_
https://www.youtube.com/watch?v=idXiWuTZJrM
#ارتباط_مستقیم #سی#خرداد ۱۳۶۰مرز تاریخی استبداد با آزادی
https://twitter.com/ertebatm2013
#Iran #ایران #نه_شاه_نه_شیخ #سرنگونی
#مجاهدین_خلق
#WeSupportMEK
#مسعود_رجوی
#مریم_رجوی
#قتلعام۶۷
سخنرانی در گردهمایی بهمناسبت آغاز چهلمین سال مقاومت سراسری
روز شهیدان و زندانیان سیاسی
هممیهنان!
شورشگران و قیامآفرینان، کانونهای شورشی!
خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی!
سی خرداد آغاز چهلمین سال مقاومت سراسری در برابر استبداد مذهبی، روز شهیدان و زندانیان سیاسی و سالروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران، فرخنده و گرامی باد.
هممیهنان!
شورشگران و قیامآفرینان، کانونهای شورشی!
خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی!
سی خرداد آغاز چهلمین سال مقاومت سراسری در برابر استبداد مذهبی، روز شهیدان و زندانیان سیاسی و سالروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران، فرخنده و گرامی باد.
بهخالقان این نقطه عطف بزرگ تاریخ معاصر، بهویژه به مسعود رجوی رهبر این قیام تاریخی، درود!
***
بهنسل ۳۰ خرداد و کهکشان شهیداناش از اشرف و موسی تا صدیقه و ندا تا آخرین شهید کانونهای شورشی درود، درود، درود!
***
بهنسل ۳۰ خرداد و کهکشان شهیداناش از اشرف و موسی تا صدیقه و ندا تا آخرین شهید کانونهای شورشی درود، درود، درود!
سی خرداد مرز میان استبداد و آزادی
در
تاریخ معاصر ایران، هیچ واقعهیی بهاندازه ۳۰ خرداد، مرزهای عمیق میان
جبهه آزادی و استبداد را بارز نکرده است و هیچ سرفصلی به این اندازه مایه
تکامل جامعه ایران در جهت آزادی و عدالت نشده است.
این تقابل در درون جنبش مشروطه نیز وجود داشت؛
این تقابل در جنبش ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق فقید هم وجود داشت؛
اما در تاریخ یک سده اخیر هیچگاه به چنین مرزبندی آشکاری بالغ نشده بود.
این تقابل در درون جنبش مشروطه نیز وجود داشت؛
این تقابل در جنبش ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق فقید هم وجود داشت؛
اما در تاریخ یک سده اخیر هیچگاه به چنین مرزبندی آشکاری بالغ نشده بود.
پس ۳۰ خرداد، سره را از ناسره جدا کرد. میان دو مسیر، دو سرنوشت و دو افق تاریخی مرزبندی کرد:
مرز میان استبداد و آزادی،
مرز میان خرافه و ارتجاع با اسلام آزادی و رهایی،
مرز میان اپورتونیسم و چپنمایی و ژستهای میان تهی، با فداکاری و قیمتدادن،
مرز میان سر خم کردن در برابر فاشیسم دینی و همجبهه شدن با شیخ و شاه با مرزهای سرخ و شعلهور ایستادگی، سرفرازی و سربداری.
مرز میان آنچه نباید کرد و آنچه باید کرد.
مرز میان تسلیم و سازش با مقاومت به هرقیمت و مرز میان ندامت و توابگری با مجاهدت و مبارزه و ایستادن بر سر موضع یعنی بر سر عهد و پیمان و اصول خدشهناپذیر.
۳۰ خرداد به لحاظ تاریخی آن روی سکه و نقطه مقابل ۲۸ مرداد است. در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ احزاب زمانه در انفعال و یاس فرو رفتند و از دور خارج شدند. اما در ۳۰ خرداد به وضوح وروشنی میتوان دید که در ایستادگی ومقاومت: از آن ماست پیروزی، از آن ماست فردا ...
دو روز پیش رئیس جمهور فرانسه، امانوئل ماکرون، در هشتادمین سال فراخوان ژنرال دوگل به مردم فرانسه برای شورش علیه سازش و تسلیم و برای ادامه مقاومت، فراخوان او به زنان و مردان با اراده را یادآوری کرد که هرگز شکست را نپذیرند و به تسلیم تن ندهند.
مرز میان استبداد و آزادی،
مرز میان خرافه و ارتجاع با اسلام آزادی و رهایی،
مرز میان اپورتونیسم و چپنمایی و ژستهای میان تهی، با فداکاری و قیمتدادن،
مرز میان سر خم کردن در برابر فاشیسم دینی و همجبهه شدن با شیخ و شاه با مرزهای سرخ و شعلهور ایستادگی، سرفرازی و سربداری.
مرز میان آنچه نباید کرد و آنچه باید کرد.
مرز میان تسلیم و سازش با مقاومت به هرقیمت و مرز میان ندامت و توابگری با مجاهدت و مبارزه و ایستادن بر سر موضع یعنی بر سر عهد و پیمان و اصول خدشهناپذیر.
۳۰ خرداد به لحاظ تاریخی آن روی سکه و نقطه مقابل ۲۸ مرداد است. در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ احزاب زمانه در انفعال و یاس فرو رفتند و از دور خارج شدند. اما در ۳۰ خرداد به وضوح وروشنی میتوان دید که در ایستادگی ومقاومت: از آن ماست پیروزی، از آن ماست فردا ...
دو روز پیش رئیس جمهور فرانسه، امانوئل ماکرون، در هشتادمین سال فراخوان ژنرال دوگل به مردم فرانسه برای شورش علیه سازش و تسلیم و برای ادامه مقاومت، فراخوان او به زنان و مردان با اراده را یادآوری کرد که هرگز شکست را نپذیرند و به تسلیم تن ندهند.
هموطنان،
دوستان گرامی،
آینه تاریخ ۴۰ ساله، ضرورت و حقانیت ۳۰ خرداد را بهروشنی نشان میدهد و بههمین دلیل بعد از گذشت این همه سال، ۳۰ خرداد غبار کهنگی نپذیرفته است:
دوستان گرامی،
آینه تاریخ ۴۰ ساله، ضرورت و حقانیت ۳۰ خرداد را بهروشنی نشان میدهد و بههمین دلیل بعد از گذشت این همه سال، ۳۰ خرداد غبار کهنگی نپذیرفته است:
در
فردای ۳۰ خرداد، دادستانی انقلاب خمینی، با انتشار عکسهای دختران ۱۶ ـ ۱۷
ساله هوادار مجاهدین که اعدام شده بودند، از خانوادهها خواست که برای
شناسایی پیکر فرزندانشان مراجعه کنند.
زیرا آنها بدون گفتن نامشان، خود را مجاهد خلق با آدرسی در قلب خلق معرفی کرده و تا لحظه تیرباران فریاد میزدند: ”زنده باد آزادی”.
زیرا آنها بدون گفتن نامشان، خود را مجاهد خلق با آدرسی در قلب خلق معرفی کرده و تا لحظه تیرباران فریاد میزدند: ”زنده باد آزادی”.
چاپ این عکسها در روزنامههای آن زمان، در وهله اول سفاکی و سنگدلی خمینی و پاسداران او را فاش کرد.
اما گذشت تاریخ، حقیقت بالاتری را هم ظاهر کرد: آن دختران کم سن و سال، آن مشتهای گرهکرده، آن فریادهای زنده باد آزادی و حتی نگفتن نامهایشان به جلادان، الگوی تازه و شگفتی در دنیای انقلابها ارائه کرد.
الگویی بینام و نشان، معصوم و مظلوم، از جانگذشته، ضد تمام عیار خمینی و از همه مهمتر بهقول خمینی بر سر موضع، یعنی تسلیمناپذیر و پایدار. ترجمه تاریخی آن در یک کلمه این است: شکست ناپذیر.
اما گذشت تاریخ، حقیقت بالاتری را هم ظاهر کرد: آن دختران کم سن و سال، آن مشتهای گرهکرده، آن فریادهای زنده باد آزادی و حتی نگفتن نامهایشان به جلادان، الگوی تازه و شگفتی در دنیای انقلابها ارائه کرد.
الگویی بینام و نشان، معصوم و مظلوم، از جانگذشته، ضد تمام عیار خمینی و از همه مهمتر بهقول خمینی بر سر موضع، یعنی تسلیمناپذیر و پایدار. ترجمه تاریخی آن در یک کلمه این است: شکست ناپذیر.
آنها
طلایهداران نسل نویی بودند که به میدان مبارزه و انقلاب ایران گام
نهادند. برای شکستن بنبست زمانه و برای مقاومت در برابر مهیبترین نیروی
ارتجاعی تاریخ ایران بهپا خاستند.
مدعیان رنگارنگ پیشین و ایدئولوژیهایی که دیگر کشش و ظرفیتی نداشتند، از چرخه تاریخ خارج شدند. نسل نویی پا بهصحنه گذاشت که از روز اول بنای کارش قیمتدادن بود.
مدعیان رنگارنگ پیشین و ایدئولوژیهایی که دیگر کشش و ظرفیتی نداشتند، از چرخه تاریخ خارج شدند. نسل نویی پا بهصحنه گذاشت که از روز اول بنای کارش قیمتدادن بود.
مرجان
عزیزم که در همین ماه بهسوی خدا پرکشید و میلیونها نفر از هموطنانمان
از او و هنر و تعهدات مبارزاتیاش تجلیل کردند، درباره دوران اسارتش گفت:
در سلول، زن جوانی را دیدم که اسمش شهین بود. بیست و چهار پنج سال بیشتر
نداشت و او را تازه پس از تولد فرزندش از بیمارستان اوین به بند آورده
بودند. او میگفت همسرش قبل از اعدام خواسته که اسم نوزادشان را به نام
خواهرش که در پنج مهر شهید شده بود، سولماز بگذارند.
مرجان گفت: روزی که میخواستند شهین را برای اعدام ببرند، پیشانی سولماز کوچک را بوسید. او در خواب بود و در آغوش مادرش درست مثل مجسمه مریم مقدس میکلآنژ شده بود. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم؛ صورتام را میان دستهایم مخفی کردم تا صدای گریهام را نشنوند. تا این که با دستی که شهین به سرم کشید به خودم آمدم. لحظهیی به چهره آرام ولبخند تلخی که به لب داشت خیره شدم. او سولماز را توی بغلم گذاشت و رفت ...
مرجان گفت: روزی که میخواستند شهین را برای اعدام ببرند، پیشانی سولماز کوچک را بوسید. او در خواب بود و در آغوش مادرش درست مثل مجسمه مریم مقدس میکلآنژ شده بود. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم؛ صورتام را میان دستهایم مخفی کردم تا صدای گریهام را نشنوند. تا این که با دستی که شهین به سرم کشید به خودم آمدم. لحظهیی به چهره آرام ولبخند تلخی که به لب داشت خیره شدم. او سولماز را توی بغلم گذاشت و رفت ...
نظیر این صحنهها هزاران بار در شکنجهگاههای خمینی و خامنهای اتفاق افتاده است.
قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ که ۹۰ درصد آنها مجاهدین بودند، از قلههای رفیع فداکاری برای آزادی است. این قتلعام، جنایتی مثل کشتارهای قومی یا نژادی نبود که قربانیان بدون توجه به مواضع و اعتقادات و انتخابهایشان هدف قرار بگیرند. بلکه چنانکه در حکم خمینی تصریح شده بود، هر حلقآویز از انتخاب یک بهیک زندانیان عبور میکرد تا روشن شود کدام یک بر سر موضع خود ایستادهاند.
این مهمترین وجهی است که قتلعام ۶۷ را از همه کشتارهای جمعی متمایز میکند.
در حقیقت خمینی، طرح ریشهکنی و انهدام تمام عیار مجاهدین را به اجرا گذاشت. اما بهرغم دریای خونی که جاری کرد، در تلاش خود برای از بینبردن مجاهدین شکست خورد.
در عین حال قتل عام ۶۷ همان مرزبندی ۳۰ خرداد را برجسته کرد. یعنی ترسیم مرزسرخ میان مجاهدان و مبارزان راه آزادی با دشمنان آرمان آزادی. نسل شورشگری که در قیامهای مردم ایران سربرافراشته از حقانیت همان خونها شکوفا شده است.
آن خونها همچنان در جوشش است و در سالگرد قتل عام ۶۷، مردم و مقاومت ایران عهد میکنند که جنبش دادخواهی را تا محاکمه سران رژیم ولایت فقیه در پیشگاه مردم ایران ادامه دهند.
قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ که ۹۰ درصد آنها مجاهدین بودند، از قلههای رفیع فداکاری برای آزادی است. این قتلعام، جنایتی مثل کشتارهای قومی یا نژادی نبود که قربانیان بدون توجه به مواضع و اعتقادات و انتخابهایشان هدف قرار بگیرند. بلکه چنانکه در حکم خمینی تصریح شده بود، هر حلقآویز از انتخاب یک بهیک زندانیان عبور میکرد تا روشن شود کدام یک بر سر موضع خود ایستادهاند.
این مهمترین وجهی است که قتلعام ۶۷ را از همه کشتارهای جمعی متمایز میکند.
در حقیقت خمینی، طرح ریشهکنی و انهدام تمام عیار مجاهدین را به اجرا گذاشت. اما بهرغم دریای خونی که جاری کرد، در تلاش خود برای از بینبردن مجاهدین شکست خورد.
در عین حال قتل عام ۶۷ همان مرزبندی ۳۰ خرداد را برجسته کرد. یعنی ترسیم مرزسرخ میان مجاهدان و مبارزان راه آزادی با دشمنان آرمان آزادی. نسل شورشگری که در قیامهای مردم ایران سربرافراشته از حقانیت همان خونها شکوفا شده است.
آن خونها همچنان در جوشش است و در سالگرد قتل عام ۶۷، مردم و مقاومت ایران عهد میکنند که جنبش دادخواهی را تا محاکمه سران رژیم ولایت فقیه در پیشگاه مردم ایران ادامه دهند.
در
آستانه ۳۰خرداد، خمینی خطاب به مجاهدین گفت: «من اگر در هزار احتمال، یک
احتمال میدادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که میخواهید انجام بدهید
حاضر بودم با شما تفاهم کنم…»
معنی عملی حرف او همچنانکه همان روز مجاهدین به درستی دریافتند این بود که وصیت نامههایتان را بنویسید، برای اسارت وشکنجه در قفس و تابوت و واحدهای مسکونی آماده شوید، پیکرهایتان از صخرههای چهارزبر آویزان میشود، حتی در اشرف در آن سوی مرزهای ایران نیز اگر پایداری کنید، بمباران و موشکباران و تیغ و تبر و رفتن به زیر هاموی و لودر و شکنجه صوتی با ۳۲۰بلندگو در پیش است.
در پاکستان و ترکیه و ایتالیا و سوئیس هم ترور خواهید شد. در آلبانی و فرانسه هم دیپلمات-تروریستها با مزدورانشان برایتان بمب و مواد انفجاری هدیه میآورند. با معجونی از شیطانسازی تا نتیجه بگیرند باز همین رژیم از مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران بهتر است!
حالا مجاهدین را در آینه درخشان مقاومت ۴۰ ساله مردم ایران نگاه کنید که چگونه در قتلعام ۶۷، هزار هزار بر حلقههای دار بوسه زدند، و بین تسلیم و نام و راه مسعود رجوی، او را یعنی راه آزادی و مقاومت را برگزیدند.
آری، از هزار احتمال یکی هم پیش نیامد که از نبرد دست بردارند و دست برنخواهند داشت تا روز آزادی ایران.
معنی عملی حرف او همچنانکه همان روز مجاهدین به درستی دریافتند این بود که وصیت نامههایتان را بنویسید، برای اسارت وشکنجه در قفس و تابوت و واحدهای مسکونی آماده شوید، پیکرهایتان از صخرههای چهارزبر آویزان میشود، حتی در اشرف در آن سوی مرزهای ایران نیز اگر پایداری کنید، بمباران و موشکباران و تیغ و تبر و رفتن به زیر هاموی و لودر و شکنجه صوتی با ۳۲۰بلندگو در پیش است.
در پاکستان و ترکیه و ایتالیا و سوئیس هم ترور خواهید شد. در آلبانی و فرانسه هم دیپلمات-تروریستها با مزدورانشان برایتان بمب و مواد انفجاری هدیه میآورند. با معجونی از شیطانسازی تا نتیجه بگیرند باز همین رژیم از مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران بهتر است!
حالا مجاهدین را در آینه درخشان مقاومت ۴۰ ساله مردم ایران نگاه کنید که چگونه در قتلعام ۶۷، هزار هزار بر حلقههای دار بوسه زدند، و بین تسلیم و نام و راه مسعود رجوی، او را یعنی راه آزادی و مقاومت را برگزیدند.
آری، از هزار احتمال یکی هم پیش نیامد که از نبرد دست بردارند و دست برنخواهند داشت تا روز آزادی ایران.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر