همزمان
با تعمیق قیام و شعار محوری «مرگ بر خامنهای» روشهای مختلفی برای
رویارویی با مردم توسط سران و مهرههای جنایتکار آخوندی مطرح میشود. از
آنانکه معتقدند «امنیت از نان شب واجبتر است» و نتیجه میگیرند که قیام
آفرینان «یا باید اعدام شوند و یا دست و پایشان قطع شود»؛ تا کسانی که
سرکوب را عامل گسترش قیام میدانند و میگویند با اعدام و شکنجه آتش قیام
شعلهور میشود. با این همه، مقصد و مقصود همه باندها و مهرههای حکومتی
حفظ نظام و نجات سفینهٴ سوراخ ولایت از امواج خشم مردم است.
آخوند صدیقی راه نجات نظام از آتش فراگیر قیام را در کشتار بیشتر میبیند و میگوید:
« امنیت از نان شب واجبتر است. عدهیی از این مطالبات به حق مردم سوءاستفاده
کرده و دست به شورش زدند و عدهیی در قالب جریانهای اقلیتی بهدنبال
بحرانسازی در جامعه بودند. آتش را باید خاموش کرد و نباید آتش فتنه را
مجال داد که همه جا شعله بکشد».
اما
از طرف دیگر خوب میدانند دوران کنترل مردم با اعدام و ایجاد فضای ارعاب
در جامعه بهسر آمده و سرکوب عریان عامل شعلهور شدن آتش قیام و تشدید خشم
اجتماعی خواهد شد. به همین علت برخی معتقدند فضای انفجاری جامعه را بهصورت
فرهنگی باید حل کرد.
در
همین رابطه سایت حکومتی بهار ششم بهمن96 نوشت: «بیتدبیری نیروهای امنیتی
تشدید کننده فضای اعتراضات شده است... برخورد با اعتراضات مردم نباید
امنیتی و سرکوبگرانه باشد. ما نیازمند راهکار فرهنگی در قبال مطالبات مردم
هستیم. به جای استفاده از زور و فشار باید گفتگو محور برخورد کنیم».
نویسندهٴ
مطلب در ادامه، ضمن نفی این نگرش، سرکوب عریان در جامعه را به «بنزین روی
آتش» تشبیه کرده و میگوید با اینکار «یک مشکل ساده اجتماعی تبدیل به
بحرانی ملی» خواهد شد و سرانجام نتیجه میگیرد که «هنر دستگاههای حاکمیتی
باید در جلوگیری از خشن شدن فضا باشد».
در
همین مسیر دوشنبه هفتم اسفند96 معاون سیاسی وزیر کشور رژیم گفت: «بعد از
اغتشاشات دیماه، ایده گفتگوی سیاسی مطرح شده که باید در تهران و استانها
جاری بشه».
بنابراین
میبینیم که باندهای مختلف در وحشت از قیامی که تمامیت نظام را تهدید
میکند راهکارهای گوناگونی ارائه میکنند؛ عدهیی میگویند اگر سرکوب
نکنیم قیام به سرعت گسترش یافته و نابودمان میکند و عدهیی معتقدند سرکوب
باعث تشدید رادیکالیسم در جامعه و قیام خواهد شد و به قول روزنامه حکومتی
ایران «در دی ماه گذشته، بهمن کوچکی را پشت سر گذاشتیم، اگر نظام سیاسی در
انتخابهای خود تجدیدنظر نکند، بهمنهای عظیمتری را تجربه خواهیم کرد!» (1)
میبینیم
که در دو طرف طیفی که بهشدت برای حفظ نظام تلاش میکنند دو روش کاملاً
متضاد و مخالف یکدیگر در برخورد با قیام جود دارد و ریشهٴ آن را نه در شکاف
و اختلاف باندها که در شرایطی باید دید که تمامیت نظام در آن گرفتار است.
این شرایط همان بستر حقطلبانه و «مطالبات بر حق مردم» است که هر دو باند
ناگزیر به آن اعتراف میکنند. حتی همین آخوند صدیقی که نسخهٴ «باید اعدام
کرد» میپیچد، ضمن اعتراف به وضعیت بد اقتصادی و مطالبات بهحق مردم
میگوید: «عدهیی از اعتراضات و مطالبات به حق مردم سوءاستفاده
کردند». این اعتراف به وضعیت نابسامان و بحرانهای سیاسی و اقتصادی، علامت
ریشهداری و عمق بحرانهایی است که نمیتوان آنرا کتمان کرد و محصول حاکمیت
دیکتاتوری و نتیجه غارت و چپاول نظام است.
واقعیت
این است از آنجا که ریشة بحران در درون نظام است، مسیر سرکوب هم باز
نیست و تنها راهحل واقعی و بنیادین برای مقابله با بحران کنونی، کنار
رفتن تمامیت رژیم یعنی سرنگونی است.
روزنامه
حکومتی ایران هفتم اسفند96 به همین موضوع اشاره کرده است: «نیرو محرکه
اصلی ناآرامیهای دی ماه، حجم عظیمی از فعل و انفعالات برخاسته از تجربه
زیسته زندگی روزمره مردم بود»
یعنی
قیام چیزی نبود جز تجربه زندگی مردم زیر حاکمیت رژیم و با این ریشهیابی
نتیجه میگیرد «بر این باورم که به هیچوجه قابلکنترل نیست».
البته
نباید فراموش کرد که همین دودستگی و چندگانگی در شیوههای برخورد با مردم
که البته از نشانههای بنبست نظام در برابر قیام است، حاصل یک پیکار
سنگین و 36ساله است. رژیم در گذشته هرگز دچار چنین تنش و دوگانگی در برخورد
با اعتراضات اجتماعی و مخالفان نبود. بیمحابا میگرفت و میبست و میکشت و
بهجای پاسخگویی، لغزهای ضد«استکباری» میخواند. در حالی که اکنون فاقد
چنان ظرفیت و موقعیتی است.
آن
زمان و در سالهای اول روی کار آمدن خمینی، که رژیم یکسری ذخایر عظیم
استراتژیک داشت و زیر پوشش شعارهای دجالگرانه حمایت از مستضعفین و دود و
دمهای ضدآمریکایی و... نیروهای خود را در قالب بسیج و سپاه و... برای
سرکوب نیروهای انقلابی و جریانهای سیاسی مخالف گسیل میکرد، این مقاومت
ایران بود که تمام عیار در برابر رژیم ولایت فقیه قد علم کرد؛ 36سال
ایستادگی کرد و توانست سرمایههایش را نابود کند. نیرو و مقاومتی که نه
تنها مقهور دجالگریهای خمینی نشد،که با پاکبازی و فدای مستمر در همه
صحنهها توانست نقاب از چهرهٴ ولایت فریبکارش بردارد. مقاومت ایران با
شعار صلح و افشای جنگ ضدمیهنی، نقاب جنگافروزی و جنایت را از صورت خمینی
برداشت. سپس با افشای تروریسم و پروژههای عظیم اتمی خامنهای را با
زانوان خونین پای زهرخوری اتمی برد و با افشاگریهای پیاپی موشکی و حقوقبشر
و... بحرانهای مرگبار بینالمللی و جهانی برای رژیم ایجاد کرد.
آری!
36سال مقاومت، ایستادگی و جانفشانی در برابر این رژیم و کوتاه نیامدن از
شعار و خط سرنگونی و براندازی، باعث شد همین رژیمی که در دهه ۶۰بیمحابا
اعدام میکرد و در چند ماه ۳۰هزار مجاهد را قتلعام کرد، امروز در برابر
قیام مردم ایران و در زمینه سرکوب در بنبست قرار بگیرد.
بیجهت
نیست که حتی مهرههای رژیم بعد از جریان اعتراضات گلستان هفتم در
رسانههایشان تیتر کردند که «بیراهه نرویم» و بعد هم نوشتن «هیچگاه در
ایران دراویش مسأله نبودند. پشت این اعتراضات و اغتشاشات، مجاهدین قرار
دارند!». بعد هم محمدحسن حبیبی، دبیرکل باند فاشیستی موتلفه، با نگرانی گفت
«اغتشاشگران رابطه خودشان با مجاهدین را نشان دادند». (2)
فیسبوک
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
توییترhttps://twitter.com/ertebatm2013
@ertebatm2013
ErtebatM یوتوب.
گوگل پلاس
اینستاگرام https://www.instagram.com/ertebatm
تلگرام
telegram.me/Ertebat_M- ادمین@Ertebatm
بنبست رویارویی و اعتراف به شکاف عمیق حاکمیت با مردم
پاسخحذف#IranProtests #مریم_رجوی #MEK #Rajavi #Iran#
http://ertebatmostaghim.blogspot.fr/2018/03/blog-post.html