محمدعلی توحیدی
سوال:
حتماً شنیدهاید که مصطفی تاجزاده ـ از همین بهاصطلاح اصلاحطلبان ـ در
جواب علمالهدی که گفته بود «مشکلات نظام را روی رهبر فرافکنی نکنید»، جواب
داده و خامنهای را با شاه مقایسه کرده و گفته بود: «آقای علمالهدی! تفکر
شاهنشاهی که مدعی بود پیشرفت، مرهون هدایتهای داهیانهٔ شخص اعلیحضرت و
مشکلات ناشی از دولتها و دیگران است، پذیرفتنی نیست. بهویژه در جمهوری
اسلامی که هیچ مقامی به اندازه رهبر اختیار و دخالت در امور ندارد و مسؤل
وضعیت کشور ـ خوب یا بد ـ در درجه اول شخص رهبر است».
حتماً حرفهای قدیانی را هم شنیدهاید. او هم از همین بهاصطلاح اصلاحطلبان است که خامنهای را با «گوبلز» مقایسه کرد.
مسأله
این است که اینها اصلاً اهل سرشاخ شدن با خامنهای نبودند. چه شده است
که اینطوری به خامنهای تجری میکنند، جوابش را میدهند و با این جملات
خطابش میکنند؟
محمدعلی توحیدی: تحولات ایران و صحنهٔ سیاسی ایران در ارتباط با رژیم و مقاومت، مردم و جامعهٔ ایران صورتمسألهٔ همهچیز را عوض کرده است. در ارتباطات بینالمللی رژیم، در ارتباطات رژیم با جامعه و در ارتباطات درونی رژیم همهچیز عوض شده است.
این
روزها همه شاهد تحولات سوریه هستند که چطور بعد از این جنایت شیمیایی،
دارد اوضاع میچرخد و بهطور خاص بهنظر من در هر شقی از شقوق،
بازندهٔ بزرگ و اصلی، خامنهای و رژیم آخوندی است. این را از نظر سیاسی
میگویم؛ خودشان هم میگویند که هر چه بشود، ما بازنده هستیم.
فراتر
از این، باخت بزرگ تاریخی و انسانی است که این انقلاب را خمینی ـ و بعدش
هم خامنهای ـ به نام مستضعفین و به نام دین بدزدند؛ اما حالا دست در دست و
شانه به شانه در محل جنایت شیمیاییِ خونریزترین و شقیترین دیکتاتور قرن
که بشارت اسد باشد، با این رسوایی جهانی و کشتار کودکان و زنان، این رژیم
کارش به این نکبت و پلشتی کشیده و الآن در انظار مردم و تاریخ و مردمان عرب
و مسلمان چه فضاحتی شده است. بنابراین صورت مسائل کلاً دگرگون شده است.
در مورد بحثی هم که شما مطرح میکنید، قضیه از همین قرار است. در این مورد میشود دو نکته را ذکر کرد:
ـ شعار مرگ بر خامنهای توسط مجاهدین، توسط آنها که میگفتند مرگ بر ولایت فقیه، توسط آنها که
در ۵مهر ۶۰ در خیابانهای تهران میگفتند «شاه ـ سلطان خمینی، مرگت
فرارسیده»، الآن تودهیی شده است. توده مردم در خیابانها میگویند مرگ بر
خامنهای. وقتی این شعار اینقدر مردمی میشود، از هر دو باند رژیم به نقش
خامنهای اذعان میکنند. مگر احمد توکلی ـ از همین بهاصطلاح اصولگرایان
ـ نبود که در یکی از تلویزیونهای رژیم که مجری پرسید «چرا میگویید رهبر
مسؤل است؟ گفت: بله، رهبر مسؤل است.»؟ مگر احمدینژاد و بسیجیهای اطراف
احمدینژاد چه میگویند؟ آنها هم همین حرفها را دارند میگویند. تاجزاده هم یک چیزی به نرخ روز علیه خامنهای میگوید. این یک دلیل قضیه است.
ـ نکته دوم این است که اینها به حذف کامل نزدیک شدهاند. اتفاقاً در همین موضعگیری که شما از قول تاجزاده نقل کردید، به موازات آن گویا یک پیامی هم داده بود که «ما داریم به نقطهٔ عطف حذف یکی از دو دولت نزدیک میشویم». یعنی اقرار میکند که چه شقهیی و چه دو دولتی در کار است که یکی از دو دولت دارد حذف میشود. البته مشخص است که قدرت اصلی دست خامنهای است. وقتی به نقطهٔ حذف میرسند، در حین اینکه وضعیت متلاشی دارند، این حرفها را هم میزنند.
اتفاقاً در یکی از همان حرفهایی که تاجزاده میزند و حرفهایی هم که احمدینژاد و بسیجیهایش گفته
بودند، گفته بود که «آنها هم درست میگویند». منتها غصه میخورد که چرا
اینها دارند شعارهای ما را تکرار میکنند؟ این را در یک استقبالی از حرفهای آنها گفته بود. و اضافه کرده بود که «آنچه آنها نسبت به نهادهای انتصابی به رهبر میگویند، همان چیزهایی است که ما میگفتیم؛ ولی بعضیهایش را هم الآن نمیگویند». منظورش آن چیزهایی است که به نفع احمدینژاد میکرده و برای اینها نمیکرده است. دلخور است که آنها چرا
حرف اصلی را نمیگویند؛ و خودش هم اصلاً هیچ اشارهیی نمیکند که شعار
«مرگ بر خامنهای» و اینکه مسؤل اول مسائل کشور کیست. این حرف مجاهدین
بوده است که مسعود رجوی
سال ۵۹ گفت «مسؤل اول، خود خمینی است». بیشتر هم تلاش میکند طرف نهادهای
انتصابی سوق بدهد و ببرد. حتیالمقدور هم سعی میکند از ولایت فقیه و خود
خامنهای و اصل قضیه دورتر کند. اینها به این دلایل الآن این حرفها را میزنند.
سوال: تاجزاده در یکی از مصاحبههایی که داشت، گفت اشتباه کردیم ولیفقیه را در قانون اساسی آوردیم. یک قطعه کوتاه در همین رابطه هست که ببینیم و بعد سوالم را مطرح میکنم.
تلویزیون
حکومتی اعتماد، مصطفی تاجزاده: «الآن که دارم با شما صحبت میکنم، آن
اعتقاد گذشته را به جمهوری اسلامی ندارم. ما دههها بهطور اعتقادی از
جمهوری اسلامی دفاع کردیم؛ الآن فقط سیاسی دفاع میکنم. یعنی چون آلترناتیو
ندارد و یک آلترناتیو بدتر از خودش هست، دفاع میکنم. نه اینکه به آن
اعتقاد دارم؛ نه، ما خیلی خطاها کردیم که باید اصلاحش بکنیم. از این منظر، یکی از بزرگترین اشتباهات ما این بود که ولایت فقیه را در قانون اساسی آوردیم».
مشخص
است که میگوید الآن دیگر از نظر اعتقادی این سیستم را قبول ندارد و سیاسی
حمایت میکند. آیا میشود این حرف تاجزاده را تاکتیکی حساب کرد؟ آیا
میشود نتیجه گرفت که دارد زیرآب اصل ولایت فقیه را میزند؟
محمدعلی توحیدی:
این اتقاقاً نمونهٴٔ جالبی است. اصل ولایت فقیه را هم که اشاره میکند،
باز بعد از تودهیی شدن شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه در سال ۸۸ است که در خیابانها گفتند.
برخلاف موسوی و کروبی که میگفتند باید برگردند به عصر طلایی قانون اساسی
خمینی، مردم گفتند «مرگ بر اصل ولایت فقیه». ضمناً همان موقع این شعار در
اشرف طنینانداز شد. رژیم هم تصاویری را از آنجا بعد از اینکه مزدورانش از
آنجا رفتند، نشان میداد که روی تابلوهای اشرف این شعار نوشته شده بود.
بنابراین
این هم مشمول همان قاعده است که الآن مجبور است بگوید ما اشتباه کردیم که
این اصل را در قانون اساسی آوردیم. منتها در اینجا نکتهیی بسیار جدی وجود
دارد. اینکه میگوید «اعتقادی»، همین بحث است؛ ولی اصل حرف این است که
میگوید من سیاسی حمایت میکنم. اصل موضوع همینجاست. پس از نظر سیاسی از
نظام مبتنی بر اصل ولایت فقیه حمایت میکند. این اصل قضیه است. از اول هم
مأموریت اینها همین بوده است.
تاجزاده
هم از همان مجاهدین ارتجاع اسلامی است. اینها را در اساس خمینی درست
کرد. اینها را از روز اول برای مخالفت سیاسی با مجاهدین درست کردند. یعنی
در اوج محبوبیت خمینی، مجاهدین با همین داستان ولایت فقیه و حکومت دینی
خمینی مخالفت کردند.
حتماً خاطرتان است
و یا بارها دیدید که قبل از ۲۲بهمن و در اوج برو برو خمینی که عکسش را در
ماه میدیدند، مسعود رجوی در دانشگاه یک سخنرانی داشت که گفت «نگویید
انقلاب اسلامی» و صحبتش را هم با شعار «زنده باد انقلاب دموکراتیک مردم
ایران» شروع کرد. مجاهدین خلق از اول هم با مرزبندی با خمینی شروع کردند.
بعد که انقلاب پیروز شد، خمینی این جماعت را درست کرد و اسمشان را هم گذاشت
«مجاهدین انقلاب اسلامی»! که در مقابل «مجاهدین خلق ایران» قرار بگیرند.
یعنی یک چیز جعلی با مفهوم دینفروشانه و
تقلبی. دوباره تأکید میکنم همان موقع مسعود رجوی میگفت نگویید انقلاب
اسلامی. مجاهدین میگفتند «اسلام انقلابی». اسلام انقلابی با انقلاب اسلامی
بسیار متفاوت است.
بله،
اینها را خمینی درست کرد که انقلاب اسلامی مجعول و دینفروشانهٔ خودش را
در مقابل خلق ایران گذاشت. انقلاب اسلامی خمینی در مقابل خلق ایران که
مجاهدین برای آن میجنگند. اینها را برای همین ساخته بود. اینها از نظر
سیاسی برای این درست شدهاند که از همین نظام دفاع کنند.
جالب این است که در همین صحبتی که از تاجزاده گذاشتید، میگوید «چون آلترناتیوش از
خودش بدتر است، من دارم از آن حمایت میکنم». اصلاً دلیل وجودی خودش را
این میداند که با مجاهدینی که آنتیتز و آلترناتیو و پاسخ تاریخی به این
دینفروشی و این دجالیت دینی و این ولایت فقیه هستند، بجنگد و مبارزه کند و
دقیقاً نظام را حفظ کند. کاملاً مشخص است که آن چیزی هم که علیه ولایت
فقیه و خامنهای میگوید، نان به نرخ روز خوردن سیاسی است.
میتوان گفت اینها در مانورهایشان ۲هدف دارند:
ـ یکی حفظ اساس نظام است که خودشان اعتراف کردهاند.
ـ یکی هم شاید با این حرفها ـ که احمدینژاد هم دارد میگوید ـ باند متلاشی خودشان را جمعوجور کنند. چون خیلی افتضاح شده است.
سوال: شما به ۲موضوع از اصلاحطلبان اشاره کردید. یکی اینکه بهظاهر با
مردم همراهی میکنند ـ مثل شعار مرگ بر ولایت فقیه که همهجا را گرفته ـ
که خودشان را جمعوجور کنند و یکی هم حفظ نظام. از نظر شما بهطور کلی اصل
موضوع برای اینها ـ اصلاحطلبان ـ کدامیک از این دو موضوع است؟
محمدعلی توحیدی:
اصل موضوع، قطعاً حفظ سیستم است. حتی آنجایی هم که به فکر جمعوجور کردن
اصلاحطلبان هستند، در خدمت این است. چون فکر میکنند که از این طریق
میشود سیستم ولایت فقیه را حفظ کرد و نظام را نگهداشت، پس باید
اصلاحطلبان هم خودشان را بازسازی کنند و بروند دنبال راه سوم بگردند. خیلی
از این بحثها دارند. بنابراین اصل چیست؟ اصل حفظ نظام است. البته این هم
هست که چون باید خودشان را حفظ کنند، مجبور هستند در مقابل باند قالب و
خامنهای هم این حرفها را بزنند.
در
واقع اینها با یک چالشی مواجه هستند. اینها تلاش برای حفظ نظام را از
طریق جمعوجور کردن خودشان میکنند؛ ولی این کارها از طرف ولیفقیه ـ صاحبعلهٔ اصلی
قدرت ـ خریداری ندارد. چون مسألهیی برایش حل نمیکند. بنابراین تحویلشان
نمیگیرد. در همین رابطه، داستان خیلی جالبی است که در شهرداری تهران طی
چند هفته پیش اتفاق افتاد. اینها در بهاصطلاح انتخاباتشان ـ که با حذف همدیگر صورت میگیرد ـ بالاخره در جنگ با باند رقیب، همه این
شورای شهر را گرفتند. یعنی قالیباف را گذاشتند بیرون و شهردار خودشان را
گذاشتند. بعد از مدت کوتاهی خامنهای آنقدر بازی را چرخاند که یارو خودش
استعفا کرد. یک ذره مقابله کردند و استعفایش را رد کردند و بعد انداختند
بیرون. بعد هم همین اصلاحطلبان، سر و صدای خودشان درآمد که ما داریم چه
میکنیم؟ ما که نمیتوانیم یک شهردار را حفظ کنیم! یکی از روزنامههایشان مقاله
جالبی نوشته بود؛ تیترش این بود که «گاو اصلاحات شیرده نیست!». خوب، چالش و
مشکلشان این است که ولیفقیه اینها را تحویل نمیگیرد. بعد اینها
میخواهند با این مانورها و بازیها خودشان را جمعوجور کنند که در خدمت حفظ نظام قرار بگیرند. حالا ماجرا سوخته است و ولیفقیه هم تحویلشان نمیگیرد.
سوال: آخر گاو برای شیر دادن است. چرا این گاو شیر نمیدهد؟ نکته اصلی
این است که همه شاهد بودند خامنهای خاتمی را ۸سال پذیرفت. الآن روحانی را
پذیرفته و با او کنار میآید. اصلاحطلبان هم که سر جنگ با سیاستهای خامنهای
ندارند. در جنگافروزی، تروریسم و سرکوب داخلی با خامنهای همراهی
میکنند. پس چرا خامنهای اینها را ـ مثل همان شهردار تهران ـ به بازی
نمیگیرد؟
محمدعلی توحیدی:
باید باز به همان اصل موضوع برگردیم. برمیگردیم به همان توفان انقلاب.
برمیگردیم به همان شعار «پایان ماجرا» که در خیابانهای تهران و شهرهای
ایران میگفتند «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا». این «دیگه تمومه
ماجرا» عمق دارد. یک کلام نیست. یعنی دیگر فایدهیی ندارد. این
اصلاحطلبان ۲۰سال بختک بودند. ۲۰سال بر سر ذهنیت جامعه، یک بازی را درست
کرده بودند که البته مقاومت ایران بهطور مستمر چهرهٔ سیاسی اینها را افشا کرد.
یادم
است اواخر پاییز سال ۷۷ شورای ملی مقاومت یک قطعنامه داشت که در آن با
تصریح و تشریح، این داستان را باز کرد که اینها اگر اصلاحطلب هستند،
اولین موضوع این است که حسابشان را با ولایت فقیه تصفیه کنند. لازم نیست
انقلابی باشند؛ اگر میخواهند از نظر اصلاحات کاری بکنند، باید با ولیفقیه
تعیینتکلیف کنند.
واقعیت
این است که الآن این بازی و این دم و دستگاه سوخته و متلاشی شده است. غير
از اینکه پاسخی در تحولات منطقه و بینالمللی ندارد، اینها خودشان به
وضعیت متلاشی و بیبتهگی خودشان که مصرفی پیدا
نمیکند، اذعان دارند. اجازه بدهید برای آنکه بحث مطول نشود، چند سطر از
مقاله «گاو اصلاحات شیرده نیست» را بخوانم که بهنظرم خیلی گویا است. در
این مقاله آمده است که: «اصلاحطلبی ماهیتاً یک جریان سیاسی کلاسیک نیست.
عمدتاً بر اساس صلاحیت سیاسی نزدیکان خمینی و یک نوع خوانش نسبتاً مدرنتر از اسلام سیاسی و اسلام لیبرالنما شکل گرفته است». یعنی دارد میگوید که در مزبله سرقت
یک انقلاب، در حاکمیت روئیده است. بعد ادامه میدهد: «ولی در حوزه تعریف
دقیق دنیای سیاست، این جریان بهمعنای دقیق اخص کلمه، نه مدرن محسوب میشود
و نه لیبرال است و نه حتی دیدگاههای اقتصادیاش با تعاریف کلاسیک اقتصاد
سیاسی همخوانی دارد... جریان اصلاحات طی این چند دهه بر اساس رفاقتها،
نسبتهای خانوادگی، شاعرانگی، عرفانمسلکی و البته دلربایی سیاسی پیش رفته است». دلربایی سیاسی از کی؟ ادامه میدهد: «ولی در عمل، بیسر و ته... البته ریشه همه این آشفتگیها لزوماً در خود این جریان هم نیست؛ بلکه منطق حاکمیت موجود در عمل منتج به شکلگیری چنین ائتلاف چهلتکه فشلی شده است». یعنی آنقدر با اینها بازی صورت گرفته که الآن شده یک «ائتلاف چهلتکه فشل»!
در جای دیگر ادامه میدهد: «جریان اصلاحات اساساً یک حزب تعریفشده و
شناسنامهدار نیست که مؤلفههای سیاسی و اقتصادی و مدیریتی منسجم و مدونی
داشته باشد؛ بلکه جریانی است که بر اساس نوعی از تعدیل ایدئولوژی محوری یا
بده بستانهای سیاسی و سهمخواهی شکل گرفته است. آنچه نگرانکنندهتر میشود، اینکه دیگر شانتاژهای سیاسی و پاککردن حافظةه تاریخی جامعه نیز پاسخی نداده است و اتاق فکری این حلقه نمیتواند جایگاه اجتماعی خود را بازیابد».
این
وضعیت اینها است. یک حزب درست و حسابی و یک جریان خاصی نیست که خواستهیی
داشته باشد. اسمش اصلاحطلب است، اما به قدرت که میرسد، وقتی یک روزنامه
باند خودش به قتلعام زندانیان سیاسی اشاره میکند، روزنامه را میبندد!
در حالی که اگر تو رفرمیست واقعی هستی، هر دشمنی هم با مجاهدین یا
اعدامشدگان داری، در کدام رفرم سیاسی بوده که مسألهٔ زندانیان
سیاسی را حل نکنند؟ بنابراین تو بخشی از فاشیسم هستی. بخشی از پروژههای
امنیتی حفظ نظام هستی. حزب سیاسی هم که نیستی. بنابراین دیگر «حافظه تاریخی
جامعه» را هم نمیتوانی پاک کنی. با شاعرانگی و
این بازیها، کار به چنین رسوایی میکشد. الآن رژیم با همه آنهایی که از
او حمایت میکردند، همانهایی که خودشان را رو در روی مجاهدین که مبارزه
میکردند، با این رژیم گره زدند، الآن به چه زبالهدانی افتاده و در کنار
چه جنایتکاری در سوریه قرار گرفته و شریک چه جنایت شنیع شیمیایی وحشتناکی
شدهاند که جهان از آن به تنفر رسیده است. مردم ایران هم لعنتشان میکنند؛ چه در لباس اصلاحطلب قلابی و چه در لباس اصولگرای دینفروش. این وضعیت اینها است.
فیسبوک https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
توییترhttps://twitter.com/ertebatm2013 @ertebatm2013
Ertebat M یوتوب. گوگل پلاس
تلگرام
https://telegram.me/Ertebat_M
https://telegram.me/Ertebat_M
- ادمین@Ertebatm
وبلاگhttp://ertebatmostaghim.blogspot.fr/
متن و کلیپ گفتگوفرجام اصلاح طلبان قلابی در توفان انقلاب.آقای توحیدی
پاسخحذفhttp://ertebatmostaghim.blogspot.fr/2018/04/blog-post_14.html
#IranProtests #مریم_رجوی #No2Rouhani #MEK #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #المعارضه_الایرانية #ایران