۱۴۰۰ آبان ۸, شنبه

مصاحبه اختصاصی با معاون رئیس جمهور #آمریکا #مایک_پنس در پایان سخنرانی تاریخی #کنفرانس #ایران آزاد در #واشنگتن - ۶آبان.

✌️مصاحبه اختصاصی با معاون رئیس جمهور #آمریکا #مایک_پنس در پایان سخنرانی تاریخی #کنفرانس #ایران آزاد در #واشنگتن - ۶آبان #مریم_رجوی
#رئیسی_جلاد۶۷
https://twitter.com/ertebatm2013
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
https://telegram.me/Ertebat_M
.  
 

https://youtu.be/PZ4ZCpYK97I via @YouTube


.

m

 

مصاحبهٔ اختصاصی با معاون رئیس‌جمهور مایک پنس، در پایان سخنرانی تاریخی ۶ آبان ۱۴۰۰
کنفرانس ایران آزاد-۲۰۲۱ - واشینگتن
حسابرسی از ابراهیم رئیسی برای جنایت علیه بشریت، نسل‌کشی، دخالت‌های منطقه‌ای و سرپیچیهای اتمی
مصاحبهٔ اختصاصی با معاون رئیس‌جمهور مایک پنس، در پایان سخنرانی تاریخی ۶آبان ۱۴۰۰
مایک پنس؛ معاون رئیس‌جمهور آمریکا تا ژانویه ۲۰۲۱:
جنایت‌های سال ۶۷ و فتوایی که به قتل عام ۳۰ هزار تن اعضای مجاهدین خلق ایران انجامید بر سر اعتقادات و مذهب معتقدان به آزادی و رهایی ایران بود که برای دیکتاتوری حاکم بر ایران قابل قبول نبود. من می‌خواهم همدردی و حمایت خود را با کسانی که شاهد بوده‌اند ابراز کنم
انتصاب رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهور تلاشی مذبوحانه برای روی کار آوردن کسی است که دهه‌هاست دستش به خون مردم ایران آغشته است. این تلاشی برای عقب‌راندن جنبشی است که آنها می‌دانند در سراسر کشور در جریان است
دولت آمریکا باید از توافق اتمی با رژیم ایران کنار بکشد. به ایزولاسیون دیپلماتیک رژیم ایران ادامه دهد و هیچ معامله‌ای با آخوندها و رئیسی و هر کدام از آنهایی که در حاکمیت و شریک کشتار مردم هستند به‌عمل نیاورد
 #مریم_رجوی
#سازمان_مجاهدین_خلق_ایران
#قتل‌عام۶۷  
   #رئیسی_جلاد۶۷
 #ProsecuteRaisiNOW  #HeIpIran
https://twitter.com/ertebatm2013  
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
  https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/

۱۴۰۰ آبان ۲, یکشنبه

دادگاه #سوئد ـ نقش و فعالیتهای عوامل و مزدوران رژیم ـ #گفتگو با مجاهد خلق ابراهیم سعیدی.متن و کلیپ

 



 

دادگاه سوئد

نقش و فعالیت های عوامل و مزدوران رژیم

گفتگو با مجاهد خلق ابراهيم سعيدي

امید : مقدمه مجری: بینندگان گرامی سیمای آزادی خدمت شما سلام عرض می کنم در برنامه امروز گفتگویی داریم با برادر مجاهد ابراهیم سعیدی حول موضوع دادگاه سوئد و نقش و فعالیت های عوامل و مزدوران رژیم آخوندی در این دادگاه

سلام میکنم به شما خیلی متشکرم از حضورتان

ابراهیم سعیدی : سلام از ماست عرض کنم  از ابتدا از شما باید تشکر بکنم و از سیمای آزای بخاطر این که این فرصت را دراختیارم قرار دادید و سلام میکنم به کانون های شورشی قهرمانان شورشگری که دنبال آزادی هستند و یاران شورشی كه بخصوص مدتهاست که در برابر دادگاه استکهلم مشغول رزم جانانه خودشان برای دادخواهی هستند

  : بله شما در مراسم مربوط به تجدید انتخاب مسول اول سازمان مجاهدین خلق ایران صحبت کردید راجع به همین موصوع دادگاه سوئد و نقش و فعالیت های عوامل رژیم آخوندی در این دادگاه حول این موضوع می خواستم  اگر ممکن است یک مقدمه کوتاهی خودتان بفرمایید:

ابراهیم: عرض  کنم که  طی دو نشست(14و16شهریور) از سلسله نشستهای نیمه شهریور من به این موضوع  پرداختم. که متاسفانه به دلیل کمبود وقت فرصت باز کردن این موضوع نبود و باز به دلیل کمبود وقت سیمای آزادی نتوانست همه صحبت ها را پخش کند. بنابراین خواهش مي کنم که  گزیده مربوط به این موضوع را همین جا یکی یا هر دو نشست  پخش کنید تا وقت کمتری از بینندگان گرفته بشود 

  :بله  اگر امکانش باشه  این گزیده راکه به آن اشاره کردند دراین قسمت پخش کنید تا ما  مجددا بعد از اون صحبتمون را ادامه بدهیم

  صحبت ابراهیم سعیدی در مراسم انتخاب مسیول اول سازمان شهریور 1400

از پیش برای خودم روشنه که حتی همین مراسم ما هم باز گیر خواهند داد وحرف خواهند زد و نیش خواهند زد اما خوب در یک کلام من پیشاپیش می گم که ما اینیم ما اینجوری هستیم شما چی می گید بنابراین اگر شما به واقع دنبال آزادی هستید دمکرات پناهی میکنید جا دارد که از حداقل حقوق این سازمان و این افراد دفاع کنید اما یک نگاه به دادگاه استکهلم بندازیم. همه تلاش های بیرون ما از بوق ها و رسانه های استعماری تا این یا اون محفل وا زده ارتجاعی همدست و همپیمان رژیم این های چی می گند ؟ مجاهدین متهمند ؟ چرا ؟ در حالیکه این دادگاه این ماجرا اصلا یک حرف بیشتر نداره. خوب  یک عده می گند من هویتم اینه اسم من مجاهده به این دلیل 30 هزار نفر به خاک افتادند شما از این هم میخواهید باج بگیرید از این خون میخواهید ارتزاق کنید این چه سازمانیه؟ من واقعا گاهی وقت ها فکر می کنم ببنید اموالش که به غارت می ره ، اون یکی شعرش را ترانه اش را سرودش را یاد بابا بخیر که افشا کرد بخشی شو ، می دزده اون یکی شهیدش رو می دزده هرکسی از یک گوشه ایی مثل یک  گرگهای درنده ای افتادند به جونش ولی، ولی آن آرزویی رو  که دارند به گور می برند محاله که این حقیقت همین حرفی که موسی زد این اندیشه وارد تاریخ شده و این مسول اول و این شورای مرکزی نتایج شن ، دستآوردشن،نمی شه از بین ببریدش ، تمام شد همه آرزوهاتون رو هرکه باشید هرچه قدرت داشته باشید به گور خواهید برد عصر تازه ایی آغاز شده و این عصر رو زنان مجاهد رقم می زنند  و من مفتخرم که پشت سر اونها بتونم بگویم : حاضر حاضر حاضر

 

مجری: بله   صحبت هایتون را دیدیم سوال اولم این است که رژیم چه خطی را رو الان داره در دادگاه سوئد دنبال میکنه ؟

  ابراهیم : قبل از اینکه به تشریح خط رژیم بپردازم باید بدونیم که  خط رژيم در اين جا هم جلوه يي است  از تضاد تاريخي و ايدئولوژيك بين مجاهدين و رژيم   كه بهش میپردازم   و طبعا تابع استراتژي جنگ رواني‌اش عليه مقاومت و مجاهدينه.و  به طور خاص در اين كيس باید بگم که :

 يكم: رژيم مي‌خواست ماجراي دادگاه حميد نوري را با ترفندهایی که بکار میگیره به  طناب دار سياسي مجاهدين و جنبش دادخواهي تبديل كند اما با ورود مجاهدين به صحنه اين مانور به ضد خودش تبديل شد، نمي‌دونست  كه بازي با خون شهيدان به اين سادگي‌ها نيست. فكر مي‌كرد که  ما به هردليل از جمله حضور عناصر نفوذي و وابسته به خودش  وارد نخواهیم شد ، مي‌تواند نوري را در پايان پروسه دادگاه آزاد كند و بعد هم آزادي این جنایتکار را در انظار مخالفان رژيم بر سر مجاهدين خراب كند.

جداي از اين كه دستگيري حميد نوري محصول چه تضادهاي تاكتيكي در درون رژيم هم هست، رژيم تلاش كرده و مي‌كند دادگاه را از طريق عوامل و بازوهايش در خارج كشور تصاحب كند.   

دوم: رژيم كه می دونیم که خودش هم می دونه که  توان رويارويي سياسي و حقوقي براي مقابله با جنبش دادخواهي را ندارد، مي خواهد با مأموران نفوذي و رسانه‌يي‌اش اين پرونده بزرگ يعني دادخواهي را، مصادره كند و اين زماني امكانپذير است كه مجاهدين در صحنه دادخواهي فعال نباشند.

سوم: عوامل رژيم و همدستانشان در خارج هم پیوسته  تلاش کردند و باز هم میکنند    مجاهدين را مخرب روند دادگاه معرفي كنند. چرا؟ چون مي دانند كه در اين كيس و پروژه مثل همه جا تنها مجاهدين مي توانند در برابر معامله و مماشات با رژيم سد ببندند.

چهارم: نکته چهارم اینه که توانايي‌هاي سياسي و اصالت طرفهاي گوناگون در اين صف‌آرايي‌ها مشخص مي‌شود. همه ديده‌اند كه هواداران مجاهدين در برابر مقر كميسارياي پناهندگان ملل متحد( تحت رهبری  خانم رجوي و تلاش ستايش انگيز خواهر مریم ) در ژنو حدود 2سال شبانه‌روزي ايستادند و يك غيرممكن سياسي را ممكن كردند. سياست كميساريا كه براي قبول پناهندگي شرط جدايي هر مجاهدي از سازمانش رو مطرح کرده بود  كنار زدند و انتقال سازمانيافته و امن مجاهدين از عراق را تضمين كردند. ناظر اين صحنه اعم از جامعه و رسانه‌ها و دولتها از این محصول ، نتايجي مي‌گيرد. چنانکه دیدیم دژخيم حميد نوري چندبار در دادگاه  بهانه گرفت  و از شعارهاي هواداران مجاهدين در بيرون دادگاه شكوه كرد .این ها مطلقا بی دلیل نیست

  : بله شما   اشاره كرديد به موضوع سلب هویت از قتل عام شدگان درحالیکه 90 درصد قتل عام شدگان سال 67 از مجاهدین بودند اصلا این جداسازی چطور امکان پذیره ؟

ابراهیم: ببنید   اين كه چنين چيزي ممكن نيست با اين كه رژيم دنبالش نیست دو موضوع کاملا متفاوتند بله رژیم میخواهد می خواهد اینکار را بکنه اما نمی تونه .چرا نمی تونه ؟ آنجاهم من گفتم که این آرزو را به گور مي‌برند.  برای اینکه سرشت و چگونگي اجراي قتل عام خودش خیلی  روشنگر است:

اين قتل عام  در واقع جزيي از سياست شناخته شده خميني و خامنه‌اي و رژيم آخوندي براي نابودي مجاهدين است. به همين خاطر ما  مي‌گوييم که  این  قتل عام نسل‌كشي بوده و در حقيقت نسل‌كشي از سال 60 شروع شده و در 67 به قول رایج امروز به پيك خودش رسيده. خميني در حقيقت تصميم داشت مساله مجاهدين را براي جانشينانش حل كند. چون نگران بود كه جانشينانش قدرت چنين كاري را نداشته باشند.  هيچ كس در اين رژيم نيست كه دست و دامنش به خون قربانيان قتل‌عام67 آلوده نباشد. هم جناحها و باندهاي دروني رژيم و هم آنها كه در حاشيه   سكوت كرده‌اند. به نحوی در این قتل عام شریکند

بگذاريد به چند نمونه از اوان حكومت خميني اشاره كنم تا اين ترس و هراس ايدئولوژيك-تاريخي  که این قتل عام منتج و ناشی از اونه یا بخشی از اونه روشن‌تر بشه

 در فروردين سال 58 وقتی که خمینی  ديگر فهميده بود که مجاهدين فريب مانورهاي مذهبي و سياسي‌اش را نمي‌خورند، در يك نوار كاست كه از يك جلسه خصوصي با تعدادي از آخوندها و كارگزاران نزديك به خودش، در ابعاد خیلی  محدودي منتشر كرد،و بدست مجاهدین افتاد به صراحت همان حرفهايي را زد كه بعدا  در سال 59بعد از ميتينگ امجديه عليه مجاهدين علني كرد.  من گمان مي‌كنم اين جلسه خصوصي احتمالا بعد از ملاقات  مسعود و موسي در قم با خمینی  بود و چون در اون ملاقات، خمینی قافيه را از نظر ايدئولوژيك و سياسي باخته بود و به روشنی می دید که   آنتي تز ولايت فقيه و استبداد و فاشيسم مذهبي در مقابلش قرار گرفته چون تضاد به این سطح رسیده بود.

نمونه ديگر:  اینکه خودم از يكي از كساني كه در سيستم اداري شوراي انقلاب و مجلس خبرگان رژیم  نقشي داشت شنیدم که گفت : در همان نيمه سال58 يكي از مجلات هفتگي تهران كه احتمالا مجله ای بنام  جوان يا اميد ايران بود(اسم نشريه را درست  به خاطر ندارم) روي جلدش يك عكس رنگي تمام صفحه از پرتره برادر مسعود چاپ كرده بود و روي اين صفحه هيچ نوشته ديگري نبود. می دونید که مجلات بخصوص تیترهای اصلی خودشان  را روی صفحه روی جلد میزنند

 

ابراهیم : ولی این یک کار خلاف باصطلاح قواعد ژورنالیستی بود .

 و لی فقط  در پايين این عکس  روي جلد نوشته بود: «رئيس جمهور ايران، مسعود رجوي!» بهشتي راوی میگه که بهشتی  تا چشمش به اين مجله در بین  دهها روزنامه و مجله روز تهران که  روي ميز گذاشته بودند ،تا چشمش به این  میافته ، آن را برمی داره  و با نوك يك خودكار، در حالي كه بادیگران  حرف مي زده، چشم‌هاي اين عكس را با چرخاندن نوك خودكار در می آره  خوب اين كينه توزی  غيرانساني كه بهشتي بروز مي ده ، آيا چيزي جز سرشت همان شكنجه ها و تجاوزها و سرانجام قتل عام67 را بيان مي‌كند؟ جنس دیگه ایی نیست ؟ همان سرشته ، همان طینته ؟  آخر هنوز قانون اساسي رژیم  تصويب نشده بود و یک مجله نه چندان پرتيراژي يك تمايل اجتماعي را بيان كرده بود. مجاهدين هم هيچ برنامه و تصميمي در آن نقطه براي شركت در انتخابات رياست جمهوري نداشتند و تا آن تاريخ سه كانديداي ديگر ما  معرفي كرده بودیم .  از طریق خود  برادر مسعود ،يكي پدر طالقاني، که در مراسم میدان ترمینال خزانه مطرح کردند ، ديگري پسر خميني، احمد رو مطرح کردند وسرانجام خود خميني كه در واقع این معرفی خود خمینی یک  مانور سياسي بسیار  هوشمندانه‌يي بود تا خميني را از آن جايگاه قدسي كاذبي كه برای خودش ایجاد کرده بود و میخواست تحکیمش کنه که نشه ازش سوال کرد نشه به چالشش كشيد و نشه ازش  مسئوليت خواست پایین بیاوریم و مسولیت آنچه که در  جامعه رقم مي زنه ایدئولوژی و سیاست خمینی رو بپذیره

و نمونه دیگر  سرانجام در سال59 پس از ميتينگ امجديه كه درواقع بايد گفت  سپهر سياسي ايران اعم از جامعه تا درون رژيم و حتي خود بيت خميني را لرزاند؛ او ن واقعه، خمینی كه تنها در فكر تحكيم قدرت و سلطه خودش بود، یک  هراس تاريخي-ايدئولوژيك رو  اين طور بيان كرد كه «پسره ميگه من رهبرم»!  این همه درحالی بود که نه در سخنراني مسعود و نه در هيچ يك از شعارهاي هواداران، كلامي و كمترين مدعايي در باره اینکه مجاهدین  رهبري میخواهند ،  نيامده بود. مجاهدین فقط آزادی می خواستند فقط ٰزادی فعالیت می خواستند فقط میخواستند که هوادارانشان به قتل نرسند شکنجه نشن، زندانی نشند ،  اما خميني با شامه بسيار تيز ضدانقلابي‌اش آن پيام پنهان و كتمان شده را از اعماق جامعه دريافته بود كه مسعود رجوي در رهبري مجاهدين آنتي‌تز تاريخي اون و رژيمشه و آلترناتيو خودش را به اين وسيله نشان داد. همین الان و در این سالهای بعد ، آن ماشين عظيم و پرخرج بسيار دست و دلبازی که از نظر اطلاعاتي-امنيتي رژيم براي اجراي طرحهاي تروريستيش  عليه رهبري مجاهدين و مقاومت ایجاد کرده و به راه انداخته ، از كدام نياز رژيم حكايت مي‌كند؟ وقتي ظريف وزير خارجه رژيم مي‌گويد، که ساختار وزارت خارجه يك ساختار امنيتي است،  خوب امنیت یک کشوری یا حکومتی در خارج از کشور برای چی و از چی می ترسه ؟  حالا با این توضیحات اگر برگردیم به موضوع   قتل عام و دادگاه استكهلم كه باز هم جلوه ديگري از همين تضاد است. هدف قتل عام هم اين بود كه:

بگه كه در ايران چيزي به نام زنداني سياسي نداريم. تا گريبان خودش را از عقوبت مقدر سياسي و بين‌المللي يك دهه جنايت و كشتار در بياورد. ديديم كه بعد هم گاليندوپل را به ايران بردند و او دروغ‌هاي رژيم را درگزارش خودش آورد  

 همچنین رژيم اين قتل عام را با پنهانكاري پيش برد یعنی  وقتی میگم چگونگی قتل عام سراسر این ماجرا با پنهانکاری پیش رفته حتی  تا چند ماه بعد به برخي خانواده‌ها وسايلي را تحويل دادند و به برخي خانواده ها  هرگز هیچ چیزنگفتند وحتی بااینکه روشن بود بین خانواده ها و رژیم که اين جوانان در زندان هستند هیچ وقت حتی نگفت که ما   فرزند شما را اعدام كرده ايم.هیچ پاسخی ندادند

بيش از 30سال است الان  سه دهه بیشتر از سه دهه هست  كه گورها و مزارهاي فردي و جمعي اين شهيدان قتل عام توسط رژیم  تخريب مي‌شه  روي آنها اتوبان می سازن  و تأسيسات ديگر مي‌سازن تا پدیده رو  قابل تحقيق هم نباشد.

هیچ وقت هم رژیم بعنوان  عنوان يك روند قضايي طی  شده نپذیرفته که این قتل عام صورت گرفته فقط چون فشارها خیلی زیاد بوده وبعضی از  مقامهاي رژيم ناگزیراعتراف هایی کردند .

پس وقتی جوهر اجراي قتل عام پنهانكاري بوده و بسيار هم تلاش كرده قتل عام را به پايان جنگ با عراق نسبت بده و بگويد كه به عنوان مهاجم به خاك ايران مجازات شدند. خوشبختانه با گواهي‌هاي بسيار مؤثري كه هواداران مجاهدين از سوابق و آماده‌سازيهاي مربوط به قتل عام که از  يك سال و تا دوسال قبل رودر بر میگیره این دروغ و ترفند رژیم هم برملا شد

بنابراين سوال اين است كه هر كس به هر صورتي در اين قتل عام شركت داشته يا هنوز هم دارد. رئيسي جلاد به نوع و در جاي خودش. ناصريان یا  مقیسه در جا و نوع خودش. حميد نوري در جا و نوع خودش. ارباب رسانه و دروغپردازي رژيم در كار و حرفه خودشان. وقتي كسي يا كساني تلاش مي‌كنند، مجاهدين را از صحنه اين دادگاه دور نگهدارند همانکاری هست که رژیم میخواهد  و چون نمي‌توانند مجاهدين را عامل تخريب محاكمه یک جلادمعرفی کنند ،  وانمود مي‌كنند،  كه گويا مجاهدين ربطي به قربانيان قتل عام ندارند. پس کی ربط داره ؟ این رويكرد و رفتار   درواقع بخشي از ترفند و فريب و پنهانكاري هست  که رژیم اجرا میکنه یعنی همانه همون ماهیته ؟ اين از نظر سياسي كاملا روشن است که این روش و برخورد ،  همدستي با قاتلان است. همانطوریکه  كه گفتم: خميني و خامنه‌اي و رئيسي و قضاييه اين رژيم و هيأت مرگ و زندانیان  سر و بدنه هستند و كساني كه به هر صورتی ،  از نقش مجاهدين در دادخواهي   استقبال نمي‌كنند،  ، دم و دنبالچه اين رژيم و این دستگاه سرکوب وکشتار هستند .یا اینکه حداقل  رفتارشان در خدمت رژيم است. حتي اگر كسي در عين مخالفت با مجاهدين بخواهد اين پروژه موفق باشد، یک  نيروي اپوزيسيون درکل تاریخ معاصر پیداکنیدکه ، به اندازه مجاهدين سابقه توفيق و پيشرفت در دادگاههاي اروپا و آمريكا را داشته باشد؟ آن هم با سمت و سوي بسیار دشواری به صورت برهم زدن بازي كثيف مماشات و استمالت از رژيم و به گل نشاندن خط و سياست كل غرب درمورد تروریست نامیدن مجاهدین . اگر كسي مهره اين رژيم نباشد از اين نقش مجاهدين دراین دادگاه  سود خواهد برد. قربانيان پرونده ترور ميكونوس در برلین هیچ وقت  مجاهدين درموردشان  ترديد نكردند كه بايد در حمايت از این محاکمه   وارد صحنه بشند. از دادستاني خود آلمان گرفته تا كردهاي ضدرژيم از نقش آنها استقبال كردند. آن هم تنها تعدادی از  وادادگان سياسي و انديشگي كه چنته خود شون رو  خالي مي‌ديدند و حقايق دادگاه نقش تسليم‌طلبانه آنها را برملا مي‌كرد،  درهمان دوران به مجاهدين تهمت‌هايي زدند.

سوال ۳-  : بله ، حالاباز در مورد دادگاه سوئد الان با توجه نقش بسیار فعالی که مجاهدین در موضوع دادگاه سوئد دارند باعث شده دو باصطلاح حالا اتهام یا ادعا در رابطه با فعالیتهاشون و مجاهدین باشه اون اینکه اول عنوان می کنند که مجاهدین با هرکس که با شون مخالفه میگند این عامل رژیمه و دوم اینکه بخاطر مخالفت هایی که با مزدور ایرج مصداقی دارند با اون مخالفت میکنند   در مورد این دو ادعا واتهام چی میگید شما ؟

ابراهیم :  در مورد اول باید بگم که مجاهدین هیچ وقت کسی رو و جریانی رو  به خاطر اين كه منتقد يا مخالفشون بوده با خودشان رژيمي ندونستند و اگر چنین کاری بکنندیا اگر رژیم چنین ادعایی میکنه یا هرکس چنین ادعایی میکنه در واقع داره بخشی ،از تبليغات رژيم  وترفند تبلیغاتی رژیم رو به اجرا میگذاره . چون رژیم این حرف رو می زنه برای اين که عوامل صادراتی به خارج کشور رو  حفظ كند  درغالب اینکه خوب طرف مخالف ما هست ومخالف مجاهدین هم هست می خواهد این رو جا بی اندازد مثل همیشه برخي هم هستند كه در واقع  بي ريشگي اجتماعي و ناتواني سياسي خود را با مطرح كردن اين اتهامات می پوشانند مجاهدین چون که هیچ وقت نسبت به واقعیت های اجتماعی توهم ندارند که تصوربکنند که همه باها شون موافقند اینطور نیست  مجاهدین می دونند که در یک جامعه منقسم به طبقات  ، نيروهاي اجتماعي-اقتصادي لاجرم نمايندگان سياسي خودشون را دارند تا از منافع آن طبقه وگروه اجتماعی حفاظت كنند. در جامعه ايران مجاهدين به عنوان يك نيروي ضدبهره‌كشي خواهان برابري هستند ، در ميان نيروهاي سياسي وابسته به طبقات بهره‌كش،خیلی طبیعیه که  مخالفاني دارند اصلا پنهان کردنی نیست ولی بحث برسر ، شدت و ضعف اين مخالفتها با خط و سياست و استراتژي مجاهدينه که ربط  مستقيمي دارد به اين كه این  فرد يا گروه يا جريان يا تفكر سياسي، چه اندازه با رژيم و مناسبات بهره‌كشانه حاكم برجامعه  فاصله داشته باشد.به میزانی که فاصله داشته باشه دراین اتهامات شرکت میکنه دربکار بردن ترفند های رژیم شریک میشه

نکته دیگر اینه که حداقل يك دوجين افرادي كه از مخالفان رژيم بودند یا حتی از ریزشی های اصلاح طلبان این رژیم بودند هوادار مجاهدين نيستند و به خارج به خارج کشو ر آمدند ، فاش كرده اند درمصاحبه ها و در نوشته ها و در خاطرات از زندان که  بازجويان و مأموران امنيتي رژيم به ما  گفتن بسياري امكانات به شما  مي‌دهيم ، پول میدهیم ، برید همین حرفهایی که در اینجا می زدید و بخاطرش افتادید زندان بروید درخارجه بزنید ولی به مجاهدین هم بزنید این ديگر واضح تر از این چیزی نیست 

راه شناخت یک فرد و یک جریان ،( راه رسی) فهمیدن اینکه که از چه  سرشت سياسی برخورداره  مصداقي  یا هرکس در يك روند منطقي مستحكم،  بقول معروف  رسيدن از  حقيقت از راه استقراء نظري یا استقراء منطقی است

بنابراین برای  شناخت عيني كه اين فرد نفوذي رژيم هست یا نیست ؟مامور رژیم هست یانیست ؟ بايد از استراتژي جنگ رواني رژيم به يك جزء ش  كه مأموريت اين فرده  حركت كرد. خود این فرد به خاطر پرگويي و وراجي و روده درازي‌هاي بي پاياني ،که ارائه کرده  شواهد بسياري به ما عرضه مي‌كند  ازجمله ساده ترینش  اين كه 5بار تعهد همكاري با رژيم و انزجار از مبارزه و مجاهدين امضا كرده است. بعبارت دیگر ببنید اگرفراموش کنیم که این موضوع و قتل عام درچه بستری اتفاق افتاده انطور که خود رژیم می خواهد و آن طور كه خود این فرد میخواهد و آنطورکه کسانیکه (مخرج مشترکشون)مخرج مشترک ضد انقلابی شون ضدیت بامجاهدین می خواهن یک شبه این فرد تبدیل میشه به یک قهرمان دادخواهی ، درحالیکه واقعیت  اینکه درست درنقطه مقابل این داره خط و پروژه رژیم رو به اجراء میگذاره

پرسش4:    : درسته حالا قبل اینکه به موضوع  جنگ رواني رژيم در صحنه سیاسی با مجاهدین بپردازیم یک سوال دارم باز سر همین موضوع مزدور مصداقی بود و آن اینکه اینطورکه بی وقفه و فعال وکینه توزانه علیه مجاهدین فعالیت میکنه این انگیزه اش و موتورمحرکه اش چیه است واز کجا انگیزه میگیرد ؟

 ابراهیم :  بگذارید  اول یک  سخن گوته شاعر بزرگ و متفکر  آلماني كه به ياد بياوريم كه گفته بود: «تيزپاترين موجود دنیا ، كسي است كه از قله‌هاي ارزش انسانی  و انسانيت به اعماق دره‌هاي پستي و سبعيت سقوط مي‌كند». ونکته دوم اینکه من ترجيح مي‌دهم این فرد را با یاد آوری  يكي از افسانه هاي منسوب به مصلوب شدن حضرت  عيسي مسيح «نفوذي سرگردان» بنامم. اين عبارت نفوذی سرگردان  را از نام كتاب «يهودي سرگردان» اثر اوژن سو، نويسنده بزرگ قرن19 فرانسه وام گرفته‌ام. اثري كه در شمار شاهكارهاي ادبي جهان است. تالیف وتصنیف های ارزنده ایی دارند . منظور محتواي آن كتاب که درواقع به انقلاب طبقه کارگر فرانسه در نیمه قرن نوزدهم ربط داره و مضمون آنتي سيميتيك که  فاشيسم هيتلري خیلی ازش سود برد از این نامگذاری نیست . فاشيسم هيتلري از اين افسانه سود برد چون میخواست  بر قامت هولوكاست يك جلوه آسماني و تقدس دادخواهي و خونخواهي عیسی مسيح بپوشانند و یهودیان را قومی معرفی کنه که «تاریخ دارند ولي جغرافیا ندارند». وطبعا هم نباید داشته باشند از نظر اون ها .

البته قبلش یاداوری بکنم که  مجاهدين بر پايه روايت قراني معتقدند

کسانیکه به اصطلاح تفسيرهايي از تصلیب حضرت مسیح دارند میگند که :  مسیح  پيامبر خدا را کشتیم ولی قرآن میگوید نه او را نکشتند .  نه او را کشتند و نه او را مصلوب کردند بلکه امر بر آنها مشتبه شد ...» بنابراين من از سوژه اين افسانه به جاي عيسي مسيح به عنوان قهرمان ياد مي‌كنم که هرچیزی درجای خودش بنشینه

در آن افسانه وقتی  كه قهرمان را صليب بر دوش و زخمي و خون‌چكان در كوچه‌ها به سوي اون تپه  جلجتا می بردند  با تن رنجور و نحيفش هر از گاهي به زمین می افتاد،بلندمیشد و  مي‌ايستاد. اما دژخيمان و نادانان که درپشت سرش می آمدند  فرياد مي‌زدند: راه برو، راه برو! در  يك جا این  قهرمان در مقابل يك خانه مردي كه گفته ميشد يهوديست ايستاد و اجازه خواست تا از  سكوي خانه اش استفاده کنه و خستگي در كند. صاحبخانه اجازه نداد و درحالیکه یک تجسم عيني مظلوميت زمانه رودرمقابل خودش میدید به اش گفت  راه برو، راه برو! قهرمان برخاست و در حالي كه مرد را نگاه مي‌كرد، گفت: «تو بسیار راه خواهي رفت و هرگز آرام و قرار نخواهي يافت». بر پايه اين افسانه آن مرد به دلايل شگفتي كه نگفتند که چیه ؟  همان روز از خانه اش بيرون رفت و ديگرهرگز  بازنگشت و از آن ببعد يك  نيروي فرابشري آرام و قرار رو  در يك مكان مشخص را از اين فرد  گرفته است.که گفت مطابق تحریفات که شده گویا یهودی بوده

فراتر از همه چيزمی خواهم بگویم که بیاییم  به قلب و سرشت اين افسانه بنگريم، «نفوذي سرگردان» با ضديت هيستريك فزاينده‌اش، كيفر معاصي كبيره‌اش را در برابر ما به نمایش  می گذاره درست مثل آن سرگردان ، كسي كه انسانی  چون مسيح  رو را از مقابل خانه خود ش می رانه ، چه عقوبتي را بايد انتظار بكشد؟ همان طور كه در مورد قاتلان امام حسين در عاشوراي حسینی  مي‌گويند: اگر خون حسين را بر زمين مي‌ريزيد ديگر چه گناهي نخواهيد كرد؟ اين «نفوذي سرگردان» كه از انسانيت به اعماق دره هاي پستي و سبعيت  سقوط کرده،  و هر روز با شتاب بیشتری هم سقوط میکنه ، كسي است كه در انواع همكاري‌ها و همدستي‌ها با جلادها و ازجمله همين حميد نوري مشاركت داشته و به حميد نوري تعهد همكاري داده . ودر تضادهاي دروني رژيم بين اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات اجراي اين پروژه بقول خودشان  «چندوجهي» را بر عهده گرفته است. و با اين هيستري ضدمجاهدي بنظر من داره  كيفر گناهانش را مي‌پردازد. او هرگز در هيچ جا و حتي يك مورد از معاصي كبيره خود در زندان  انتقاد نكرده نکوهش نکرده  بلكه يكسره خودش را ستوده است. همه اش در ستایش خودش صحبت میکنه

پرسش 5:   : بله ، با این توضیحاتی که دادیدآیا موافقید که  محور اصلی بهرحال ضدیت هستیریکش خود شیفتگی و خود محوری هست ؟ 

ابراهیم : راستش   نه موافق نيستم بخاطر اینکه این تفسیر یا نقش محوری دادن به این تفسیر ، مأموريت اطلاعاتي-امنيتي او را درحد يك ويژگي اخلاقي و روانی می بینیم  مينيمزه كنيم. نمي‌خواهم بگويم كه اين مأمور رژيم خودشيفته نيست. چرا هست. نمي‌گويم كه جاه‌طلب و كينه توز نيست. چرا هست! ولي جان كلام و اصل موضوع اين ويژگيهاي ، اخلاقي نيست. آدمهاي خودشيفته و جاه طلب زیادند دردنیا . به خصوص در عصر بورژوازي که اصلا فرديت و جاه طلبی  موتور محرك انسانهاست ولی آیا همه این خود شیفته ها وجاه طلب ها مامور رژیمند ، نه ،  در دوران مشخصی که ما تویش هستیم و درکیس مشخص ، به سود رژيم و با مأموريت از سوي رژيم به صحنه مي‌آيند؟ نه ،  خودشيفتگي و جاه‌طلبي يك عارضه فرهنگي-رواني-اخلاقي محصول جامعه نابرابر طبقاتيه و برآمدن وجه منفي گوهر دوگانه انساني است كه به تعبير قران «فالهمها فجورها و تقويها. قد افلح من زكيها. قد خاب من دسيها». بركشيدن ويژگي تقوي و رستگاري، مضمون مبارزه و نبرد مستمر ايدئولوژيك و انقلاب ايدئولوژيك دروني مجاهدين است، براي استخراج بيشترين توانايي‌ها براي مبارزه  و سرنگونی رژيم. ما معلم اخلاق نيستيم كه بر سر خودشيفتگي و جاه‌طلبي  ویژه گی های اخلاقی این فرد یا اون فرد  بحث كنيم. اين حرفها خاص مجاهدين و انقلاب دروني آنهاست و هركسي هم توان فهمش را بدون شركت در جريان اين نبرد ندارد. وظيفه و مسئوليت ما مبارزه با رژيم و سرنگوني اين رژيم است. كسي و كساني و یا جریان هايي که  خط و سياستي را دنبال میکنند كه به پر و پاي مجاهدين بایدپیچید درواقع میخواهند آنها را در وادي‌هاي ديگري مشغول كند، به همین دلیل باید به صراحت گفت چنین افراد و چنین خطوط  و جریانهانایی مأمور و همدست رژيم است. ويژگيهاي اخلاقي مصداقي و فرهنگ لومپن‌وار ش و همدستانش با مأمور رژيم بودنش، تلاقي كرده است. در این هم شکی نیست ولی  عمده كردن يا نقش كانوني دادن به تفسير شخصيت اخلاقي‌اش، خودبه خود مأموريت رژيميش رو در پرده قرار مي‌دهد.و به محاق می بره

 

  : بله  برگرديم به استراتژي جنگ رواني رژيم.  بامجاهدین ایا بنظر شما این کین توزی رژیم نسبت به مجاهدینه یا نه یک خط مشخص سیاسیه ؟

ابراهیم : در كين‌توزانه بودن این رفتار رژیم  و ديوانه‌وار بودن جنگ رواني رژيم  هیچ ترديدي نيست. به این دلیل ساده که مسئله حیات و ممات ، مسئله مرگ و زندگی رژیم درش هست . اين‌جاهم  مثل پاسخ به سوال قبلي شما باید بگویم که نبایدونمی شه   موضوعات سياسي را به مسائل رواني و اخلاقي تنزل داد. استراتژي جنگ رواني رژيم در همه ابعادش يك مسأله سياسي است، نه فرهنگي يا رواني يا اخلاقي! يا واكنشهاي خلق الساعه و خودبه خودي يا اموري فردي.

سوال ۷:  : حالاامروزه این استراتژی چطور عمل میکنه یعنی الان مثلاهواداران مجاهدین بخاطر یک کمک مالی به سازمان مجاهدین اعدام میشندیا بخاطر یک شعار نویسی ،مدتهای طولانی رژیم اون ها را به زندان می اندازه الان این استراتژی چه جوری اعمال میشه ؟

ابراهیم : اين خط و استراتژي تكامل پیداکرده  و ابزار و عناصر خودش را به كار گرفته. اين که من از برادر گرامیم حميد اسدیان یادکردم برای این که بخوبی این موضو را باز کرده بود رژيم به این جمعبندی رسیده که مجاهدین با بمباران با موشک باران با کشتار با اعدام از بین نمیرن بنا براین باید آونها را در یک جنگ روانی گیر انداخت اونها را باید با اتهامات و این قبیل پروژه ها درگیر کرد و زمینه را برای ضربه نظامی فراهم کرد بعنوان مثال رژیم مدتها دجالگرانه می گفت که  بنيانگذاران مجاهدين خوب بودند ولي اين رهبري كه باقي مانده و امور را به دست گرفته ربطي به اون مجاهدین اولیه  ندارد این اصطلاحات اصلا مال رژیمه مجاهدین اولیه مجاهدین ثانویه ، مجاهدین امروز ، مجاهدین دیروز ، درواقع با این حربه علیه رهبری   مجاهدين و شخص برادر مسعود، تنور جنگ رواني براي تسهيل و زمينه‌سازي هدف تروريستي را رژيم مي‌تاباند. واز طریق عواملش  تازگي درچند سال اخير ميشه  ديد كه حتي به بنيانگذاران هم بسنده نمي‌كنند و از تبليغ عليه آنها مي‌خواهند به برادر مسعود برسند و اين چهره را در صحنه سياسي و اجتماعي تخريب كند. اصلاح‌طلبان قلابي هم در اين زمينه نقش خاص خودشان را ايفا مي‌كنند و نيروي ذخيره همين خط و سياست هستند. و هر نيروي ضدانقلابي که بخواهد در قدرت بمونه و دشمنش را از بین ببره و می دونه که  براي از ميان بردن دشمن یا باید   آن قدر از پايين كشت و درو كرد تا به بالا رسید خیلی جا ها اين كار را كردن یا اینکه راه نزديكتر اين است كه رأس جنبش انقلابي را هدف بگيرند وقتی رهبری وجود نداشته باشه كه هدایت کنه سازمان بده پیش ببره خوب خیال رژیم راحته اگر ببنیم درپیرامون خودمون درخاور میانه امروز  ، جنبشهايي كه اين سر و رهبري و سازمانيافتگي را ندارند مثلاً مثل سوريه، مثل عراق، خيلي راحت‌تر ميشه باهاشون درافتاد و آنها را مهار و بي‌تأثير كرد. اما با مجاهدين كه در 40سال اخير رهبري‌اش را حفظ كرده و امروز ما می بینیم كادرهاي رهبري كننده اش را درابعاد کلان  تكثير كرده، چه کار میشه  كرد؟

اگر مجاهدين مي‌گذاشتند كه رژيم و حاميان استعماري‌اش، موفق بشوند. هدف كودتاي ارتجاعي-استعماري 17ژوئن چه بود؟

هدف طرحهاي تروريستي افشا شده رژيم در همين سالهاي اخير در آلباني و فرانسه  كه افرادش دستگير و محاكمه شده‌اند اسنادمتقن بی تردیدی ازشون افشاءشده هدفش چه بود؟

اين استراتژي جنگ رواني که ازش صحبت می کنیم  سرانجام در خدمت همان ترور و جنايت و حذف فيزيكي قرار میگيره .

يك لحظه به این  بينديشيم كه چرا مصداقي و همدستش، يغمايي جنون آميز در باره دو چيز قلمفرسايي يا وراجي مي‌كنند:

-یکی اینکه چرا مجاهدين و در رأسشون مسعود رجوي به خارج كشور آمدن

-دوم اين كه از انقلاب ايدئولوژيك مجاهدین رو این انقلاب دروني رو  ، با تفاسیر آخوندي درباره اش صحبت میکنند.

 دلیلش خیلی واضحه گویی که باید رهبری یک جنبشی درداخل کشور می موند  وزیر تیغ تا شهید میشد و این جنبش بی سر می شد این رو میخواهد دیگه درحالیکه اون به خارج کشور آمد برای هدف مشخصی مثل شما برای جون بدربردن نیامد برای این اومد که مبارزه را هدایت بکنه برای این آمدکه ازقضا همین خونخواهی وهمین دادخواهی را پیش ببره برای اینکه نتونند شهدای این جنبش و قربانیان این جنبش رو بدزدند ازش  این تجربه بسیار بزرگیه درهمه انقلابها از پایین نیرو محروم وزحمتکش جامعه جانفشانی میکنه ودر بالا کسانی که نه ربطی به آمال ومشکلات اون پاییني ها دارندو نه دنبال هدف های اونها هستند انقلاب رو می دزدند انقلاب ما  تنها انقلاب ربوده شده تاریخ نیست  از عراق هم به این دلیل به آلبانی نیامدیم که جان بدر ببریم ، نه ، برای ادامه مبارزه آمده ایم این کین توزی با رهبری مجاهدین و با انقلاب ایدئولوژیگ با هر نگاه و تفسیری که صورت بگیرد به هر بهانه ایی که انجام بشه تنها خواست ونیت رژیم را اشکار میکنه

پرسش9: بله حالا  رابطه تلاش رژيم براي مصادره جنبش دادخواهي و تلاشش بر ضد رأس مقاومت وسازمان مجاهدین چی هست ؟

ابراهیم : ببينید اول اینکه رژیم توان مقابله سياسي و حقوقي با دادخواهي تا زماني كه مجاهدين اين جا و آن جا در برابرش خط مي‌بندند وتحت این رهبری اين کار را میکنند ، ندارد.

اين رژيم چون ساخت اقتصادي-اجتماعي حاكم بر ايران(سرمايه داري) را تصاحب كرده،

با همه شعارهايش به غرب نياز دارد و اين تناقض با سرشت مادون سرمايه‌داري حاكميت سياسي  هرگز توان حلش رو نداره .

اگر مجاهدين(در تماميت‌شان يعني سر و بدنه) مقاومت  ايران وجود نداشت، همان‌طور كه ميشه بر سر اتمي و موشكي و منطقه و ديگر چيزها معامله كرد. بر سر حقوق بشر و حقوق مردم ایرانهم می شه معامله کرد  كرد.

مثلا به اين جمله مصداقي دقت كنيد:

 «از۶۴تا الان ۳۵سال می گذره مسئول این که نرفتیم ایران، پشت خط موندیم وخط جلونرفته ديگه کیه؟نبایستی پس به خاطر این ۳۵سال  مسعود رجوی رو 9 بار اعدامش کنیم؟»

ببينين در 5 شهريور 99 اين حرف رو زده :

لحن و بيان و سبعيت و قساوتی که در این لحن هست در واقع هرجمله اون مثل قطره ایی از دریا تمامت مصداقی را عیان میکنه .يكي ازش بپرسد:

--مگر تو خواهان سرنگوني رژیم هستي؟ مگر تو در جبهه هاي عملياتي مجاهدين بودي يا هستي يا خواهي بود؟ مگر به خط و استراتژي مجاهدين معتقدي؟ تو سخنگوي كدام رزمنده مجاهد و انقلابي هستي؟ که این حرف رو می زنی؟

-و درواقع راضح تر بگویم اين لاجوردي يا موسوي اردبيلي يا محمدي گيلاني نيستند  كه دارند حرف مي‌زنتد؟ مگر در سال60 نمي‌گفتند همان جا در خيابان بگذاريد سينه ديوار و تيرباران كنيد. زخمي‌هايشان را تمام كش كنيد. مگر  رژيمي بودن چيه مگر؟ مگر نفوذی بودن چیه ؟مگر هم سرشت بودن با رژیم آخوندها و پاسدارها وبسیج وقضات شرع رژیم چیه؟ من نمی دونم          اين چه صفت «فعال حقوق بشري» است كه رسانه‌هاي وابسته ارتجاعي و استعماري به مصداقي مي‌بندند؟  آنقدر برای تحقق خواست ونیاز رژیم عجله داره که حفظ ظاهر را هم فراموش میکنه گاهی وقتها این ژست وفیگورهایی که می اید فلان اون ها را هم فراموش میکنه يك بار نه 9بار اعدام براي رهبر يك مقاومت تاريخي در برابر فاشيسم ديني؟خوب این خود غیر از اون فاشیسم دینی که این حرف رو می زنه 

اگر به پرگويي‌هاي هفتگيش دقت كنيد، خواهيد ديد كه به خصوص با چه لحن كين‌توزانه‌يي مي‌گويد مجاهدين و مسعود رجوي به طور خاص حق ندارند راجع به  دادخواهي صحبت كنند، خوب مصادره جنبش دادخواهی یعنی این و با همین سبعیت بیانش میکنه

ابراهیم :گفتم كه اين فرد يك لومپن بي‌ريشه است و همدستانش مثل خودش. اگر يك فرد سياسي جدي بود اين درس اول دنیای سیاست است نیاز به سواد نداره اولین درس در سیاست اینه  كه «دشمن دشمن من دوست من است»! خوب دشمن تو کیه ؟ اگر کسی با رژیم دشمن می شه با دشمن ترین دشمن این رژیم دشمن باشه ؟؟ نه ،‌ ولی این فرد به مجاهدین وهیچ فرد و گروه سالمی ابقا نمی کنه  ؟

كتابهاي خاطرات زنداني كه باصطلاح منتشر كرده. بخش عمده اش از شنيده‌هاي از دیگرانه . يا تخليه اطلاعاتي اين يا آن زنداني آزادشده. گاهي طوری  حرف مي‌زند انگار در يك لحظه ميشه در دو زندان بود هم (اوين و گوهردشت) بود. يعني يك كلاهبرداري و شارلاتاني درمیان است . مجاهدين كه در دادگاه شهادت داده‌اند با صراحت و قهرماني علت اعدام‌نشدن خود را بيان كرده‌اند. ازجمله برادر وارسته ما حسين فارسي كه شجاعانه بر اين حقيقت انگشت گذاشت و آن را در كتابش هم نوشته و هم برای  دادگاه بیان کرده و فرستاده و هم در مصاحبه با صداي آمريكا. اما از خود مصداقي درباره اعدام نشدنش بشنويد: می گه که :  «نام کليه کسانی که بیش از  ١٠ تا ۱۵سال محکوميت داشتند، يادداشت کردند. من تنها فردی هستم که با صلاحديد لشکری از اين قاعده مستثنی شده بودم» اصلا توضيح نمي‌دهد كه چرا مستثني شده است؟ چه امداد غيبي در ميان بوده است؟ که تو مستثنی شدی ؟  كه . بقيه زندانياني كه اعدام نشدند براي زنده ماندن خودشان مورد به مورد و نفر به نفر جواب مشخص دارند. چرا مصداقي كاركرد خودش را در پرده ابهام باقي گذاشته است. هدف چیه ؟ چون بر خلاف اون که ربطش  درواقع به این قتل عام شرکت و هم دستی در جنایت است ؛ مسعود و سازمانش نخستين طرفي هستند كه جنايت قتل عام67 را افشا كردند. از همان هفته اول بعد از شروع قتل عام، اطلاعيه‌هاي  مطبوعاتی مجاهدين  گواه است. نامه  مسعود رجوي به دبيركل ملل متحد در 5 شهریور سه هفته بعد از شروع قتل عام درحالیکه قتل عام جریان داشته  . خانم گيسو شاكري به درستي در تجمع مقابل دادگاه در استكهلم  گفت كه مسعود بنيانگذار جنبش دادخواهي است.

مجاهدين شهيد و قتل عام شده ایا  صاحب ندارند؟ وارث ايدئولوژيك و سياسي ندارند؟ سخنگو ندارند؟ براي دفاع از حقوق و پايمال نشدن خونشان نياز بوده كه مصداقي از آسمان فرود بيايد؟ چه نیازی بوده؟

خوشبختانه كتاب200صفحه‌يي«گزارش تحقیقی كميسيون قضايي شوراي ملي مقاومت به اسم ، دادگاه یک دژخیم و مأموریت یک مزدور نفوذی» كه 6ماه پيش در فروردين1400منتشر شده، وکتاب دیگری در اسفند99 درباره اين مزدور منتشر شد

 

  آكنده از اسناد و شواهد و پيشينه این فرد  و كارنامه  ضد انقلابی و وابستگی او به رژیمه هم در زندان و هم در  خارج از زندان این شواهد را  مرور كرده و سند بسيار ارزشمندي است كه بايد از دوست و همرزم و برادر گرامي‌ام دكتر سنابرق زاهدي و همكارانش در اين كميسيون به خاطر اين كار ارزنده تشكر كرد.

سوال 10:   : بله شما الان در بین صحبت هایتان اشاره کردید و گذشتید با صطلاح ویژگی لمپنی ولمپن واره گی مصداقی میخواستم یک مقدار بیشتر در این توضیح بدهید؟

ابراهیم: گفتم كه گاهي يك قطره از آب دريا تمام سرشت و محتواي دريا را به ما نشان مي‌دهد. آن چه در هفته اول دادگاه استكهلم در خيابان و برابر انظار عمومي و دوربين‌ها به صورت شنيع برهنه‌شدن آن مردك همدست مصداقي در برابر انظار  مردم رخ داد،

گوياي فقط يكي از ويژگي‌هاي لومپني اين دارودسته و باند سياه وابسته به رژيم است.

با آن كه خود آن مردك، در دو مصاحبه مختلف به فاصله چند ساعت ابتدا دروغ گفت كه مجاهدين در پي آسيب رساندن به من  بوده‌اند! در مصاحبه بعدي اذعان كرد كه چنان عمل شنيعي را مرتكب شده. وحالا هر دلیلی که آورد این  باند پليد تلاش كرد به اصطلاح استدلال كند كه اين عمل لومپنيسم نيست!

بر اساس كالبدشكافي ماركس: لومپن‌ها با رفتارهایی نظیر آرایش و پوشش خلاف عرف و غیرمعمول و برخی حرکت‌های نمایش تخریبی، خود را به جامعه معرفی کرده و در تعارضات داخلی طبقات اجتماع نقش منفی بازی می‌کنند.  خوب آیا اینکار که انجام شده طبق همین تعریف که تو اون نوشته را جعل کردی و زدودی ازش اين تعاریف و توصیفات مارکس رو لومپنیسم هست یا نیست ؟ یا اینکه می گه لومپنیسم را باید محصول افسردگی و نوميدي اجتماعی دانست؛ نوميدي که در همه ادوار تاریخی در همه جوامع هست. اين پاسخ ماركس است به حاميان به اصطلاح حامیان کمونیست  كسي كه در خيابان برهنه مي‌شود

جالب اینکه یکی از توصیفات مارکس تفکیک  بین لومپن اليگارش و لومپن مونارش  هست   اليگارش؛ يعني  گروه كوچكي که وابسته به اقلیت حاکمیت هستند مثلا درایران  كاست آخوندي حاكم  و مونارش، لمپنهایی که وابسته به باند های سلطنت طلب‌سرنگون شده هستند اما حکایت این نفوذی سرگردان درواقع نشان از دوکس دارد این نیک پی ،یعنی ازیک طرف برای اولیگارشی حاکم بر ایران داره کار میکنه و فعالیت میکنه و از یک طرف برای منارشی تبعید شده يا فرار کرده به خارج کشور که در خانواده پهلوی متجلی است فعالیت می کنه میشه گفت که همه ویژگی های باصطلاح لمپنیزم را از نظر سیاسی این فرد داره اگر جایی این سرگردانی و اين زيگزاک هارا می بینیم در واقع محصول وحدت و تضاد بین رژیم آخوندی و مونارشی  فرارکرده به خارج است و همه می دانند که این له له زدن این فرد مصداقی برای نزدیک شدن به پسر شاه  همه میدانندسپاه پاسداران اطلاعات سپاه پاسداران تا کجا با پسر شاه ارتباط داره وهمدست وهمکاسه است وبهش کمک میرسانه وپسر شاه تا کجا کشته ومرده والا و شیدای سپاه کمیته وبسیج و...همین آدمهای رژیم است اتکایش به اونهاست اتکاءبه سرکوب گرانی که به رژیم کنونی خدمت می کنند نه به نیرویی حتی نوعی  حتی نیروی نظامی که خودش بخواد درست بکنه بنابراین گفتم که  تجسم بسيار بارزي از وحدت و تضادهاي اليگارشي مذهبي حاكم و مونارشي خارجه نشین و همدستی ضدانقلابی با اون هاست .چکار می کنند  مجاهدين را به عنوان نيروي رهبري قيام عليه سرنگوني فاشيسم ديني تخطئه كند، ومصداقی کسی است که   پسرك شاه وطنفروش و خائن را جلوه نجات ايران و ايراني وانمود مي‌كند. وویژگی های این فرد ورابطه اش با رژیم روگفتم بیش از این .

در همان كتاب زندانش خاطرات زندانش یک   شارلاتانيسم  وشامورتی بازی عجیبی  موج مي‌زنه مي‌خواهد همدستي اش با لاجوردي را پنهان كند، خودش را بي‌دليل شش ماه ميندازه به سلول انفرادي. خوب چرا رفتی به سلول انفرادی به چه دلیل چکار کرده بودید فقط برای  اینکه پنهان بکنه  در سال 61 با لاجوردی مشغول تهیه چیزی بودند که آقای فریدون ژورک افشاء کرد یا برای خودش سابقه پاكدامني! می تراشه که من فلان فرد را درزندان بخاطر یک مسئله اخلاقی از سلول بیرون انداختم درحالیکه برادرمان  اكبر صمدي گواهی میکنه که اصلا دعوایی نبود بحثی نبود موضوعی بودکه با یک معذرت خواهی در سلول حل وفصل شد یا  انونهایی که باصطلاح بادي لنگويج  یا زبان بدن رو می دونند واگر مصاحبه های این رو ببینند این این لمپن بازی توي نحوه حرف زدن وحتی حرکاتش موج مي‌زند.

مثلا  در يك گفتگو راجع به یکی از  اعضاي شوراي ملي مقاومت، درباره يك هنرمند گفت که : بابا اين بچه سيروسه!  خوب به موضعگيري سياسي  این عضو شورا کار نداره خوب مگر  لومپن‌ها چه جوری اند  دنبال ایند که کی درکدام کوچه است کی  كدام محله است؟بقول خودشان گنده لات آنجا کیه ؟خوب این ویژگی هاست برای اینکه به این بحث پایان داده باشم به تعریف لومپن دردوتا از  فرهنگهاي سياسي یکی به زبان فارسی  منتشر شده می پردازم که باز هم تصریحش بر این است که عنصر تعیین کننده رابطه با رژیم هست فرهنگ علوم سیاسی نوشته علی آقا بخشی چاپ 1975 تهران میگه :

لومپن به دليل وضع خاص اقتصادي و فرهنگي‌اش، بازيچه نيروهاي راست جامعه و سياهي لشكر جريانهاي فاشيستي ارتجاعي قرار مي‌گيرد

یا ٰواژه نامه سياسي-امير نيك آيين-چاپ تهران در 1358 میگه که :

«لومپن‌ها به هر كاري هرچند ناشايست و غيرانساني تن مي‌دهند ارتجاع سرمايه‌داري از آنها براي مقاصد ضدملي و ضددموكراتيك و كانگستريسم سياسي سود مي‌برد»ایا این فرد یک کانگستر تمام عیار هست با این ویژه ها  یا نه ؟ 

در فرهنگنامه انديشه ماركسيستي اثر بسيار ارزنده گروهي از نويسندگان انگليسي به سرپرستي آقاي باتومور كه ترجمه فارسيش تازگي انتشار پیدا کرده  تفصيل ديگري از همين تعريف ها آمده است. فکر مي کنم که اگر که خودش دقت بکنه تصویری خوبی در آینه ازخودش می بینه دیگر دوران اينكه یکی مار می کشه پای تخته ومیگه مار اینه ویک بیخبرانی هم باور می کنند  که بین کلمه مار و مار کدام رو انتخاب کنندگذشته ما درعصر کبیر آگاهی توده ها هستیم واین حنا های قلابی رنگ ندارد

امید:  بله،  خیلی خیلی متشکرم ازشرکت تان  در این گفتگو وتوضیحات بسیار مبسوط وخوبی که برای ما دادید

ابراهیم :خواهش میکنم خیلی من متشکرم ازشما که این گفتگورا ترتیب دادید وبخشی  از وظیفه اي که بر دوش من بودرو تونستم ادا کنم

سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و ارتباط مستقیم سیمای آزادی  تلویزیون ملی #ایران ویژه آخرین اخبار را فالو کنید
https://twitter.com/ertebatm2013  
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/#FreeIran2021