۱۳۹۹ مرداد ۹, پنجشنبه

روش‌های ضدانسانی چپاول آخوندی از معیشت مردم – عباس داوری

روش‌های ضدانسانی چپاول آخوندی از معیشت مردم – عباس داوری  

عباس داوری
از یک‌طرف رژیم تحریم است و از طرف دیگر، برای صدور تروریسم و دخالت نظامی و پروژه‌های موشکی و اتمی و هم‌چنین شیطان‌سازی علیه مقاومت، چه در داخل ایران و چه در خارج ایران، به‌خصوص در میان دولتهای بزرگ، این همه هزینه می‌کند؟ مهمتر این‌که یک اشرافیت کم‌نظیری برای سردمداران رژیم راه انداخته که هر روز بر ثروت آنها نیز افزوده می‌شود.
سؤال این است که رژیم این پولها را چگونه و با چه مکانیسمی به‌دست می‌آورد؟
برای پاسخ به سؤال، ابتدا به چند آمار و ارقام اشاره می‌کنیم:
۱- «در حال حاضر حجم نقدینگی تا پایان تیرماه۹۹ به رقم ۳۰۰۰هزار میلیارد تومان رسیده (رسالت ۳۰تیر۹۹) و از اول امسال به‌طور متوسط روزانه ۲هزار میلیارد تومان به حجم نقدینگی کشور افزوده شده است» (دنیای اقتصاد ۱۲تیر۹۹).
در حالی که میزان نقدینگی در سال۵۷بالغ بر ۲۶۱میلیارد تومان بود. (نوبخت– خبرگزاری ایرانا ۱۲مرداد۷۷). یعنی نقدینگی در ۴۱سال گذشته بیش از ۱۱هزار برابر شده و هر روز هم اضافه می‌شود. میزان نقدینگی در ۷سال حکومت روحانی بیش از چهار و نیم برابر شد. «بیشتر این نقدینگی در اختیار ۵درصد از افراد جامعه است» (روزنامه وطن امروز ۵دیماه۹۵).
۲- «در پایان آذر ‌سال۹۸ حجم بدهی‌های بخش دولت به سیستم بانکی به محدوده ۳۸۰‌هزار میلیارد تومان رسید» (جوان ۱۵اردیبهشت۹۹).
۳- «دولت تا پایان فروردین‌ماه۹۹ حدود ۲۶۰هزار میلیارد تومان به سازمان تأمین اجتماعی بدهکار است که حیات و ممات ۴۳میلیون نفر از جمعیت کشور به سرپا ماندن آن بستگی دارد» (آفتاب یزد ۲۱اردیبهشت۹۹).
۴- «ضمن ۱۸سال و دو ماهی که از عمر سازمان خصوصی‌سازی می‌گذرد، ارزش مجموع سهام و داراییهای واگذار شده حدود ۱۵۶هزار و ۳۰۰میلیارد تومان است» (روزنامهٔ شرق ۲۵خرداد۹۹).
۵- اسحاق جهانگیری معاون اول آخوند روحانی: «امروز حدود ۵۰میلیون نفر از جامعه دارای سهام شرکت‌های مختلف در قالب سهام عدالت هستند که فقط ارزش شرکتهایی که در بورس هستند به تنهایی ۴۰۰هزار میلیارد تومان است» (خبرگزاری فارس ۲۲ اردیبهشت۹۹).
پس از این آمار، به پاسخ سؤال می‌پردازیم تا مکانیسمهای ضدانسانی چپاول از معیشت مردم، بررسی شود.
روشن است که ایران یک کشور ثروتمندی است. همین رژیم هم فقط از فروش نفت و میعانات گازی، درآمدهای هنگفتی به دست آورده است. به‌عنوان مثال نوبخت روز ۱۱خرداد همین امسال در مجلس گفت: «۱۱۹میلیارد دلار میزان صادرات در سال۹۰» بوده است (خبرگزاری فارس ۳۰خرداد۹۹). یا علی‌محمد نمازی نایب‌رئیس مجمع نمایندگان ادوار مجلس گفته است: «در این ۳۰سال، ۳۰۰۰میلیارد دلار درآمد نفتی وجود داشت» (آرمان ۲۳فروردین۹۹).
یعنی در ۳۰سال از ۴۱سال حکومت رژیم آخوندی، به‌طور متوسط سالانه ۱۰۰میلیارد دلار به‌طور رسمی این رژیم درآمد از نفت داشته‌است. این مبلغ برای بودجهٔ کشوری مانند ایران، نه تنها پول کمی نیست، بلکه کارهای بسیار زیادی به نفع مردم می‌شد با آن انجام داد. اما بررسی‌های سیاست‌های رژیم نشان می‌دهد که این رژیم از هر دلاری که وارد ایران شده یا می‌شود، چند دلار از سرمایه و معیشت مردم غارت می‌کند. روشهای غارت و چپاول از معیشت مردم به شرح زیر است:

۱-غارت از طریق بودجهٔ رسمی کشور

از اول تشکیل دولتهای این رژیم، به‌خصوص از زمان رفسنجانی به این طرف، حدود ۷۰درصد بودجه کشور، به‌طور رسمی متعلق به شرکتها و مؤسسات حکومتی است. مجلس وارد بررسی این درصد حجیم از بودجه، نمی‌شود و صاحبان این مؤسسات نیز به کسی حساب پس می‌دهند. به‌عنوان مثال روز اول اسفند۸۹، محمود احمدی‌نژاد لایحه بودجه ۱۳۹۰ کل کشور را به مجلس داد. در این لایحه، حجم کل بودجه پیشنهادی دولت برای سال آینده ۵۳۹هزار میلیارد تومان بود، که ۱۷۷هزار میلیارد تومان آن بودجه عمومی و ۳۶۲هزار میلیارد تومان (یعنی بیش از ۶۷درصد بودجه)، بودجه شرکت‌های حکومتی است. هم‌چنین روزنامهٔ کیهان بتاریخ ۱۱خرداد۹۸نوشته بود «بودجه سال۹۸ یک تریلیون و ۷۰۳هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده که ۴۰۷هزار میلیارد تومان آن بودجه عمومی بوده و یک تریلیون و ۲۷۴هزار میلیارد تومان آن بودجه شرکت‌های دولتی، مؤسسات انتفاعی است... خبری از جزئیات بودجه این شرکتها نیست. به عبارت دیگر، سرنوشت حدود ۷۰درصد حجم بودجه همواره تحت‌الشعاع بودجه عمومی قرار گرفته و ریز عملکرد آن مشخص نمی‌شود».
هم‌چنین برای بودجهٔ امسال نیز خبرگزاری مهر در ۲۷اسفند۹۹، نوشت «بودجه شرکت‌های دولتی در سال۹۹، ۱۶درصد نسبت به قانون بودجه سال۹۸رشد داشته است»
یعنی روشن می‌شود که ۷۰درصد کل بودجه، یعنی درآمدهای دولت، بلافاصله و به‌طور مستقیم از کیسه مردم کم شده و به کیسه خامنه‌ای و پاسداران و سایر شرکاء می‌رود. این کار هر ساله در حاکمیت آخوندها، انجام شده است و ۷۰درصد کل درآمد یا سرمایه و مایملک این مردم را به‌طور آشکار، می‌دزدند. این شرکتها مطلقاً مالیاتی نمی‌دهند.
مثلا: خبرگزاری ایرنا در تاریخ ۲۰آبان۹۷ نوشت: «سازمان امور مالیاتی کشور، اسامی ۱۰نهاد انقلابی معاف از مالیات را اعلام کرد. بررسی قانون بودجه سال جاری نشان می‌دهد مجموع حدود هفت هزار میلیارد تومان به ۷مورد از این نهادها اختصاص یافته است». یعنی ۱۰ نهاد حکومتی ۷هزار میلیارد تومان درآمد داشته ولی رسماً آنها را از پرداخت مالیات معاف کردند. با توجه به این‌که در آن موقع مطابق مصوبه رژیم، در بودجه کشور هر دلار برابر با ۳۵۰۰تومان محاسبه شده بود. یعنی آن نهادها مبلغ ۲میلیارد دلار سود داشتند که از مالیات معاف شدند.
مسأله چپاول از بودجه به همینجا ختم نمی‌شود. آخوندهای کله گندهٔ رژیم، هر کدام دکانی برای خود باز کرده‌اند که فقط برای خالی کردن کیسهٔ مردم است. این حرام خواران، هم وجوهات شرعی را از مردم می‌گیرند و هم در دولت بودجهٔ خاصی دارند.
در بودجهٔ سال۱۳۹۹، بودجه ۵مرکز و نهاد به‌اصطلاح فرهنگی، شامل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مجمع جهانی اهل‌بیت، مجمع جهانی تقریب مذاهب، دانشگاه بین‌المللی اهل‌بیت و ... ۱۳۹۹ بیش از ۶۴۱میلیارد تومان است. این مؤسسات انگلی و زمینه‌سازان تروریسم در کشورهای خارج، ربطی به مردم و بودجه کشور ندارند. اما باید از سفره‌ٔ مردم آن را تاراج می‌کنند. مثلا بزرگترین سهم در این میان مربوط به مکارم شیرازی است. او علاوه بر این‌که به سلطان شکر در ایران معروف است، به‌اصطلاح دانشگاه جهانی المصطفی هم در اختیار اوست. مکارم شیرازی، قبل از روی کار آمدن خمینی، دست راست شریعتمداری بود و خیلی برو و بیا داشت و مجلهٔ مکتب اسلام هم با او بود. مکارم شیرازی پس از خیانت به ولی نعمت سابقش، خمینی این آخوند جنایتکار را به جبهه خودش کشاند و الآن مابازاء آن کارش، این همه از بودجه کشور پول می‌گیرد.
بسیار ضروری است که در این قسمت، جنگهای باندهای رژیم در هنگام تقسیم بودجه را، از حسام الدین آشنا مشاور روحانی و یکی از معاونان سابق وزارت اطلات، بشنویم و بخوانیم. او در کانال تلگرام خود در ۱۸آذر۹۸ یک کلیپ از حرفهای خودش مربوط به بودجه سال۹۶را گذاشت. او ابتدا با سند نشان می‌دهد که چه ردیف‌هایی در بودجه برای مؤسساتی وجود دارد که هیچ‌کدام از این مؤسسات وجود خارجی ندارند! او در آخر کلیپ در مورد بودجه توضیح می‌دهد که: «مظهر تعارض و توافق و تجسم واقعی قدرت در کشور، بودجه است. با شفاف کردن بودجه مردم و همگان می‌توانند بفهمند روابط قدرت در کشور چیست؟»
او می‌گوید «این بودجه‌یی که ما الآن با آن مواجه هستیم هر ردیفش پدر و مادر دارد. هر ردیفش یک قبیله پشتش است، بعضی‌ها قبیله‌هایش کوچک‌تر و بعضی بزرگ‌تر و بعضی قبیله‌هایش قبله هم دارند بسیار بزرگ و بسیار قدرتمندند. وقتی بودجه را مطالعه می‌کنید به روابط قدرت و توانایی چانه زدن‌ها، پی می‌برید».
ملاحظه می‌کنید، چیزی که در بودجه مطرح نیست، منافع ملی و مردم ایران است. آنها مثل گرگهای هار، بودجه‌یی که متعلق به مردم است، تکه پاره کرده و غارت می‌کنند.
حسام الدین آشنا سپس می‌گوید: «یک نظام نمایندگی وجود دارد ... شما می‌خواهید بروید با این برخورد کنید می‌بیند در مجلس شما را می‌زنند. شما می‌خواهید بودجه یکجایی که قبول ندارید یا درست نمی‌دانید می‌خواهید بروید این را بزنید کل بودجه دولت را به اسارت می‌گیرند تا تکلیف آن‌یک ردیف معلوم شود»
به این ترتیب روشن می‌شود عربده‌هایی که برخی نمایندگان رژیم در مجلس می‌کشند، فقط برای گرفتن سهم بیشتری برای باندهای خودشان است. هم‌چنین مشخص می‌شود یکی از روش‌های غارت و چپاول رژیم آخوندی در ۴۰سال گذشته، غارت حدود ۷۰درصد کل بودجه، یعنی کل درآمد دولت است به‌جای این‌که صرف تولید در کشور شود.
از غارت بودجهٔ کشور، فقر، بیکاری، زباله‌گردی، حاشیه‌نشینی در شهرهای بزرگ، زنان سرپرست خانواده‌ها، گورخوابی، کارتن‌خوابی، چاه‌خوابی، پشت‌بام خوابی و ... به‌وجود می‌آید که در این بحث به آنها نمی‌پردازیم.

۲- روش غارت و چپاول از طریق دو نرخه کردن قیمتهای ارز

یکی از روش‌های بسیار ظالمانهٔ چپاول این رژیم از معیشت مردم، دو نرخه کردن قیمت ارز است. در فروردین۹۸ جهانگیری معاون آخوند روحانی نرخ دلار را ۴۲۰۰تومان اعلام کرد و تأکید کرد که هیچ نرخی غیر از این قابل‌قبول نیست. الآن نرخ دلار در بازار آزاد از ۲۳هزار تومان هم فراتر رفته است. تفاوت این دو نرخ، یکی از روش چپاولی، آخوندها از معیشت مردم است. چگونه؟
فرض کنید یک میلیون دلار پول به دست این رژیم برسد. بلافاصله بانک مرکزی این پول را به قیمت ۴۲۰۰دلار به یکی از سرکردگان رژیم یا به یکی از «آقازاده» ها برای وارد کردن کالایی، می‌فروشد. جنسی که این مؤسسهٔ حکومتی یا آن آقازاده وارد کشور می‌کند، در بازار با محاسبهٔ هر دلار ۲۳هزار تومان یعنی ۶برابر می‌فروشد. این ۶برابر از کیسه مردم و از سفرهٔ مردم برداشته می‌شود چون قیمتها هر روز پرواز می‌کند.
نباید فکر کرد این صرافها، ارز را گران می‌کنند. خیر! همه چیز دست خود رژیم است. به‌عنوان مثال، خبرگزاری فارس روز ۳بهمن۹۵گزارش داد که «بانک مرکزی در سال۹۳ از محل تفاوت نرخ ارز خریداری شده از دولت و فروش آن به بازار ۹۱۳میلیارد و ۷۴۰میلیون تومان درآمد کسب کرد. در حالی که سال۹۳ یکی از سال‌های کم‌نوسان بازار ارز بوده است». حال شما حساب کنید در دو سال گذشته که بازار ارز این‌همه نوسان داشته و یک دلار بیش از ۲۳هزار تومان قیمت پیدا کرده، این رژیم چه چپاولی از مردم کرده است.
برای رسیدن به ریشهٔ این موضوع، باید بدانیم که خمینی قیمت ارز و سیاست پولی و مالی را به‌طور انحصاری در اختیار دار و دسته خود قرارداد. خمینی و بهشتی و هم‌چنین همپالگی‌های بازاری آنها، مانند عسگر اولادی‌ها، به‌خوبی می‌دانستند که هیچ پهنه‌ای در اقتصاد برای این رژیم، مانند سودی که از سیاست پولی و مالی می‌توانند از مردم بگیرند، نیست. البته آخوندها خوب می‌دانستند که بهای بسیار گزاف این سیاست ضدمردمی و ضدملی را مردم ایران باید با بیکاری، گرسنگی و فقر و بی‌خانمانی بپردازند. این‌که این کار منجر به ایجاد ۴۰میلیون حاشیه‌نشین و۶میلیون زنان سرپرست شده و تولید کشاورزی و تولید صنعتی از بین رفته، برای خمینی و هیچ‌کدام از سرکرده‌های رژیم، اصلاً اهمیتی نداشته و ندارد.
اولین کار خمینی، دو نرخه کردن قیمت ارز بود. یکی قیمت رسمی که با جواز حکومتی فقط به خودیها در بانگها فروخته می‌شد و دیگری قیمت بازار. برای فهم ابعاد غارت و چپاول رژیم از این دو نرخه کردن ارز، ابتدا زمان خود خمینی را بررسی می‌کنیم.
مطابق نوشته روزنامه جمهوری اسلامی در ۲۴اردیبهشت ۱۳۹۰، که آماری از قیمت ارز در بازار آزاد و نرخ رسمی در عمر ۳۳ساله رژیم (تا آن تاریخ) داده‌، از سال۵۸ تا اواخر سال۶۷، (نزدیکی‌های مرگ خمینی)، معدل قیمت نرخ رسمی در این ۱۰سال هر دلار برابر با ۷.۵ (هفت و نیم) تومان و معدل قیمت نرخ بازار آزاد در همین مدت برابر با هر دلار ۵۳تومان بود. یعنی در ۱۰سال اول حکومت خمینی، نرخ ارز در بازار آزاد بیش از ۷برابر نرخ رسمی بود. و چون فروش ارز به قیمت رسمی، فقط برای رژیمی‌ها بود، بنا بر این رژیم و سرکردگان آن از این طریق، در هر معامله‌ای ۷۰۰درصد سود می‌بردند. یعنی اگر رژیم هر سال فقط ۳۰میلیارد دلار نفت می‌فروخت، در هر سال۲۱۰میلیارد دلار و در ۱۰سال ۲۱۰۰میلیارد دلار از این طریق از کیسه مردم و سفرهٔ مردم دست به غارت می‌زد.
بعد از مرگ خمینی در سالهای ۱۳۶۹ و ۷۰ در حالی که خامنه‌ای و رفسنجانی، نرخ رسمی دلار را به ۶تومان تنزل داده بودند، نرخ بازار آزاد دلار به ۱۴۲تومان، یعنی نزدیک به ۳۷برابر نرخ رسمی رسید یعنی تفاوت ۳۷۰۰درصدی! (روزنامه جمهوری ۲۴اردیبهشت ۱۳۹۰)
با توجه به این‌که در آن زمان به‌دلیل لشگرکشی عراق به کویت، آن کشور تحریم و رفسنجانی مورد توجه غرب بود و صادرات نفت ایران نیز بسیار افزایش یافت. بنا بر این هیچ دلیل علمی اقتصادی، برای تفاوت ۳۷۰۰درصدی نرخ رسمی و نرخ بازار آزاد، جز چپاول ضدانسانی از معیشت مردم، وجود ندارد. حال اگر فرض کنید که یکی از مؤسسات حکومتی فقط یک میلیارد دلار با قیمت رسمی کالا خرید کرده و وارد ایران نموده، این مؤسسه معادل ۳۷میلیارد دلار به دست می‌آورد. یعنی یک میلیارد دلار وارد ایران می‌شود و در مقابل، ۳۷میلیارد دلار، از جیب و کیسه و سفرهٔ مردم را خالی می‌کردند.
رژیم و سرکردگان آن با این کارهای ارزی و پولی از طریق بانکها، درآمدهای نجومی به دست می‌آوردند و مردم را بیش از روز قبل فقیرتر کرده و می‌کنند. برای این‌که رژیم هر چه بیشتر به مبالغ هنگفت از طریق دو نرخه کردن ارز، دست پیدا کند، به چاپ اسکناسهای بدون پشتوانه مبادرت کرده و می‌کند و مبالغ زیادی از آن تومانها را در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به‌خصوص در امارات، هم‌چنین در عراق، از طریق بانکها، تبدیل به دلار می‌کند.
مشخص می‌شود که رژیم همه کارهای تروریستی و هم‌چنین بالابردن اشرافیت بی‌نظیر در ایران را با این چپاول و غارت سرمایه‌ها و دستمزدهای مردم، پیش می‌برد و با این کار ضدانسانی خود، استخوانهای مردم ما را خرد می‌کند. به‌عنوان مثال خبرگزاری تسنیم روز ۲۶خرداد ۹۹ نوشت: «دادگاه پرونده صاحب نیشکر هفت‌تپه جالب توجه است. در این پرونده کلان‌ارزی، امید اسدبیگی، به‌عنوان متهم ردیف اول بیش از یک میلیارد و پانصد میلیون دلار از سیستم بانکی کشور ارز دولتی دریافت و در امور دیگر هزینه کرده است» در حالی که کارگران نیشکر هفت‌تپه بیش از یک ماه و نیم است که هر روز برای گرفتن حقوق معوقهٔ خود تظاهرات می‌کنند ولی حقوق آنها را اسدبیگی نمی‌دهد.
در شرایطی که رژیم می‌گوید تحریم است و یک تومان برای مردم ایران در این شرایط که با کرونا دست به گریبان هستند، هزینه نمی‌کند، به امید اسدبیگی یک و نیم میلیارد دلار وام به نرخ دولتی یعنی هر دلار ۴۲۰۰تومان می‌دهد که در امور دیگر هزینه شده یعنی از همین وامی که گرفته بلافاصله ۶برابر آن سود می‌برد.
علاوه بر این، گم شدن ۴میلیارد و ۸۰۰میلیون دلار ارز دولتی در بودجهٔ سال۹۷ که فروردین ۹۹، رو شد، نمونهٔ دیگری از چپاول پول مردم توسط آخوندهای تبهکار است.
نتیجه می‌گیریم: در حکومت آخوندی، هر دلاری که وارد کشور می‌شود، چندین برابر آن از سفرهٔ مردم کم می‌شود و گرسنگی کشیدن مردم تنها و تنها به‌دلیل غارتگری آخوندها از این روشهای ضدانسانی است.

۳- غارت و چپاول از طریق بردن سهام برخی شرکتها به بازار بورس

یک توضیح ضروری: مطابق آمار، شش ماه پس از انقلاب ضدسلطنتی، ۲۸ بانک خصوصی و صنایع خودرو سازی و تولید فلزات اساسی مانند مس، فولاد، و آلومینیوم و هم‌چنین داراییهای ۵۱سرمایه‌دار صاحب صنعت ایرانی و بستگان درجه اول آنان «مصادره» و یا «ملی» اعلام شد. تمام دارایی‌ها، املاک و کارخانه‌ها که «مصادره» می‌شد و الآن هم توسط قوه قضائیه مصادره می‌شود، تحت نام بنیادهای مختلف مانند بنیاد مستضعفین در اختیار خامنه‌ای قرار می‌گیرد. ولی آن قسمت از مؤسسات و سرمایه‌ها که «ملی» اعلام می‌شد در اختیار دولت قرار می‌گرفت. تمامی این سرمایه‌ها، از آن مردم بود، اما دولت قسمت اعظم آنها را به پاسداران و نیروهای سرکوبگر رژیم واگذار نمود که به این موضوع، بعداً خواهیم پرداخت.
حال آن مؤسساتی که «ملی» شده و دست دولت باقیمانده، قسمتی از سهام (حتماً کمتر از ۴۹درصد تا مدیریت مؤسسات از دست دولت خارج نشود) برخی مؤسسات با حیله و نیرنگ رژیم، وسیله‌ای برای چپاول و ربودن پول از جیب مردم، به‌ویژه طبقهٔ متوسط به پایین مردم شده است.
برای این‌که پول مردم را از بانکها بیرون کشیده و وارد بازار بورس کنند، «بانک مرکزی، نرخ سود بانکی در اوایل اردیبهشت سال جاری را به ۱۵درصد» کاهش داد (آرمان ۹اردیبهشت ۹۹). مردمی که در بانک سپرده داشتند، می‌دیدند که تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی ۴۱درصد است اما سود سپرده‌های آنها ۱۵درصد و این مسأله باعث می‌شود که پیوسته از قیمت اصلی سپرده‌ها کاسته شود. یعنی وقتی پولشان در بانک بماند ضرر می‌کنند. از طرف دیگر از اواخر فروردین ۹۹، رژیم قسمتی از سهام شستا (شرکتهای سازمان تأمین اجتماعی – این شرکتها بسیار بزرگ و گاه هر کدام بیش از هزار کارکن اعم از کارگر و کارمند دارند) را وارد بازار بورس کرد. روز چهارشنبه ۳اردیبهشت۹۹ روحانی با خوشحالی اعلام کرد که «خبرهای خوبی از بورس در هفته آینده خواهند شنید».
بنا بر این:
«در روز عرضه اولیه شرکت «شستا»، مبلغی بیش از ۶هزار میلیارد تومان به بازار بورس تزریق شد» (سایت داتیکان ۲۱اردیبهشت ۱۳۹۹) و هر معامله در بورس «نیم درصد ارزشش میره توی جیب دولت به‌عنوان مالیات، دیروز حدود ۲۵هزار میلیارد تومان معامله در بورس انجام شد، نیم درصدش میشه ۱۲۵میلیارد تومان» (سایت خبر ثریا (رژیم) ۲۶اردیبهشت ۹۹) و «آنطور که آمارهای ۱۴روز پیش نشان می‌دهد فقط طی ۴۰روز گذشته حدود ۳۰هزار میلیارد تومان پول تازه وارد بورس شده» (همدلی ۲۵خرداد ۹۹).
به این دلیل می‌بینیم اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی شیاد در حالی که بادی به غبغب انداخته می‌گوید: «امروز حدود ۵۰میلیون نفر از جامعه دارای سهام شرکت‌های مختلف در قالب سهام عدالت هستند» (خبرگزاری فارس ۲۲اردیبهشت ۹۹).
اما این رژیم ضدبشری فردا آب پاکی روی دست افرادی که سپرده‌های خود را از بانکها به بازار بورس برده‌اند، همانند «غارت‌شدگان» خواهد ریخت و آنها فردا دنبال پول خود خواهندگشت. به‌خصوص که متخصصان اقتصادی رژیم تأکید می‌کنند که «صنایع بزرگی مانند پتروشیمی‌ها و پالایشی‌ها به یکی از مهم‌ترین پیشتازان جذب تقاضا و رشد قیمت سهام در بورس تهران بدل شده‌اند، حال آن که این صنایع به‌دلیل سقوط بهای نفت و کاهش تقاضا، در وضعیت متزلزلی قرار دارند. یا شرکتهایی که با زیان انباشته بسیار بالا مواجه‌اند یا حتی شرکتهایی با بدهی‌های بسیار سنگین و در مرز ورشکستگی، رشد ناباورانه قیمت سهام خود را تجربه می‌کنند» (جهان صنعت ۲۰اردیبهشت ۹۹).
نتیجه می‌گیریم که تمامی ثروتها، امکانات، سرمایه‌هایی که در چنگال این رژیم ضدبشری است، تماماً علیه مردم ما به کار می‌رود. در این بورس‌بازی اخیر، هم‌چنین در غارت پولهای سپرده‌گذاران در چند سال گذشته، رژیم اساساً و به‌طور مشخص طبقهٔ متوسط ایران را از بین می‌برد.
روزنامهٔ همدلی ۲۵خرداد ۹۹ با تیتر: طبقه متوسط در حال «تبخیر» است، مقالهٔ مفصلی نوشت. روزنامه آرمان هم چند روز قبل (۱۹خرداد ۹۹) نوشت: «طبقه متوسط در حال تجزیه‌شدن است» و «بخشی از طبقه متوسط به زیر خط فقر منتقل شده و شدت فقر فقرای پیشین افزایش یافته است».
الان سؤال بسیاری از متخصصان اقتصادی رژیم این است که «حباب این بورس چه وقت خواهدترکید؟»
زیرا میلیونها نفر از مردم ایران، یک تجربه بسیار تلخ و دردناکی در معامله با مؤسسات حکومتی دارند.
در دههٔ۸۰ یکسری مؤسسات مالی که به‌طور عمده متعلق به سپاه پاسداران و سایر سردمداران رژیم، با مجوز بانک مرکزی، مانند مؤسسهٔ «کاسپین»، «ثامن‌الحجج»، «فرشتگان»، «آینده»، «البرز ایرانیان»، «افضل توس»، «پدیده شاندیز»، «آرمان»، «مهر اقتصاد» و... در سراسر ایران با تبلیغات بسیار گسترده‌یی که به سپرده‌گذاران، سود زیادی خواهندداد، تأسیس شد. بعدها مشخص شد که این مؤسسات مالی، تا مبلغ ۱۲۰هزار ملیارد تومان معادل ۳۰میلیارد دلار از مردم پول جمع کرده‌اند (سایت تراز اول تیر ۹۶)
یکی از این مؤسسات مالی، مؤسسهٔ ثامن‌الحج می‌باشد که در سال۱۳۸۰ با سرمایهٔ ۶میلیون و ۳۰۰هزار تومان شروع به کار کرد. مدیرعامل این مؤسسه فردی به‌نام ابوالفضل میرعلی بود. این فرد همراه با منوچهر متکی وزیر خارجهٔ اسبق رژیم و محمدحسن خامنه‌ای برادر علی خامنه‌ای، اعضای هیأت مدیرهٔ شرکت نفت، گاز و پتروشیمی «لیسارماه» است.
مؤسسهٔ ثامن‌الحجج که با سرمایهٔ ۶میلیون و ۳۰۰هزار تومان راه افتاده بود، توانست در مدت حدود ۱۰سال بیش از ۱۲هزار و سیصد میلیارد دلار از مردم جمع‌آوری کند (تسنیم ۱۵مرداد ۹۶).
مؤسسهٔ ثامن‌الحجج از سال۹۴، دیگر پول سپرده‌گذاران را پرداخت نکرد و در سال۹۵، اعلام ورشکستگی کرد. بقیه مؤسسات مالی هم به همین روال پولهای مردم را بالا کشیدند. به‌عنوان مثال: بدهی مؤسسه فرشتگان به مردم، ۸هزار و ۶۰۰میلیارد تومان معادل ۲میلیارد دلار برآورد شد (رکنا اقتصادی ۳بهمن ۹۵).
فرشاد حیدری معاون نظارت بانک مرکزی گفته بود: «فقط مؤسسه اعتباری کاسپین ۵۰۰هزار سپرده‌گذار داشت که مجموع بدهی کاسپین به سپرده‌گذاران ۸هزار و ۶۰۰میلیارد تومان برآورد شده است» (رکنا اقتصادی۱۱ خرداد ۹۶).
مطابق آمارهای رژیم بیش از ۲میلیون خانواده یعنی حدود ۱۰میلیون نفر درگیر این مشکل بوده و هستند و سرکردگان رژیم از این طریق نزدیک به ۲۰میلیارد دلار بالا کشیده‌اند و به قشر متوسط ایران ضربه مهمی زده‌اند.
نتیجه‌ای که از این معاملهٔ رژیم با این سپرده‌گذاران که اغلب تمام دارایی خود را از دست داده‌اند، می‌توان گرفت این است که به‌طور قطع رژیم با کسانی که سهام شرکتهای حکومتی را در بازار بورس می‌خرند، همین معامله را خواهد کرد.

۴- نابودی و انهدام تولید در ایران

سیاست اقتصاد انگلی و ضدمردمی رژیم، دو اثر نابود کننده در اقتصاد کشور داشته است:
اولا-انهدام تولید (اعم از تولیدات صنعتی و کشاورزی)
انهدام تولید در ایران از همان زمان روی کار آمدن خمینی شروع شد. ارزش سرانه تولید ناخالص ملی به قیمت ثابت از ۸۹۶۵تومان در سال۵۷ به ۵۵۵۰تومان در سال۶۷ رسید (اطلاعات اقتصادی – سیاسی شماره ۴۳ و ۴۴) یعنی در آن ۱۰سال نه تنها رشدی نبوده بلکه به ازای هر ایرانی ۳۸درصد کمتر از آغاز انقلاب درآمد تولید داخلی بوده است. رسالت ۱۵دی ۷۹ نوشت: حدود ۱۴۰۰ واحد تولیدی و صنعتی یا به‌طور کامل تعطیل شده و یا در معرض تعطیلی است.
سهل‌آبادی، رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت گفت: تنها «۴۰درصد از واحدهای صنعتی و تولیدی کشور فعال هستند».
خبرگزاری تسنیم ۱۳فروردین۹۳ نوشت: «تنها در سال گذشته، حدود ۳۸کارخانه پنبه پاک کنی در کشور، به انبار لوازم خانگی تبدیل یا تعطیل شده‌اند. توجه کنید تولید پنبه در سال۱۳۵۳ به ۲۷۳هزار تن رسید و در سال۷۳ به ۶۰هزار تن رسید. سطح زیر کشت پنبه در استان گلستان بسیار کاهش یافته و طی چند سال گذشته، تولید پنبه در این استان از ۱۸۰هزار هکتار به ۱۰هزار هکتار کاهش یافته است»
وزیر صنعت از بازماندن ۱۴هزار واحد کوچک و متوسط از ادامه کار خبر داد (سایت رادیو آلمان ۷اسفند ۹۳)
رئیس اتحادیه چایکاران کشور گفت: «بسیاری از باغات چای رها و به مخروبه جنگلی تبدیل شده‌اند و صنعت چای روبه نابودی است». (خبر فارسی ۲۹بهمن ۹۳)
سه سال بعد وزارت صنعت و معدن و تجارت اعلام کرد «در چهار سال گذشته هزار واحد تولیدی تعطیل شد» (خبرگزاری فارس ۶اردیبهشت ۹۶).
هم‌چنین مطابق «گزارش مرکز پژوهشهای مجلس»، «اقتصاد ایران در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ به ترتیب با رشد اقتصادی ۵ و ۷درصدی منفی» مواجه بود (جهان صنعت ۲۰اردیبهشت ۹۹).
علی دینی ترکمانی استادیار مؤسسه مطالعات و پژوهشی بازرگانی، گفت: میزان تولید ناخالص ملی به قیمت واقعی کمتر از سال۱۳۵۵ است... (روزنامهٔ ایران ۱۹خرداد ۹۹).
و اما در زمینهٔ انهدام تولید کشاورزی، روزنامه شهروند گزارش داد: «در بخش تولیدات دامی ٨٥‌درصد خوراک مورد نیاز دام‌ها از واردات تأمین می‌شود و درصد کمی تولید داخل است یا بالای ٩٠‌درصد بازار روغن خوراکی ایران به واردات وابسته است... تقریباً هر سال محصولات کشاورزی جزو ١٠قلم عمده کالای وارداتی به ایران هستند. بر اساس گزارش گمرک، میزان واردات محصولات اساسی کشاورزی در یک‌دهه گذشته به‌طور میانگین ٧، ٩‌میلیارد دلار طبق آمار گمرک ایران بوده است» (شهروند ۴اردیبهشت ۹۹).
مهمترین تأثیر نابودی تولید در بخشهای صنعتی و کشاورزی، تشکیل ارتش بیکاران و هم‌چنین گسترش حاشیه‌نشینی، با عواقب و آسیب‌های اجتماعی و انسانی بسیار زیانبارمی‌باشد. مطابق آماری که علی ربیعی، از مبتکرین انواع شکنجه در رژیم در دههٔ۶۰ و وزیر تعاون و کار سابق و سخنگوی فعلی آخوند روحانی ارائه کرده، سالانه حدود یک میلیون تا یک میلیون و ۲۰۰هزار نیروی جدید وارد بازار کار می‌شوند. (روزنامه ابتکار ۲۹دی ۹۳).
لاریجانی رئیس قبلی مجلس رژیم: «۴۲ درصد فارغ‌التحصیلان کشور بیکار هستند». (مردم‌سالاری ۵اردیبهشت ۹۴). به این دلیل دهها هزار نفر از فارغ‌التحصیلان مدارس و دانشکده‌ها به شغلهایی مانند کولبری، مسافرکشی و... روی آورده‌اند که آن کارها هم نیازهای معیشتی یک خانواده را مطلقاً تأمین نمی‌کند.
ثانیا-گسترش فساد افسارگسیخته مالی
فساد مالی در رژیم آخوندی، از بالا تا پایین هیچ حد و مرزی ندارد. آمارهای وحشتناکی که روزنامه‌ها حتی سران رژیم می‌دهند، نشان می‌دهد که رژیم مهره‌های خود را با این فساد و رانت‌خواری نگه‌داشته‌است. آخوند حسین انصاری‌راد، رئیس کمسیون اصل۹۰ می‌گوید: «مطابق آمار مجلس، بیش از ۷میلیون پرونده فساد معوق در کشور وجود دارد که هنوز مورد رسیدگی واقع نشده است. ۹پرونده هر کدام ۱۵۰۰میلیارد تومان حساب دارد. این گزارش در مجلس قرائت ‌شده است» (ستارهٔ صبح ۳۱خرداد ۹۹).
معنی ۷میلیون پرونده فساد معوق واقعاً وحشتناک است. در مقابل این چپاولگری و به فقر نشاندن مردم و خرد کردن استخوان آنها، فاصله طبقاتی در ایران هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود.
"جلیل سبحانی"به‌عنوان"جعبه سیاه پتروشیمی ایران" نام برده می‌شود و او همدستانش متهم به اخلال اقتصادی به رقم ۶میلیارد و ۶۵۶میلیون یورو می‌باشند (سایت عصر ایران ۲۶خرداد ۹۹).
فراموش نمی‌کنیم که «دیوان محاسبات گزارش تفریغ بودجه ۹۷را منتشر کرد؛ گزارشی که مانند هر سال، سیاهه‌ای از تخلف‌ها و انحراف‌های بودجه‌یی است. ۴.۸میلیارد دلار از ارزهای دولتی مابازای واردات کالا نداشته، و ۲۴۱مدیر دولتی در سال۹۷حقوق‌های بالای ۵۰میلیون تومان گرفته‌اند. اینها فقط نمونه‌هایی از «تخلفات» بودجه ۹۷ است» (روزنامهٔ شرق ۲۷فروردین ۹۹).
البته ۱۵ماه قبل از این آمارها، در مجلس رژیم هم گفته شد: «سوء‌استفاده از ارز دولتی به نام واردات کالاهای اساسی. رانت گسترده در واردات محصولات کشاورزی و صنعتی. رانت در توزیع کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم تعمیم فساد و رانت. در طول یک سال دو سال به ثروتهای افسانه‌ای دست یافته‌اند و فقر گسترده و گرانی کمرشکن جامعه ما را فراگرفته است» (رادیو فرهنگ –رژیم ۲۶اسفند۹۷).
داستان طبری و همدستانش هم که کاملاً روشن است.
در نتیجهٔ این سیاست اقتصادی ضدمردمی و ضدایرانی:
یکم- اختلاف طبقاتی در ایران در مقایسه با چهل سال پیش به‌شدت افزایش یافته. محمدرضا مرتضوی، رئیس انجمن آردسازان ایران و رئیس کانون انجمنهای صنایع غذایی ایران در یک اعتراف تکان‌دهنده گفت: «کاخ شاه در مقابل چیزهایی که اینها می‌سازند صفر است» و «ثروتمندان تخیلی و این ثروتهای جمع شده و این اشرافیتی که در ایران می‌بینم، در هیچ جای دنیا نمی‌بینیم! این پارتی‌های شبانه‌ای که من دیدم در هیچ جای دنیا نمی‌بینیم. هر کسی که مفت‌خور است مالیات نمی‌دهد، هر کسی که دزد است مالیات نمی‌دهد... معلم فقیر! کارگر را شلاق می‌زنند... کسی که حقوق کارگر را نمی‌دهد صاحب کاخ است!» (اعتماد آنلاین ۵خرداد ۹۹).
به‌عنوان مثال یک شهرک باستی هیلز در لواسان در شمال تهران در زمینی به مساحت ۱۲۸هزار مترمربع از اراضی غیرشهری لواسان که در حوزه فعالیت محیط‌زیست و اداره منابع طبیعی قرار داشته، با مبلغ ناچیزی در اختیار یکی از سران رژیم قرار گرفته و او توانسته با تغییر غیرقانونی، این زمینها را به‌صورت ویلاهای مجلل چند صد میلیارد تومانی در اختیار سردمداران رژیم و وزرا و نمایندگان مجلس آخوندی قرار دهد. هر متر مربع زمین آن ۴۵میلیون تومان به فروش می‌رسد و یک ویلای ۸۰متر مربعی ۷۵میلیارد تومان قیمت دارد. در حالی که در آن ویلاها یا قصرهای ۲۰۰۰متری هم ساخته شده است (رسانه‌های رژیم ۵مرداد ۹۹).
آخوندها با این فسادها یک اشرافیت بی‌نظیری در ایران به‌وجود آورده‌اند.
دوم-میلیونها نفر از مردم به ارتش بیکاران پیوسته‌اند.
سوم-اجبارا انبوهی از مردم برای به دست آوردن لقمه نانی به کارهای سخت و طاقت‌فرسایی مانند کولبری، مسافرکشی، دست‌فروشی و... روی آورده‌اند.

۵-نتیجهٔ روشهای ضدانسانی چپاول آخوندها، انباشت ثروتهای نجومی سرکردگان رژیم

با روشهای ضدانسانی چپاول که فوقا توضیح داده شد، هر روز به ثروتهای صاحبان این مؤسسات مانند خامنه‌ای و سپاه پاسداران و سایر سران رژیم، اضافه می‌شود. اشاره‌یی به ابعاد این ثروتهای نجومی همه چیز را روشن می‌کند.
روزنامهٔ مستقل در ۱۲خرداد۹۹ نوشته «ثروت کلیه‌ٔ نهادهای اقتصادی بیت [خامنه‌ای]، معادل هزار میلیارد دلار می‌شود». ثروت هزار میلیارد دلاری آن هم برای آخوندی که قبل از انقلاب ۵تومان می‌گرفت و روضه می‌خواند بسیار قابل ملاحظه است. همان روزنامه، حرف خودش را چنین ادامه می‌دهد: «سود ده درصدی این ثروت (یعنی هزار میلیارد دلار)، یکصد میلیارد دلار است که با آن می‌توان هزینه‌ٔ معیشت ده میلیون خانوار (چهل میلیون نفر) کم‌درآمد را پرداخت کرد». این محاسبهٔ خود روزنامه است. می‌بینید چه ظلمی به این ملت می‌شود؟. . این روزنامه ادامه می‌دهد که «در سی سال گذشته این نهادها به تدریج به‌لحاظ ثروت و نقدینگی فربه شده‌اند».
چنگ انداختن به ثروتها و سرمایه‌های ملی و به دست گرفتن آنها علیه منافع مردم، فقط به خامنه‌ای ختم نمی‌شود. سرکردگان آدمکش پاسداران، ثروتهای بسیار عجیب‌ و غریبی دارند. صادق محصولی وزیر کشور احمدی‌نژاد درآمدهای میلیاردی داشت. برجهای میرداماد و زمینهای بزرگ و ماجرای چند میلیون دلار اختلاس در وزارت نفت و... . جز ثروتهای او می‌باشد.
مرتضی رضایی که قبل از محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران بود، عمدهٔ ثروتهای هژبر یزادنی در چنگ او بود، همین الآن پسرش به‌نام مصطفی بیش از ۴۰۰ شرکت تو در تو دارد از جمله: کشاورزی و دامپروری مزرعه طلایی سمن، کشاورزی مکانیزه و دامداری دیمه مهدی‌شهر، کشت و صنعت مبین دام نیکان، مزرعه خوشه طلایی ایرانیان، کشاورزی و دامپروری فردوس دام گرمسار، دامداری و دامپروری مزرعه رودخانه شور، دامپروری و کشاورزی فاتح فجر ارجلان، کشاورزی و دامپروری گاو میش داران جزیره، نگین دام پنجاب، پرواربندان سوز الدین، کشاورزی و دامپروری فجر دربند، مزرعه گلشن عباس آباد، فرآورده‌های گوشتی و لبن نوید ندای سحر، فرآورده‌های گوشتی و لبن نوید ندای سحر و شرکت کشاورزی میان‌کاله (پیک ایران ۲۰خرداد ۹۹).
ثروتها و مؤسسات بسیار زیادی در دست قرارگاه غارتگر ضد خاتم‌الانبیا است. سابقهٔ ورود سپاه پاسداران به پهنه‌های اقتصادی کشور، به پایان جنگ ایران و عراق بر می‌گردد. سپس بر پایه قانونی که در سال‌۱۳۷۳ از تصویب مجلس گذشت، اجازه تشکیل «شرکتهای عمرانی و خدمات فنی» به نیروهای مسلح، یعنی پاسداران داده شد. ابعاد چپاول پاسداران و دامنه آن در پهنه‌های مختلف اقتصاد کشور، حیرت‌انگیز است. پاسدار حسن ذوالقدرنیا معاون قرارگاه به‌اصطلاح سازندگی خاتم‌الانبیاء ۱۲سال قبل گفته است: «عرصه‌های فعالیت قرارگاه شامل؛ سد سازی، شبکه آبیاری، احداث خطوط آب، گاز، ابنیه، تونل، سازه‌های زیرزمینی، بندر، مخازن و تصفیه خانه‌ها، صنایع بالادستی نفت، سازه‌های دریایی شناور، اسکله و صنایع کشاورزی و ... می‌شود. . قرارگاه بیش از ۲۰۰۰ پروژه را به اتمام رسانده و بیش از ۱۰۰۰ پروژه نیز در اختیار دارد». (صبح صادق ارگان سپاه پاسداران ۱۸آذر ۸۷).
ذوالقدرنیا، اضافه کرده: «در برخی کشورها بر اساس تقاضای آنها و درخواست مسئولان ذیربط (سپاه پاسداران) پروژه‌هایی را در سوریه، عراق، گینه، مالزی و سودان و ... اجرا کرده است».
بنا بر اعلام کمیسیون برنامه و بودجه مجلس رژیم، قرارگاه سازندگی سپاه پاسداران ۸۱۲شرکت ثبت‌شده در داخل و خارج ایران‎ ‎دارد‎. ‎ پاسدار رستم قاسمی جانشین فرماندهی قرارگاه سازندگی، سپاه را یکی از بزرگترین مجموعه‌های صنعت مهندسی کشور خواند. (خبرگزاری مهر رژیم ۴بهمن ۸۷). البته از مهمترین پروژه‌های پاسداران، به دست گرفتن شرکتهای پتروشیمی و چندین مؤسسهٔ مالی در شهرهای مختلف است.
۱۱سال بعد، یعنی روز ۱۱مهر ۹۸ تلویزیون شبکه خبر (رژیم) به‌نقل از «پاسدار سعید محمد فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء نوشت: «۳۵درصد تولید بنزین / ۲۰درصد تولید گاز / ۲۲درصد تولید گازوییل / ۳۲درصد خطوط انتقال نفت و گاز /۵۰درصد سدهای کشور در اختیار قرارگاه خاتم سپاه می‌باشد... طی همین یک‌سال گذشته که اوج تحریم‌ها بوده بزرگترین پروژه‌های کشور مثل همین ستاره خلیج‌فارس مثل چهار فاز از پارس جنوبی و مثل چندین خط مترو در کلان شهرهای مختلف مثل پروژه‌هایی در حوزه فولاد در حوزه مس در پروژه‌های مختلف پروژه‌های هایتک اینها همه تو همین یک‌سال گذشته افتتاح رسید... حدود ۵هزار پیمانکار مشاور و سازنده امروز دارند با قرارگاه کار می‌کنند خود قرارگاه یک بدنه ۲۰۰هزار نفری داره که ۱۵۰هزار نفرش نیروهایی هستند که توسط همین پیمانکاران مشاوران طراحان دارند با مجموعه قرارگاه تعامل و کار می‌کنند».
ملاحظه می‌کنید که این ثروتهای نجومی، به‌رغم تحریم رژیم، هر روز بزرگ و بزرگتر می‌شوند. یعنی سران این رژیم معلوم است که چه خونی از این مردم می‌مکند. یک کارشناس مسائل اقتصادی رژیم، به‌نام احسان سلطانی نوشت «در سال گذشته تنها با برآورد ۲۰بنگاه دریافتیم که این بنگاهها ۱۰۰هزار میلیارد سود خالص دریافت کرده‌اند» (رسالت ۲۶فروردین ۹۹).
روحانی روز ۱۹تیر۹۹ گفت: «۲۰میلیارد یورو جنس در ماههای گذشته صادر شده ولی پولش را به کشور باز نگردانده‌اند». البته بانگ مرکزی معتقد است که ۲۷میلیارد برنگشته است. حتماً که این آخوند شیاد می‌داند که این پولها کجا خرج شده است. به‌عنوان مثال، وال استریت ژورنال (۵ژوئیه۲۰۲۰) یعنی ۱۵تیر۹۹نوشت: «یک کارتل اقتصادی ایرانی که وابسته به نیروهای نظامی این کشور است و روابطی با برنامه موشکی دارد شعبات فروشگاه غذایی در ونزوئلا ایجاد کرده است. این شرکت ایرانی با دولت مادورو در زمینه برنامه غذایی کار می‌کند. این کمپانی روابط نزدیکی با سپاه پاسداران دارد. این سوپرمارکت ایرانی شعبه بسیار بزرگی در پایتخت ونزوئلا ایجاد کرده است».
سودهایی که رسانه‌های رژیم نوشته و می‌نویسند به‌طور واقعی فقط، گوشه‌هایی از این تاراج و غارت ضدانسانی این رژیم است. مابازای این ثروتهای نجومی و بی‌حد و حصر سردمداران رژیم، فقر و گرسنگی جانکاه و کشندهٔ مردم ایران است.

۱۳۹۹ مرداد ۸, چهارشنبه

Maryam Rajavi: NCRI is the democratic alternative and the solution for t...

❤️https://ertebatmostaghim.blogspot.com/2020/07/1399.html
#مریم_رجوی :سخنرانی در #اجلاس۳روزه #شورای ملی #مقاومت #ایران به‌مناسبت آغاز چهلمین سال تاسیس شورا1399
https://twitter.com/ertebatm2013
#سرنگونی #مریم_رجوی    #Maryam_Rajavi #Iran #FreeIran2020 #مجاهدین #PMOI  #المعارضه_الایرانية

۱۳۹۹ مرداد ۷, سه‌شنبه

پرواز بزرگ #مسعود_رجوی رهبر مقاومت از #تهران به #پاریس ـمرداد۱۳۶۰


 

https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
#سرنگونی #مریم_رجوی    #Maryam_Rajavi #Iran #FreeIran2020 #مجاهدین #PMOI  #المعارضه_الایرانية #‌ایران   #کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #ارتباط_مستقیم

پرواز بزرگ رهبر مقاومت از تهران به پاریس 

 

روز هفتم مرداد ۱۳۶۰ رهبر مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، طی یک عملیات بزرگ و قهرمانانه با یک پرواز بسیار پرریسک و خطر از قلب پایگاه یکم شکاری تهران به ‌پاریس پرواز کرد. این پرواز چند روز پس از اعلام تأسیس شورای ملی مقاومت در تهران توسط آقای رجوی، صورت گرفت. پروازی به‌منظور معرفی و تثبیت شورای ملی مقاومت به‌مثابه‌ تنها جایگزین دموکراتیک برای رژیم ضدبشری خمینی و تضمین انقلاب نوین ایران.
این پرواز سرمنشأ تحولات و پیشرفتهای بزرگی در پهنه سیاسی و بین‌المللی برای مقاومت ایران و افشای جهانی دشمن ضدبشری شد.
عاشقان آزادی و پشتیبانان مقاومت ایران وقتی خبر چنین پیروزی درخشانی را شنیدند، شاد شدند و در هر کجا که بودند، از‌جمله در زندانها و شکنجه‌گاههای رژیم، آن‌را به‌ یکدیگر تبریک گفتند‌. دلیل این شادی و سرور در سراسر ایران چه بود‌ ؟ جز این‌که قبل‌از هر چیز سرنوشت انقلاب نوین خود را تضمین‌شده می‌یافتند‌.
این پرواز البته کار بسیار پر ریسک و خطری بود که تصمیم‌گرفتن در باره آن بسا دشوار و حتی غیرممکن می‌نمود‌. زیرا خمینی ضدبشر تمامی قوای سرکوبگر خود را بسیج کرده بود تا با تمام توش و توان به‌ مصاف انقلاب بشتابد و با انقلاب و مردم ایران تصفیه‌حساب بکند‌. و البته که این محاسبه چندان هم بی‌اساس نبود و چه بسا که با کوچکترین اهمال، مرتجعان حاکم به‌ قصد پلید خود دست می‌یافتند. از این‌رو تصمیم برای پرواز بزرگی که در هفتم مردادماه سال ۶۰ انجام شد، بسیار خطیر و سرنوشت‌ساز بود‌.
مهدی ابریشمچی از اعضای مرکزیت مجاهدین در این‌باره گفت: «خاطرم هست در یک جلسه مرکزیت که در منزل شهید علی زرکش تشکیل شده بود، همه اعضای مرکزیت از‌جمله سردارخیابانی و شهید محمد ضابطی حاضر بودند. می‌خواستیم تصمیم‌گیری نهایی کنیم. بررسیهای انجام شده و ریسکها، نقاط قوت و نقاط آسیب‌پذیر طرح بررسی شده بود. اما ما نمی‌توانستیم تصمیم ‌بگیریم. اگر جواب نه می‌دادیم، مصلحت عالیه راهگشایی سیاسی را چکار می‌کردیم؟ و اگر جواب مثبت می‌دادیم، ریسک روی جان مسعود را چه‌کسی می‌پذیرفت؟ به‌همین ‌دلیل تمامی مرکزیت سازمان از مسعود خواست که به‌دلیل صعوبت این تصمیم‌گیری، هم از نظر ایدئولوژیک و هم به‌لحاظ سیاسی، حرف آخر را خودش بزند و طبیعی بود که او طبق سنت همیشگیش، آن قسمتی را که ریسک روی جان خودش بود، انتخاب کند».
نهایتاً تصمیم نهایی به‌عهده خود مسعود گذاشته شد‌. و او با استناد به ‌گفته همیشگیش دوباره تکرار کرد که انقلاب و تکامل هرگز بدون جسارت و ریسک به‌پیش نمی‌رود‌. و اینچنین بود که بار دیگر به‌یمن فداکاری و پذیرش خطر از سوی بالاترین نقطه رهبری خود در یکی از نقاط و سرفصلهای حساس مقاومت ایران، گامی بزرگ در جهت تثبیت، معرفی و ارتقاء جنبش برداشته شد. این گام مستقیماً در خدمت آلترناتیو یعنی شورای ملی مقاومت و معرفی آن به ‌مردم ایران و جهان بود.
 

عملیات خطیر و قهرمانانه پرواز بزرگ

وقتی تصمیم به ‌پرواز قطعی شد، سلسله عملیات پیچیده و قهرمانانه تدارک ”پرواز بزرگ“ آغاز شد. عملیاتی که خود مسعود در هدایت و فرماندهی آنها نقش تعیین‌کننده داشت. و سرانجام روز اجرای عملیات یعنی شبانگاه ششم مرداد ۱۳۶۰ فرا رسید.
سرهنگ خلبان بهزاد معزی در مصاحبه‌های خود لحظات خطیر این عملیات از لحظه خطرناک ورود آقای مسعود رجوی به‌ قلب پایگاه یکم شکاری مهرآباد تا مرحله استقرار ایشان در داخل هواپیمایی که روی باند مستقر شده بود و تا مرحله پریدن از روی باند و بالاخره ماجراهای هیجان‌انگیز پرواز پر از خطر و تعقیب شکاری‌بمب‌افکنهای دشمن و بالاخره خطرات عبور از آسمان دیگر کشورها را تا نقطه فرود در فرودگاه اورو پاریس بازگو کرده که در این‌جا قسمتهایی از ‌آن ‌را‌ نقل می‌کنیم:
«تیمهای حفاظتی و آتش و پشتیبانی با خونسردی تمام مسئولیت انتقال سوژه‌ها را به ‌پایگاه یکم شکاری انجام دادند. زمان ورود سوژه‌ها به ‌پایگاه، موقعی درنظر گرفته ‌شده‌ بود که هوا تقریباً تاریک باشد تا نگهبان نتواند به‌راحتی آنها را تشخیص دهد. ساعت 7و10 دقیقه عصر روز ششم مرداد بود که سوژه‌ها سالم و بدون دردسر وارد پایگاه شدند. هواپیما در باند شرقی فرودگاه پارک شده بود.
بلافاصله، مرحله ‌بعدی عملیات یعنی مرحله ‌انتقال سوژه‌ها به‌داخل هواپیما شروع شد. حساسیت این‌مرحله در این نکته بود که درصورت هر پیشامدی در داخل پایگاه راهی برای بازگشت وجود نداشت. بنابراین یا باید سوژه‌ها را به‌جنگلهای اطراف می‌بردند و یا از در ورودی خارج می‌کردند. لازمه ‌این کار استقرار تیمهای آتش در بیرون از پایگاه شکاری بود تا در صورت ضرورت وارد عمل شوند. به‌هرحال سوژه‌ها وارد پایگاه شدند.
نفوذ به ‌باند در رأس ساعت ۷و۳۵ دقیقه شروع‌شد. وقتی سوژه‌ها در هواپیما مستقر شدند من نفس راحتی کشیدم. زیرا یکی از مهمترین قسمتهای طرح، نحوه‌ سوارکردن آنها بود. در ابتدا درنظر داشتیم برای دیده‌نشدنشان توسط مأموران سوخت‌گیری هواپیما، آنها را در زمان «take off» یعنی وقتی وارد باند اصلی می‌شویم سوار کنیم. زیرا در آن‌جا ۴ـ۵ دقیقه‌ای معطلی داشتیم و می‌توانستیم در را باز کنیم و واردشان کنیم. اما این کار بسیار حساس بود. تصمیم براین شد که آنها را قبل ‌از حرکت سوار کنیم. این‌ مرحله از کار، درست یک‌ساعت به‌درازا کشید که با موفقیت انجام‌ شد. سوژه‌ها و نفرات همراهشان در مخفیگاه خودشان در هواپیما بودند.
 
ساعت پرواز ۱۱و۲۰ دقیقه بود. اما از پست فرماندهی به‌ما اطلاعی دادند که باید یک‌ساعت زودتر پرواز کنیم. و این از مسائلی بود که ما پیش‌بینی نکرده‌بودیم. در نتیجه ساعت ۹و ۲۰ دقیقه چراغ‌های پارکینگ هواپیما روشن شد. کروی فنی هم برق را به‌هواپیما وصل کرد.
یکی از پرسنل سوخت‌گیری برای چک به‌قسمت عقب هواپیما رفت و خواست در را باز کند. کار خطرناکی بود. چراکه درصورت بازشدن در، افراد مخفی‌شده دیده ‌می‌شدند. این کار طرح را به‌هم می‌زد و ما ناچار می‌شدیم بسیاری کارهای ناخواسته بکنیم».
در این ‌مرحله یکی از افراد تیم حفاظت به‌موقع وارد صحنه شده و با نشان‌دادن سلاح خود به‌مکانیسین سوخت می‌فهماند که هواپیما تحت کنترل انقلابیون است و از او می‌خواهد که همانجا بنشیند تا هواپیما پرواز کند. مکانیسین‌دوم هم که متوجه می‌شود مکانیسین اول رفت و دیگر بازنگشت، به‌طرف محفظه ‌سوخت‌گیری می‌رود ببیند چه شده؟ که در اینجا مجاهد مسئول حفاظت با نشان‌دادن سلاح به ‌او می‌گوید بیا پائین. ما با شما کاری نداریم. بنشینید تا هواپیما از زمین بلند شود.
سرهنگ‌معزی در مورد طرح و مسیر پرواز افزود: «پس ‌از آن‌که این افتخار به‌من داده شد که امانت مردم ایران را به‌سلامت از ایران خارج کنم، مشغول طرح و بررسی برنامه‌ها شدیم. اولین طرحی که به‌نظرمان رسید، از راه جنوب بود که هم طولانی بود و هم زیاد کارآیی نداشت، بخصوص که ده روز قبل‌ از آن‌هم یک هواپیما از آن‌جا رفته بود. مسیر بعد، ازطریق کشورهای اروپایی بود که آن‌هم جواب نداشت. بنابراین از خیرآنها گذشتیم و قرار شد که ازطریق کشور ترکیه خارج شویم».
سرهنگ‌معزی سپس خاطره پرواز را از نقطه مهارکردن مکانیسینهای سوخت‌گیری چنین ادامه می‌دهد «بیژن (مهندس پرواز) گفت این دو نفر رفتند در محفظه ‌سوخت‌رسانی و بیرون نمی‌آیند مسأله چیست؟ گفتم ولش کن تا فعلاًً بلند شویم. در همین موقع 4 موتورمان روشن شده ‌بود و می‌خواستند قلاب را بکشند که‌از زمین بلند شویم. بیژن دوباره گفت این دو نفر رفته‌اند آن پشت! گفتم مهم نیست. حسین اسکندریان (سرگرد خلبان حسین اسکندریان) متوجه شد و گفت چی شده؟ گفتم چیزی نیست پرواز مال سازمان است. گفت کی؟ گفتم پرواز مال سازمان است. حسین، صندلی چپ نشسته‌بود من صندلی راست بودم‌. بلند شدم در هواپیما را بستم. آنها هم پله را کشیدند بیرون. ما شروع کردیم به ‌تاکسی کردن و رفتیم سر باند و از زمین بلند شدیم. رفتیم به‌سمت مسیر جنوب. افراد حفاظت از محل خودشان آمدند بیرون. قبلاًً من طی چند جلسه با نشان‌دادن عکسهای قسمتهای مختلف هواپیما و برخی اسامی خاص به‌آنها آموزش مقدماتی داده بودم. آنها لباس پرواز پوشیده بودند و قرار بود بیایند در کابین، یک کاغذ به‌من بدهند و بگویند ins (دستگاه ناوبری کامپیوتری) را با این مشخصات پرکن. کاغذش را هم قبلاًً داده بودم که آنها بدهند دست من. آمدند داخل کابین و گفتند هواپیما در اختیار ما است و هرکاری که به‌شما می‌گوییم بکنید. ! گفتیم چشم. کاغذ را گرفتم همان نقاطی بود که قبلاًً خودم به‌آنها داده‌بودم. ادامه دادم. مقداری که ‌از تهران دور شدیم من به‌مرکز اعلام کردم موتورم آتش گرفته‌است. و براساس طرح به‌سمت ورامین برگشتم. در آن‌جا هم اعلام کردم موتور دومم آتش گرفته‌است. به‌پشت کوههای البرز بازگشتم. در گذشته من همیشه موقع آموزش به‌خلبانها می‌گفتم اگر دچار هواپیماربایی شدید کمرهای خودتان را سفت کنید و با سرعت شیرجه بروید. زیرا شیرجه باعث تولیدg منفی (نیروی ثقل زمین) می‌شود و نفری که‌آنجا است تعادل خودش را از دست می‌دهد و به‌زمین می‌خورد. بعد از این جریان بیژن وکیلی می‌گفت در تمام مدتی که کمرمان را سفت کرده بودیم منتظر بودیم شیرجه بروی و همان کاری را که آموزش می‌دادی را بکنی ولی هرچه گذشت دیدیم خبری نیست در همین‌جا لازم است بگویم برای این‌که ‌ایستگاههای رادار کرج و بابلسر و تبریز ما را نگیرند تیمهای دیگر عملیاتی سازمان کارهایی کرده ‌بودند که رادارها (درپایگاههای مختلف) درست کار نمی‌کردند. مثلا در پایگاه رادار کرج تلفن کرده بودند که در آنجا بمب‌گذاری شده، در یک پایگاه دیگر به‌عنوان طرح مکمل 8 هواپیمای اف4 که آماده ‌پرواز بودند به‌طور موقت از کار افتادند و...
برج از من سؤال کرد چکار می‌کنی؟ گفتم از پشت ورامین رفتم به‌سمت کوههای البرز. ارتفاعمان را پرسید. در ۱۸هزار پایی بودیم. به‌غلط گفتم ۱۲هزار پایی هستیم. با دستپاچگی به‌من گفتند به‌آن سمت نرو! به ‌آن سمت نرو می‌خوری به‌کوه این همان چیزی بود که ما می‌خواستیم. زیرا دیگر دنبالمان نمی‌آمدند و فکر می‌کردند ما به‌کوه خورده‌ایم. به‌جای پاسخ به‌آنها می‌گفتم صدایت نمی‌آید صدایت را نمی‌شنوم صدای رادار یک لحظه قطع نمی‌شد که: می‌خوری به‌کوه آن‌طرف نرو من هم یک جواب بیشتر نداشتم. می‌گفتم صدایت را نمی‌شنوم و به‌مسیر خودم ادامه می‌دادم.
از صفحه رادار محو شدیم و رفتیم کناره‌ دریای خزر. در همان‌موقع رادار زنگ می‌زند به‌پایگاه. افسر سرکشیک سرگرد یا سرهنگ وارسته بود. وارسته شاگرد خود من بود. وقتی به ‌او می‌گویند فلانی داشته پرواز می‌کرده موتورش آتش گرفته و خورده به‌کوه، وارسته می‌خندد و می‌گوید او به ‌کوه‌بخور نیست. او در‌رفته، به‌ کوه نمی‌خورد.
ما به‌مسیرمان ادامه می‌دادیم. سرعت ماکزیمم هواپیما ۸و۶ دهم یا نزدیک به ۹‌ دهم سرعت صوت بود. من دسته گازها را داده بودم جلو و با حداکثر سرعت می‌رفتیم. در تمام مدت پرواز زنگ اخطار پیوسته و بلاانقطاع صدا می‌کرد. در همین موقع آقای رجوی آمدند داخل کابین و صحبت کردند. حسین مشغول پرواز بود. بیژن بلند شد با آقای رجوی روبوسی کرد. از آن طرف وقتی وارسته گفته بود فلانی فرار کرده ستاد فرماندهی دو هواپیمای «f۱۴» را که مأموریت گشت داشتند به‌سمت شمال می‌فرستد. آنها با حداکثر سرعت به‌دنبال ما آمده بودند. مقداری که رفتیم جلو، رادار تبریز ما را گرفت. دو سه بار صدا کرد و من یک‌بار جوابش را دادم. گفت خمینی گفته به‌شما بگوییم قول می‌دهم با شما کاری نداشته باشند. از لحاظ مادی و معنوی هم هرچه می‌خواهید در اختیارتان بگذارند. برگردید! من هم گفتم چند تا پرسنل نیروی هوایی در هواپیما هستند و هواپیماربایی کرده‌اند و ما هم داریم از این طرف می‌رویم. مکالمات ادامه داشت و من مخصوصاادامه می‌دادم تا وقت‌کشی شود.
رادار مرتب می‌گفت رجایی که در آن‌موقع نخست‌وزیر و فکوری فرمانده نیروی هوایی بود در پست فرماندهی هستند و از طرف ولایت‌فقیه به‌شما تأمین می‌دهند
از این طرف صدای «f۱۴» بلند شد. هواپیمای «f۱۴» که صدای ما را گرفت گفت برگرد نرو! گفتم من نمی‌روم هواپیماربایی شده. گفت برگرد استادم بوده‌ای! چی بوده‌ای! چی بوده‌ای! می‌زنمت نرو! گفتم چی را می‌زنی؟ هواپیماربایی شده، یک مقدار بیا جلوتر خودت را نشان بده تا هواپیمارباها تو را ببینند و بترسند. با او که یکی از شاگردانم بود مخصوصا این‌طور صحبت کردم تا ببینم موقعیتش کجاست؟ گفتم بیا! چراغهای هواپیما را خاموش کردم و به‌بچه‌ها گفتم بروند از محفظه ‌سوخت‌رسانی زیر هواپیما، بیرون را ببینند که آیا هواپیمایی دیده ‌می‌شود یا نه؟ که دیده نمی‌شد. خوبی‌اش به‌این بود که رژیمیها نمی‌دانستند آقای رجوی و بنی‌صدر هم داخل هواپیما هستند. از این طرف خلبان «f۱۴» تکرار می‌کرد برگرد می‌زنم! برگرد می‌زنم! بلندگوی داخل کابین روشن بود. در نتیجه صدایش را دیگران هم می‌شنیدند. به ‌دفع‌الوقت ادامه دادم تا رسیدیم نزدیک پایگاه تبریز. این پایگاه موشکهای‌هاگ داشت. به‌لحاظ هواپیما، هواپیمایش «f۵» بود که قدرت رهگیری شب نداشتند ولی موشکهای هاگ داشت که زمین به‌هوا بود. برای این‌که از برد موشکهای هاگ دور بشوم نزدیک این پایگاه گردش به‌راست کردم و رفتم سمت مرز شوروی. نزدیک مرز دو هواپیمای شوروی بلند شدند و به‌موازات ما در مرز شوروی آمدند تا اگر خواستیم وارد خاک شوروی بشویم ما را بزنند. ما این طرف مرز می‌رفتیم و آنها آن‌طرف. حواسمان بود. تبریز را به‌صورت یک نیمدایره دور زدیم تا هم از برد موشکها درامان باشیم هم وارد شوروی نشویم. وارد خاک ترکیه شدیم. در تمام این مدت خلبان تعقیب‌کننده همچنان تهدید می‌کرد که ما را خواهد زد. من می‌گفتم بابا بیا جلو اینها ببینند می‌گفت می‌آیم. منظور اصلی من این بود که وقت بگذرانم. آخرش هم گفت به‌رادار سوریه می‌گویم شما را بزند.
در ترکیه به‌تهران گفتم هواپیمای ما ربوده‌شده و ما وارد ترکیه شده‌ایم. گزارش موقعیتم را هم به‌آنکارا دادم. پرسید کجا می‌روی؟ گفتم نمی‌دانم هواپیمارباها مسیر را نقطه‌به‌نقطه به‌من می‌گویند. اما نقطه بعدیمان را دادم. هواپیمای «f۱۴» رژیم وارد خاک ترکیه شد و همچنان تهدید می‌کرد. من به‌برج آنکارا گفتم همان‌طور که می‌دانید هواپیمای ما ربوده‌شده یک هواپیمای شکاری ایران آمده دنبال ما و در خاک شما می‌خواهد ما را بزند! شما به‌تهران بگویید نیاید. آنکارا گفت نباید بیاید و فلان و بلافاصله به‌تهران گفت و چند دقیقه بعد صدای «f۱۴» قطع شد و ما فهمیدیم برگشته‌است. در ترکیه ما داشتیم پرواز می‌کردیم و نقطه به‌نقطه گزارش می‌دادیم. تااینکه رادار سوریه ما را صدا کرد. روی دستگاه «uhf» به‌من می‌گفت موقعیتت کجاست و سمتت کجاست؟ «uhf-df» دستگاهی است که وقتی صحبت می‌کنی نشان می‌دهد کجا هستی. من بار اول را جواب دادم و گفتم هواپیما ربوده شده و دیگر قطع کردم. شروع کرد ما را صدا کردن. حسین اسکندریان گفت جواب نمی‌دهی؟ گفتم نه، دارد با «uhf-df» ما را صدا می‌کند که ما را پیدا کند و شکاری بفرستد سراغمان. به‌همین دلیل اصلاً جوابشان را ندادیم.
آن‌موقع مرز هوایی بین ترکیه و یونان بسته بود. باید می‌رفتیم قبرس و از آنجا به‌یونان می‌رفتیم با همان محمل نقطه به‌نقطه آمدیم جلو تا رسیدیم به‌پاریس. در پاریس به‌برج اطلاع دادم که هواپیماربایی شده و می‌خواهیم این‌جا بنشینیم. ۷-۸ دقیقه روی شهر پاریس دورمی‌زدیم. ده دقیقه تا یک ربع گذشت. پرسیدم چه شد؟ گفت هنوز خبر نداده‌اند. آقای رجوی گفت چه شده؟ گفتم به‌ما جواب نمی‌دهند. گفت چکار می‌کنی؟ گفتم حلش می‌کنم. به‌برج پاریس گفتم ما بنزینمان تمام شده اگر جواب ندهی همین‌جا روی شهر پاریس سقوط می‌کنیم. سه دقیقه بعد گفت فوری بروید فرودگاه «اوری» بنشینید. «اوری» فرودگاه کوچکی است در نزدیکی پاریس. به‌آقای رجوی نتیجه را گفتم. گفت همین؟ تمام شد؟ گفتم خیالتان راحت باشد. ما این قدر بنزین داریم که‌اگر این‌جا هم نمی‌گذاشت بنشینیم، می‌رفتیم مادرید. اگر مادرید هم اجازه نمی‌داد می‌توانستیم برویم لندن. چون برای ایمنی شما این قدر بنزین در هواپیما داشتیم. هیچ خطری نبود. به‌هرحال با رادار هدایتمان کرد به‌فرودگاه ‌اوری نشستیم.
چون صبح ساعت هفت و خورده‌ای بود رفتیم برای صبحانه. سرهنگ فرمانده پایگاه آمد پهلوی ما. دید داریم صبحانه می‌خوریم و می‌گوییم و می‌خندیم و انگار نه‌انگار. یک نگاهی کرد و گفت این اولین هواپیماربایی است که همه دارند با هم خوش و بش می‌کنند و می‌خندند. به‌من بگویید هواپیماربا کیست؟ گفتم ما هواپیماربا نداریم داستان این‌طور است».
سرهنگ‌معزی سپس به‌تعیین تکلیف پرسنل هواپیما اشاره می‌کند و می‌گوید حسین اسکندریان و بیژن وکیلی تصمیم‌گرفتند پیش ما بمانند و دو نفر دیگر تصمیمشان بازگشت به‌ایران بود. وی با اشاره به‌نفرات بازگشتی افزود: «آقای رجوی با آنها به‌گرمی دست ‌داد و خداحافظی کرد. سرهنگ فرمانده فرودگاه داشت شاخ در می‌آورد که این دیگر چه‌نوع هواپیماربایی است. ماشین پلیس با اسکورت آمد. حرکت کردیم وقتی وارد «اور» شدم نفسی ‌راحتی کشیدم. از ابتدای طرح تا آن‌لحظه مسئولیتی سنگین را روی شانه‌هایم احساس می‌کردم. این کار را وظیفه ‌وجدانی خودم می‌دانستم که باید انجام شود در تمام مدت شناسایی و خود پرواز، هیچ ترسی نداشتم. ته دل تقریباً مطمئن بودم که این کار با موفقیت انجام می‌شود. چیزی که دلم را می‌لرزاند سنگینی مسئولیتم بود. بعد از روشن شدن این‌که در هواپیما چه کسانی بوده‌اند عکس‌العملهای دیوانه‌وار رژیم شروع شد. سه چهار ماه بعد ۱۲نفر از پرسنل نیروی هوایی را دستگیر کردند. به‌آنها اتهاماتی زدند که گویا در جریان پرواز ما بوده‌اند. درحالی‌که هیچ‌یک از آنها کوچکترین اطلاعی نداشت. تا آن‌جا که من خبر دارم از پرسنل نیروی هوایی فقط مجاهد قهرمان رضا بزرگان‌فرد در جریان بود که‌او هم از همان فردای ۳۰خرداد به‌صورت مخفی زندگی می‌کرد و بعدها در نبرد با آخوندها به‌شهادت رسید. اما آخوندهای کینه‌کش و شقی، تعدادی از همافران از‌جمله علیرضا مسعودی را تیرباران کردند».
بله به‌این‌ترتیب آن پرواز بزرگ و تاریخی با موفقیت انجام گرفت و سرهنگ خلبان بهزاد معزی هم که مسئولیت تیم پرواز را به‌عهده داشت، آن پرواز را با جسارت و شایستگی شایان توجهی با موفقیت به‌انجام رساند.



درپایگاه مجاهدین در تهران چه می‌گذشت

یکی از مجاهدان مسئول پروژه پرواز گفت:
«آن‌شب موسی خیابانی ملتهب و بی‌قرار، در یکی از پایگاههای مرکزی سازمان در تهران، مدام در طول اتاق قدم می‌زد و مرتب تکرار می‌کرد: خدایا جواب مردم را چه بدهیم؟ اگر خدای نکرده اتفاقی بیفتد، جواب مردم را چه بدهیم؟ هیچ‌کس تا آن‌زمان موسی را اینچنین نگران و ملتهب ندیده بود. او که از بسیاری کورانهای نفس‌گیر و حوادث خونبار و خطیر، با صلابتی شگرف عبورکرده و به‌مثابه‌ی لنگر تشکیلاتی مجاهدین به ‌سایرین نیز آرامش و اطمینان قلب می‌بخشید.
 
موسی خیابانی
موسی خیابانی
 
کمی آن‌ سوتر شهید اشرف رجوی نیز، ساکت، اما ملتهب و مضطرب، گوش به‌زنگ تلفنی داشت که قرار بود، به‌صدا درآمده و خبری بدهد». راستی که ساعتها و لحظات طاقت‌فرسایی بود. گرانبهاترین سرمایه جنبش و انقلاب، یعنی مسعود، می‌بایستی از دروازه یک خطر بسیار بزرگ عبور می‌کرد. او از قلب پایگاه یکم شکاری در فرودگاه مهرآباد تهران، با یک هواپیمای نظامی بوئینگ ۷۴۷ به‌پرواز درآمده و قرار بود خروج سلامت او از محدوده هوایی ایران و نیز عبور سلامت تا مقصد نهایی به‌اطلاع پایگاه فرماندهی رسانده شود، اما ساعتهای طولانی می‌گذشت و هنوز هیچ خبری نبود. تااینکه سرانجام پس از یک انتظار نفس‌گیر، زنگ پایگاه به‌صدا درآمد و خبر شعف‌انگیز استقرار رهبر مقاومت مسعود رجوی درپاریس و شروع کنفرانس مطبوعاتی وی را اطلاع داد. درپاریس، چرخهای بزرگترین پراتیک سیاسی مقاومت، یعنی شکل دادن یگانه آلترناتیو دموکراتیک (شورای ملی مقاومت ایران)، برگزاری و اداره اجلاسیه‌های شورا و تصمیم‌گیریهای مهم آن و نیز افشای گسترده رژیم نامشروع خمینی آغازشده بود.
 
سرهنگ‌معزی می‌گوید: «هرچه زمان بیشتری از این پرواز می‌گذرد، ضرورت آن بیشتر آشکار می‌شود و بهتر فهمیده می‌شود که از این طریق چه ضربه‌یی به‌کمر رژیم خورد. امیدوارم، درآینده‌یی نه‌چندان دور بتوانم امانت بزرگ مردم ایران را که به‌سلامت به‌پاریس رساندم، دوباره به‌ایران و به‌آغوش خلق برگردانم تا امانت، سالم به‌دست صاحبان آن برسد».
امروز، سی‌ و هشت سال پس از آن پرواز خطیر، مردم ایران بارها و بارها شاهد گذر این مقاومت از میدانهای بزرگ خطر و آزمایش بوده‌اند. مقاومتی که بارها در دل آتش فرورفت و باز سرفرازانه از آن بیرون آمد. مقاومتی که همواره نیز بر آمادگی خود برای هرگونه فداکاری و وفا برای رساندن مردم ایران به ‌آزادی و برپا کردن ایرانی آزاد و آباد و دموکراتیک، در صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز تأکید کرده است. با اینچنین آمادگی برای عبور از دریاهای رنج است که یقین هر ایرانی به ‌پیروزی این مقاومت و برقراری آزادی در ایران عزیز به ‌یقین مبدل می‌گردد. به‌جاست که در بیست‌وپنجمین سالگرد آن پرواز بزرگ، از پرسنل دلیر نیروی هوایی و شهیدان گرانقدری که توسط رژیم ددمنش و در انتقامجویی خمینی از مقاومت ایران به‌شهادت رسیدند تقدیر کنیم، به ‌روان پاک این شهیدان آزادی درود بفرستیم و تأکید کنیم که آن شهیدان بزرگوار دین بزرگی به‌گردن ملت و آینده ایران دارند.

 

#مریم_رجوی :سخنرانی در #اجلاس سه روزه #شورای ملی #مقاومت #ایران به‌مناسبت آغاز چهلمین سال تاسیس شورا1399


مریم رجوی: شورای ملی مقاومت ایران، جایگزین دموکراتیک و راه‌حل برای آینده ایران
سخنرانی در اجلاس سه روزه شورای ملی مقاومت ایران به‌مناسبت آغاز چهلمین سال تاسیس شورا (۲ تا ۵مرداد۹۹)
اعضای محترم شورای ملی مقاومت!
شخصیتها و دوستان ارجمند و گرامی که به‌عنوان ناظر در سومین روز اجلاس شورا در جلسه ما‌ حضور دارید، به شما خوشآمد می‌گویم و به ‌یکایک شما و تلاش‌هایتان برای آزادی مردم و میهن در این اجلاس از سلسله گردهمایی‌های کهکشان امسال درود می‌فرستم.
اجازه بدهید از جانب شما و همراه با شما، آغاز چهلمین سال حیات شورای ملی مقاومت را به مردم ایران تهنیت بگویم که از رنج و شکنجه ۱۲۰ساله و از خون دل نسل‌های پی‌در‌پی خود، امکان برپایی و ماندگاری یک جایگزین دموکراتیک را فراهم ساخته‌اند.
جامعه ایران، تاریخ ایران و انقلاب‌ها و جنبش‌هایی که از مشروطه تاکنون، در جوش و خروش بوده‌اند، استعداد خلق جایگزینی از خود مردم و برای حاکمیت مردم را امکان‌پذیر کرده‌اند. اما رساندن این استعداد به یک واقعیت سیاسی و مادی جز با یک رهبری ذیصلاح و جز با رنج و تلاش بسیار ممکن نبود و این نقش‌آفرینی شایسته‌یی است که مسعود رجوی با موفقیت عظیمی به اثبات رسانده و از این راه کل جنبش مقاومت را آینده‌دار کرده است.
بله، شرایط تاریخی برای شکل‌گیری آلترناتیو دموکراتیک وجود داشت، اما نه پایه‌گذاری آن مفت و رایگان بود، نه ماندگاری و اعتلایش ساده و ارزان.
در آغاز چهلمین سال تأسیس شورا، ابتدا خاطره شهیدان بزرگی مثل شکرالله پاک‌نژاد را گرامی می‌داریم که از نخستین مشوقان شورا بود. او از اوایل اردیبهشت ۶۰ که نشریه مجاهد انتشار صفحات ویژه «شورا» را آغاز کرد، این کار را ستود و شورا را «محوری برای تجمع نیروهای انقلاب» خواند.
و یاد نویسنده بزرگ غلامحسین ساعدی را گرامی می‌داریم که در ماهنامه شورا مقاله و مطلب می‌نوشت، هم‌چنین هنرمندان نامدارمان مثل خانم مرضیه، عماد رام، آندرانیک، منوچهر سخایی، استاد عالیوندی، منصور قدرخواه و محمد سیدی کاشانی.
از یاد نمی‌بریم شهیدان والایی مانند دکتر کاظم رجوی و محمد حسین نقدی را که در شمار نمایندگان شورا بودند. اعضای صدیق و پر‌سابقه شورا مانند مهندس یزدان حاج‌حمزه و مهندس صمد ساجدیان و مهندس حسین شهیدزاده (کاک حسام) و خواهرانم بتول رجایی و زهرا مهرصفت
و مسئولان صدیق کمیسیونهای شورا، ابراهیم ذاکری و محمدعلی جابرزاده و شهید گیتی گیوه‌چینیان و دهها عضو صدیق و شهید دیگر شورا مانند زهرا رجبی، حسین ابریشمچی و زهره قائمی که در حملات تروریستی یا در قتل‌عام‌های اشرف و لیبرتی و یا محاصره جنایتکارانه جان باختند.
هم‌چنین یاد مرجان شورشگر و معصومه جوشقانی عزیز را گرامی می‌داریم که هر دو زندانیان مقاوم سیاسی در شکنجه‌گاههای خمینی بودند.
سلام بر آنها که تا آخرین دم حیات به عهد خودشان وفا کردند. یکایک آنها بخشی از افتخارات ما، مردم ما و تاریخ ما هستند.
وخامت اوضاع رژیم و آتشفشان آماده فوران قیام‌ها
با تلخکامی و تأسف بسیار این اجلاس شورا در شرایطی برگزار می‌شود که آمار جانگداز قربانیان در داخل میهن اشغال‌شده، دست‌کم ۷۶هزار نفر است. مقاومت ایران به درستی اعلام کرده بود که خامنه‌ای و روحانی برای سد بستن در برابر خطر قیام و سرنگونی، استراتژی اجساد و کلان تلفات انسانی را در پیش گرفته‌اند. آنها کرونا را فرصت و نعمت و متحد خود علیه مردم ما و منجی رژیم‌شان می‌پندارند. حالا می‌بینیم که داد نماینده خودشان هم در مجلس ارتجاع از گنبد‌کاووس در آمده و می‌گوید: انگار قسم خورده‌اند که تمام مردم را بکشند.
آنها می‌خواهند مردم را مأیوس و سرخورده و منفعل کنند. اما جامعه ایران نشان داد که مغلوب نمی‌شود.
صدور حکم اعدام سه تن از جوانان دستگیر شده در قیام آبان، بر اساس‌ دستور خامنه‌ای و خشم و اعتراض میلیون‌ها نفر در داخل و خارج ایران و سپس خیزش هموطنان‌مان در بهبهان، آمادگی اجتماعی برای قیام و سرنگونی را نشان داد و این‌که جامعه ایران در هر فرصتی برای قیام حاضر حاضر می‌گوید.
ما هم‌چنان که در طرح ده ماده‌یی این مقاومت آمده از سال‌ها پیش خواهان لغو حکم اعدام شده‌ایم و بر آن تأکید داریم و همه هموطنان‌مان را به اعتراض هر چه گسترده‌تر علیه این مجازات ضدانسانی به‌خصوص در مورد جوانان مبارز و مجاهد و دستگیر شدگان قیام فرامی‌خوانیم. زندانیان سیاسی باید آزاد شوند و ما باز هم مجامع بین‌المللی و دولت را فرا‌می‌خوانیم که رژیم آخوندی را برای آزادی زندانیان سیاسی تحت فشار بگذارند.
بله، آخوندها نتوانسته و نخواهند توانست جامعه ما را مغلوب ارعاب و اختناق کنند.
آبان آتشین در خون فرو رفت؛‌ ولی از پا نیفتاد. بهبهان و ماهشهر و شیراز و کرمانشاه و شهریار سرخ فام شدند، اما هم‌چنان مترصد شورش‌اند.
علاوه بر این، رژیم آخوندی در ماه‌های اخیر با زنجیره‌یی از شکستها هم مواجه است:
شکست انتخابات نمایشی که حتی مطابق آمار مهندسی‌شده رژیم، پایین‌ترین درصد مشارکت در ۴۰سال اخیر را داشته است. و شکست در جلوگیری از گسترش کانون‌های شورشی که به‌رغم همه دستگیر‌ی‌ها و سرکوب‌ها، عملیات و فعالیت بی‌وقفه آنها ادامه دارد.
مبارزه پیگیر و خستگی‌ناپذیر مجاهدین، جان‌فشانی اعضای کانون‌های شورشی، و نقش هدایت‌کننده مسئول شورا در سمت‌دادن به نیروی جنگنده ضد رژیم و جوانان قیام‌آفرین، نتایج درخشانی در اعتلای مقاومت ما در این دو سال داشته است.
امروز تمام وحشت‌ رژیم این است که آتشفشان قیام، دوباره از یک شکاف فوران کند و سراسر کشور را فرا بگیرد. واقعیت وحشتناک برای رژیم این است که دستگاه سرکوب، شکننده و بی‌پشتوانه شده است.
مماشات دولتهای غرب با رژیم، به ‌میزان زیادی تغییر کرده و حفاظت و نوازش آخوندها جای خود را به‌لیست‌گذاری و تحریم داده است. هم‌چنین هلاکت سردژخیم قاسم سلیمانی، علاوه بر وارد کردن یک ضربه جبران‌نشدنی به ‌نیروی سرکوب و تروریسم، تأثیر روانی عظیمی بر پاسداران به‌جا گذاشته است.
در این اوضاع، رژیم برای نجات خود با همان استراتژی اجساد، گرد مرگ و یأس در جامعه می‌پاشد تا راه قیام را ببندد. ‌ همزمان برای تأمین هزینه‌های خود با گران‌کردن نان و برق و بنزین و گازوییل پی‌در‌پی دست در جیب مردم می‌کند و در عین‌حال به‌قراردادهای وطن‌فروشانه با طرف‌های خارجی رو آورده یا چشم‌انتظار انتخابات آمریکاست تا شاید سیاست امتیاز‌دادن به‌رژیم احیا شود. اما آتشفشان آماده فوران در دل جامعه و فرسایش شدید بنیادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رژیم، اوضاع حکومت را به‌چنان وخامتی رسانده که دیگر امدادهای غیبی هم نمی‌تواند نجاتش بدهد.
این درس تاریخ را هم نباید از یاد برد که وقتی رژیم شاه در شرایط سرنگونی قرار گرفت، با وجود برخورداری از حمایت‌های گسترده دولتهای غرب، در مقابل عزم مردم ایران دوام نیاورد.
مقاومت ایران در چنین شرایطی، با برگزاری بزرگ‌ترین گردهمایی اینترنتی جهان، همین عزم جزم مردم ایران را بازتاب می‌کند و آن را رو در روی آخوندهای مرگ‌آفرین و ضد‌بشر جلا و صیقل می‌دهد. این مقاومت پیام‌آور ایستادگی و شور زندگی و پیشرفت و پیروزی در سخت‌ترین شرایط است.
نه شاه نه شیخ
امروز که ۳۹سال از حیات و فعالیت شورای ملی مقاومت را پشت سر داریم، اجازه بدهید با این سؤال بر نقش حقیقی این جایگزین در جامعه و تاریخ ایران متمرکز شویم که:
ـ شورای ملی مقاومت چه تضادهای اساسی را در مبارزه تاریخی میان مردم ایران و رژیم ولایت فقیه حل کرده است؟ و برای آینده پس از سرنگونی رژیم چه بنیادها و سنگ‌بناهایی را تأسیس کرده که مانع بازگشت دوباره کشور به دیکتاتوری و ارتجاع و وابستگی شود؟
در یک قرن گذشته دو جریان اساسی به موازات هم در حال پیدایش و رشد بوده‌اند:
جریان اول، یک نظام به‌شدت مستبد است که رژیم‌های سلطنتی و آخوندی به‌رغم تفاوت ماهوی فاحش خود، در بنای آن همدست بوده‌اند و جریان دوم، برپایی یک جایگزین از درون جبهه مردم و برای حاکمیت آزادی و جمهور مردم است. این چکیده تاریخ سیاسی یک صد سال اخیر است.
مرور این تاریخ، نتیجه مهم دیگری را هم به‌دست می‌دهد:
این که الگوی سلطنت که الگوی وابستگی و استبداد است، شکست خورد. الگوی ولایت فقیه نیز که الگوی استبداد دینی است، شکست‌خورده است؛‌ استبداد سیاه رضاخانی ایران را در ورطه‌ اشغال متفقین رها کرد، دیکتاتوری پسرش به حاکمیت ارتجاع مذهبی منجر شد، خمینی ایران را با جنگ هشت ساله و با قتل‌عام و نسل‌کشی جنون‌آسا در هم کوبید و خامنه‌ای ایران را در جنگهای منطقه‌یی و در سرکوب و گرسنگی و بیماری فرو برد.
پس هر دو الگو شکست‌خورده‌اند و راه‌حل، همین شوراست که از نفی وابستگی و نفی استبداد دینی سربرداشته است. همه می‌دانیم که شالوده شورای ملی مقاومت ایران از روز اول، «نه شاه، نه شیخ» بوده است. مرزبندی «نه شاه، نه شیخ» یعنی نفی نظام‌هایی که بر شکنجه و کشتار و غارت و وطن‌فروشی و بر محروم سازی مردم استوارند.
در مقابل دو دیکتاتوری شاه و شیخ، شورای ملی مقاومت بر اصل آزادی‌ها و حاکمیت مردم استوار شده است. یعنی:
رأی و انتخاب آزادانه یکایک مردم، آزادی و دمکراسی، برابری زن و مرد، خودمختاری ملیت‌ها، حقوق‌بشر، مشارکت مردم در سرنوشت خودشان، عدالت اجتماعی و اقتصادی و هم‌چنین همبستگی ملی. همه این‌ها موضوع نبرد ما با ارتجاع حاکم از شروع حکومت خمینی تا امروز است.
انتقال حاکمیت به مردم ایران
در انقلاب مشروطه وقتی که مردم برای اعتراض به خیابان‌ها آمدند، برای اولین بار کلمه ملت ایران را بر زبان آوردند. تمام مسأله شورا همین است. حاکمیت مردم.
همان‌طور که می‌دانید اعضا و جریانهای تشکیل‌دهنده‌ این شورا از روز اول در برابر غصب حاکمیت مردم توسط خمینی ایستاده‌اند و از جمله به‌قانون اساسی ولایت فقیه رأی نداده‌اند.
شورا وظیفه‌ خود را انتقال حاکمیت به مردم ایران می‌داند. برنامه شورا حق تصمیم‌گیری و تعیین سرنوشت توسط مردم را به‌رسمیت شناخته و اعلام کرده است که «احراز حاکمیت مردمی. . . ارزشمندترین ره‌آورد مقاومت عادلانه مردم ایران است» . (۱)
و لازمه حاکمیت مردم، «تأمین و تضمین هر چه بیشتر وسایل، امکانات و طرق دخالت و مشارکت همه مردم در اخذ و اجرای تصمیمات است»، (۲)
در واقع روح اساسی برنامه شورا، چکیده طرح‌ها و مصوبات‌اش و مضمون مهم‌ترین موضع‌گیری‌ها و بیانیه‌هایش در یک‌کلام، اصل حاکمیت مردم، به جای حاکمیت و ولایت شیخ و شاه است.
استحاله‌ناپذیری رژیم و ضرورت سرنگونی
شورا در بیانیه‌ها و قطعنامه‌های خود از شروع دهه۶۰ تا به‌حال با تحلیل ماهیت رژیم و با استناد به‌تجربه‌های عینی نشان داده که رژیم ولایت فقیه نه استحاله‌پذیر است، نه اهل اصلاح، نه مذاکره‌پذیر است نه با صلح و صلح‌طلبی سنخیتی دارد.
در سال‌های ابتدای دهه۶۰، وقتی که عده‌یی برای توجیه روابط خود با رژیم، نغمه‌های استحاله‌پذیری را شروع کرده بودند، شورا اعلام کرد:
هر گونه شبهه تحول‌پذیری و القای قابلیت اصلاح این رژیم همدستی با آن و خیانت به عالی‌ترین مصالح مردم ایران و آرمانهای آزادیخواهانه آن‌هاست.
وقتی که خمینی مرد و رفسنجانی مانور میانه‌روی را شروع کرد، شورا اعلام کرد: « این رژیم نه «معتدل» و«میانه‌رو» خواهد شد و نه قادر خواهد بود به «بازسازی» کشور بپردازد و از تروریسم و ارتجاع دست بر دارد». (۳)
پس از روی کار آمدن آخوند خاتمی هم شورای ملی مقاومت تصریح کرد: «نظام ولایت‌فقیه... ظرفیت رفرم، گشایش، اصلاح و استحاله ندارد» و داردسته‌های اصلاح‌طلب قلابی رژیم، هدف‌شان «چیزی جز طولانی‌تر کردن عمر همین رژیم پیرامون «عمود خیمه نظام» نیست». . (۴)
برپایی جنبش صلح و طرح صلح شورا
یکی از بزرگ‌ترین خدمات شورای ملی مقاومت، برپایی جنبش صلح در کوران جنگ دیوانه‌وار خمینی با عراق بود. این جنگ یک میلیون کشته در طرف ایران بر جا گذاشت. ویرانی‌های این جنگ هنوز که هنوز است بازسازی نشده و زخم و درد آوارگان آن التیام پیدا نکرده است.
شورا در اسفند سال۱۳۶۰، در سند وظائف مبرم دولت موقت، «پایان بخشیدن فوری به‌ جنگ ایران و عراق و برقراری صلح عادلانه بر‌اساس تمامیت ارضی و حقوق مردم ایران» را جزو وظائف خود اعلام کرد.
می‌دانید که پس از این‌که در سوم خرداد ۱۳۶۱ قوای عراقی خاک ایران را ترک کردند، در حالی که خمینی هم‌چنان به‌ جنگ ادامه می‌داد، مسئول شورا با شجاعت پرچم صلح را برافراشت و با ریسک‌پذیری فوق‌العاده علیه جنگ شومی قیام کرد که خمینی با یک فریبکاری عظیم، آن را یک امر ملی و دینی جلوه می‌داد.
شورای ملی مقاومت جنبش دامنه‌داری را با شعار صلح و آزادی پیش برد و در اسفند همان سال، طرح صلح خود را به تصویب رساند. این طرح با تأکید بر قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و «مرزهای زمینی و رودخانه‌یی» مندرج در آن و با تأکید بر «ارجاع مسأله تعیین خسارت‌های ناشی از جنگ به دیوان بین‌المللی لاهه. .». منافع ملی ایران را در بالاترین سطح تضمین می‌کرد. این طرح همان زمان به‌عنوان مبنای شروع گفتگوهای صلح، مورد استقبال دولت عراق قرار گرفت. اما رژیم آخوندی ۱۷سال پس از سقوط دولت پیشین عراق، هنوز قادر به امضای چنین توافقی با دولتهای تحت نفوذ خودش در عراق نشده است.
مصالح ملی ایران
از طرح صلح تا جنبش صلح و مبارزه بی‌وقفه با فعالیت مخفی رژیم برای ساختن بمب اتمی و افشای قراردادهای میهن‌برباده این رژیم، همه جا شورا دفاع از منافع ملی را پیشاروی خود داشته است.
از خرداد سال۱۳۷۰ که هنوز کسی کم‌ترین توجه یا اطلاعی درباره پروژه‌های اتمی رژیم نداشت، شورا تلاش گسترده خود را برای افشای این پروژه‌ها شروع کرد و در سال‌های اول دهه۱۳۸۰ با روشنگریهای مستند خود مخفی‌کاری ۱۸ساله رژیم در برنامه بمب‌سازی هسته‌یی را در‌هم‌ شکست. ما با شعار ایران غیراتمی گام‌های بلندی در این راستا برداشتیم.
شورا در بیانیه سالانه ۱۳۸۳ اعلام کرد: «ما به حکم احساس مسئولیت انسانی، ملی و میهنی و مواضع صلح‌طلبانه خود، به افشای مراکز مخفی، که حکومت آخوندی برای تولید بمب اتمی در شهرهای نظنز و اراک به‌وجود آورده بود، پرداختیم تا مراجع مسئول بین‌المللی از و قوع این فاجعه جلوگیری کنند. ».
همبستگی ملی
یکی دیگر از مسائل اساسی که شورا موفق به حل آن شده، ایجاد یک ظرفیت دمکراتیک، برای ائتلاف و همکاری کسانی است که برای سرنگونی رژیم مبارزه می‌کنند.
در این راستا شورا در سال۱۳۸۱ طرح جبهه همبستگی ملی را از تصویب گذراند و اعلام کرد که آماده همکاری با همه نیروهای جمهوری‌خواهی است که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناح‌ها و دسته‌بندی‌های درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت، مبارزه می‌کنند.
از آن پس نیز مقاومت ایران، هم‌چنان که مسئول شورا در روزهای پس از قیام دی ۱۳۹۶ اعلام کرد، «به دور از هر گونه تنگ‌نظری و پافشاری بر‌ مواضع و برنامه و مصوبات خود، پیوسته به جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی فراخوان داده است». (۵)
به‌خاطر اهمیت موضوع و ثبت در سینه تاریخ، در شرایطی که شورای ملی مقاومت در این ۴۰سال با فاصله غیرقابل قیاس با سایرین، بالاترین و مؤثرترین نیروی ضد رژیم ولایت فقیه بوده و بالاترین رنج و رزم و خون و فدا را هم داشته، ببینید که باز همین شورا، تا کجا به‌خاطر همبستگی در چارچوب جبهه خلق انعطاف نشان داده است. متن را عیناً از روی موضع‌گیری مسئول شورا در تاریخ ۱۶دی ۹۶ می‌خوانم:
«شورای ملی مقاومت، به دور از هر گونه تنگ نظری و پافشاری بر مواضع و برنامه و مصوبات خود،پیوسته به جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی، فراخوان داده و اعلام کرده است که آماده همکاری با همه نیروهای جمهوری خواهی است که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناح‌ها و دسته‌بندی‌های درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر‌ جدایی دین از دولت، مبارزه می‌کنند».
جدایی دین و دولت
پاسخ این شورا به تجربه فاشیسم مذهبی و استبداد وحشی تحت نام اسلام، طرح رابطه دین و دولت است که در آبان سال۱۳۶۴ توسط شورا به تصویب رسید.
برنامه شورا دین اجباری و اجبار دینی را مردود می‌شناسد و هر گونه «استفاده از تبعیض و امتیاز و اجبار سیاسی و اجتماعی» در رابطه با اسلام را رد می‌کند.
برنامه شورای ملی مقاومت در سال۶۰ بر «تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی همه آحاد ملت» و ملغی‌شناختن «همه امتیازات جنسی و قومی و عقیدتی» تأکید دارد. البته نفس تشکیل همین شورا و مناسبات نیروهای آن، به‌معنای ارائه‌ یک الگوی عملی از جدایی دین و دولت و یک جمهوری آزاد و برابر است.
این طرح از یک‌طرف تصریح می‌کند که «هیچ دین و مذهبی را، به‌هیچ‌ عنوان، دارای حق و امتیاز ویژه‌یی نمی‌شناسد»(۶)، از طرف دیگر بر «آزادی ادیان و مذاهب» تأکید دارد.
این طرح، در ماده اولش تأکید می‌کند: «اعمال هر گونه تبعیض در مورد پیروان ادیان و مذاهب مختلف در برخورداری از حقوق فردی و اجتماعی ممنوع است. هیچ‌یک از شهروندان به‌دلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب در امر انتخاب‌شدن، انتخاب‌کردن، استخدام، تحصیل، قضاوت و دیگر حقوق فردی و اجتماعی مزیت یا محرومیتی نخواهد داشت» و ماده سوم آن تصریح می‌کند: «صلاحیت مقام‌های قضایی ناشی از موقعیت مذهبی و عقیدتی آنان نیست و قانونی که ناشی از مرجع قانون‌گذاری کشور نباشد، رسمیت و اعتبار نخواهد داشت».
در حقیقت شورا به‌ حل مسأله‌یی موفق شده که در جریان مباحث متمم قانون اساسی مشروطه در مجلس اول سرباز کرد و همان موقع جبهه‌بندی بزرگی میان مشروطه‌خواهان و مدافعان حکومت قانون و دمکراسی از یک‌طرف و مشروعه‌خواهان و طرفداران شیخ فضل‌الله یعنی اسلاف آخوندهای حاکم از طرف دیگر، ایجاد کرد. مشروعه‌خواهی سرانجام به استبداد زیر پرده دین در حکومت ولایت فقیه انجامید که ۴۲سال است مردم ایران با گوشت و پوست و استخوان آن را لمس می‌کنند.
درست در مقابل این استبداد دینی، سازمان مجاهدین به‌عنوان عضو همین شورا اسلامی را نمایندگی می‌کند که آنتی‌تز ارتجاع خمینی و جاهلیت و ارتجاعی است که او و رژیم ولایت فقیه نمایندگی کرده‌اند. وقتی در این شورا، جنبشی مانند مجاهدین با این دیدگاه ترقی‌خواهانه، بر لغو هر گونه امتیاز در مورد پیروان هر دینی صحه می‌گذارد، طرح جدایی دین و دولت را از انواع عبارت‌پردازیهای رایج واقعاً متمایز می‌کند و از پشتوانه جدی و عظیمی برخوردار می‌شود.
برابری زن و مرد
شورای ملی مقاومت، با یک مبارزه پیگیر و بی‌وقفه علیه ستم‌ها و نابرابریهای فاجعه‌باری که به زنان ایران روا شده، طرح روشنی برای رفع این نابرابریها، ارائه کرده است. این طرح که ۳۳سال پیش به اتفاق آراء تصویب شده، بر قرار گرفتن زن ایرانی در جایگاه شایسته خود تأکید کرده که الهام‌بخش مبارزه زنان ایران برای کسب آزادی و برابری شده است. هم‌چنان که جایگاه زنان در این شورا و سازمانهای عضو آن و ارتش آزادیبخش ملی ایران، فصل جدیدی در جایگاه زنان در کل جامعه ایران گشود. در نقطه مقابل، رژیمی است که به‌یاد دارید در آن سال‌ها در مجلس خود، حتی از قبول یک کمیسیون نمایشی زنان خودداری کرد و آن را به کمیسیون خانواده بدل کرد.
خودمختاری ملیت‌ها
یکی دیگر از مهم‌ترین مسائلی که شورای ملی مقاومت از شروع تأسیس خود اکیداً مورد توجه قرار داده، خودمختاری ملیت‌های ستمزده است. البته از شروع حاکمیت خمینی، نیروهای تشکیل‌دهنده این شورا در مقابل سرکوب هموطنان کرد، عرب، ترکمن و سایر ملیتها توسط این رژیم ایستادند. شورا در برنامه خود تأکید کرده که همه ملیتها و همه شاخه‌ها و تنوعات ملی وطن‌مان باید از خودمختاری داخلی برخوردار باشند و تأکید می‌کند که حقوق و آزادی‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی آنها در چارچوب وحدت، حاکمیت و یکپارچکی کشور باید تأمین شود.
شورا به‌طور خاص، یک طرح ۱۲ماده‌یی برای خودمختاری کردستان ایران در سال۶۲ تصویب کرد، که به‌رغم گذشت سه دهه، هنوز هم یکی از جامع‌ترین الگوهای جهانی است.
الگویی برای یک ایران دمکراتیک
مسئول شورا از آغاز می‌گفت ما «می‌خواهیم الگویی را ارائه بدهیم که بر‌اساس آن تمامی مسائل‌مان در ایران پس از خمینی در یک فضای دموکراتیک و در یک راستای مردمی قابل حل و فصل باشد». (۷)
شورای ملی مقاومت به‌ این تعهد وفادار است که هدف‌اش نه کسب قدرت بلکه انتقال قدرت به مردم ایران است. طبق مصوبات شورا، دولت موقت بایستی حداکثر طی ۶ماه از طریق یک انتخابات آزاد، مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی را تشکیل دهد. وظیفه ”انتقال حاکمیت“ تا آنجا که به دولت موقت مربوط می‌شود، به‌محض تشکیل“مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی“، پایان می‌پذیرد.
از دیگر ارزش‌ها و سنت‌های این شورا و منش دموکراتیک آن رعایت این قاعده است که تعادل‌قوا در مناسبات درونی خود را مردود شناخته و به‌جای آن قاعده «رأی متساوی» و «هر عضو یک رأی» را در پیش گرفته است. اعم از این‌که نماینده یک سازمان، مثلاً مجاهدین باشد یا یک شخصیت منفرد که عضویت شورا پذیرفته شده است.
این روش در تاریخ ائتلاف‌های سیاسی بی‌سابقه است. زیرا هر ائتلافی بر اساس توازن قوای احزاب شرکت‌کننده‌اش شکل می‌گیرد، سپس همه تصمیم‌ها و توافق‌ها بر پایه همین توازن صورت می‌گیرد؛ در نتیجه نه فقط شخصیت‌های منفرد بلکه جریانهای کوچک‌تر هم نقشی پیدا نمی‌کنند.
و همه شما شاهد هستید که در طول این سالیان مسئول شورا، هرگز و هیچ‌گاه هیچ طرح و تصمیمی را بدون اقناع و به‌دست‌آوردن توافق سازمانها و شخصیت‌های عضو شورا پیش نبرده است.
یعنی شورا در مناسبات درونی خود، اصل را بر بحث و اقناع گذاشته و در تصویب تمام طرح‌ها و مصوبات خود بدون استثنا از این اصل پیروی کرده است. مخصوصاً که ما در تبعید هستیم و دور از خاک میهن، حفظ ائتلاف و اتحاد و حرکت شورایی به واقع کار مشکلی است.
در برنامه شورا هم آمده است که علاوه بر عبور همگان «از بوته آزمایش نظرسنجی و انتخاب عمومی»، تا آنجا که امکان‌پذیر است، باید «شیوه بحث و اقناع عمومی و آزاد» (۸) در پیش گرفته شود.
شورای ملی مقاومت با ارائه یک برنامه پیشرو و طرح‌های پیشتازانه برای ایران آزاد فردا، سطح سیاسی و درجه ترقی‌خواهی جنبش مبارزاتی و جامعه ایران را اعتلا بخشیده است.
اعتبار و جدیت طرح‌ها و مصوبه‌های شورا از آن‌جاست که موضوع تعهد جنبشی است که پیوسته در حال مقاومت و نبرد در برابر رژیم آخوندیست و در برانگیختن نسل پیشرو جامعه ما به‌طرف یک چشم‌انداز رهایی‌بخش مؤثر بوده است.
همین مبارزه بی‌وقفه، دینامیسم ماندگاری شورا و اعتلای آن بوده و هست.
تا جایی که من می‌دانم شورا تنها نمونه در تاریخ سیاسی معاصر است که خروج، یا اخراج یا خیانت مدعیان یا پیوستن آنها به اردوی رژیم را ـ مورد به‌مورد ـ با شفافیت کامل، در بیانیه‌ها، قطعنامه‌ها و نشریات و به‌خصوص گزارشهای مسئول شورا با مردم ایران در میان گذاشته است. در این خصوص، ما هیچ‌گاه با هیچ‌کس و هیچ جریانی در این ۴۰سال، شروع‌کننده نبودیم. بلکه همان‌طورکه مسئول شورا بارها به‌ مناسبت‌های مختلف گفته ما پایان‌دهنده مشکل ایجاد شده بوده‌ایم چرا که معیار یگانه ما نبردمان برای سرنگونی رژیم است.
به‌خصوص در مورد کسانی که با عبور از خط قرمزهای شورا درصدد راه‌یابی به نزد آخوندها بودند یا در دام وزارت اطلاعات افتادند و خود را به‌اصطلاح منتقد شورا و مجاهدین قلمداد کردند این هم از فرازهای این شورا در این سالیان بوده است.
از قدیم گفته‌اند به آن صنعتگری اعتماد کنید که از سحر تا شام صدای پتک از کارگاهش قطع نمی‌شود. مردم ایران نیز به این مقاومت اعتماد می‌کنند زیرا چهل سال است یک سره طنین پتک‌های نبرد و پیکار این جنبش را می‌شنوند.
مسئول شورا، برای حراست از خون‌ها و رنج‌های مردم ایران و رشیدترین فرزندان‌شان، و برای تضمین آینده ایران، این جایگزین را پیشنهاد و پی‌ریزی و با آزمایش‌ها و رنج بسیار پایداری آن را در این ۴۰ساله تضمین کرده و می‌کند.
اعضای پایدار و پشتیبانان وفادار شورا هم در این چهار دهه نشان دادند که به‌ این رسالت عمیقاً آگاهند و نشان داده‌اند که برای حفظ این جایگزین مستقل در برابر هیچ دولت و قدرتی کوتاه نمی‌آیند و کم‌ترین خدشه‌یی به ‌آن را تحمل نمی‌کنند.
نشان داده‌اند که برای نگاهبانی از مرزها و حصارهای مردم ایران در برابر تمامیت رژیم ولایت فقیه، هر قیمتی را پرداخته و می‌پردازند.
نشان داده‌اند که در هر تلاطمی، در هر آزمایشی، در هر سختی و زیر هر فشاری، از تمرکز تمام‌عیار خود روی مبارزه برای سرنگونی رژیم دست برنمی‌دارند و همه چیز را در کفه مبارزه و مقاومت برای آزادی می‌ریزند.
به‌این دلیل است که اردوی دشمنان رنگارنگ مردم ایران به‌سردمداری آخوندها، این‌ همه از شنیده‌شدن صدای این مقاومت وحشت دارند، به این دلیل است که در طنین صدای این مقاومت، ناقوس مرگ خود را می‌شنوند، به این دلیل است که خدم و حشم ولایت فقیه از هر واژه این مقاومت تا هر گردهمایی‌اش به‌خود می‌لرزند.
این شورا در واقع فشرده و تاریخچه تکامل مبارزات ۴۰ساله مردم ایران با آزمایش‌ها و نشیب و فرازهای بسیار است. این شورا بخشی از تاریخ ایران و در واقع چتر سیاسی نبرد خلق برای آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی است.
تاریخ آینده ایران، در هر حال، جایگاه ویژه مسؤل شورا و حرکت عظیم او را ارج خواهد گذاشت و عمیقاً تحت تأثیر این جایگزین دموکراتیک و خدمات بزرگ آن برای پیشبرد آرمان آزادی و حاکمیت مردم است.
شورای ملی مقاومت از روز اول تا امروز، با افتخار تمام پای این نبرد تاریخی ایستاده و می‌ایستد تا روز پیروزی و انتقال حاکمیت به‌ مردم ایران.
سخنانم را به‌مناسبت سالگرد نبردهای فروغ جاویدان با سرخ‌ترین درودها به جاودانه فروغ‌های آزادی، شهیدان فراموشی‌ناپذیر ملت ایران به‌پایان می‌برم. آنها برای همان هدفی قیام و جان‌فشانی کردند که این شورا به‌خاطر آن تأسیس شد. و این رسالتی که مقاومت ما به آن متعهد است و آن را به اتکای مردم ایران، به پیروزی خواهد رساند.
از همه شما متشکرم.
==============================================
۱ـ برنامه شورای ملی مقاومت
۲ـ مقدمه طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران
۳ـ بیانیه سالانه شورا ـ ۳۰تیر ۷۱
۴ـ بیانیه ۲۵فروردین ۷۸
۵ـ اطلاعیه شماره ۴ ـ ۱۶دی ۱۳۹۶
۶- طرح شورای ملی مقاومت درباره «رابطه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران با دین و مذهب». ۲۱آبان ۱۳۶۴
۷ـ مسئول شورای ملی مقاومت، سخنرانی به‌هنگام تصویب طرح آزادی‌ها و حقوق زنان ـ ۴اردیبهشت ۶۶
۸ـ برنامه شورای ملی مقاومت، فصل سوم، ماده چهارم
 https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
#سرنگونی #مریم_رجوی    #Maryam_Rajavi #Iran #FreeIran2020 #مجاهدین #PMOI  #المعارضه_الایرانية #‌ایران #مسعود_رجوی  #کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #ارتباط_مستقیم