۱۴۰۰ شهریور ۸, دوشنبه

International virtual conference with 1,000 former political prisoners i...


https://twitter.com/ertebatm2013  https://telegram.meInternational virtual conference with 1,000 former political #prisoners i.#مریم_رجوی
#قتل‌عام۶۷  
   #رئیسی_جلاد۶۷
 #ProsecuteRaisiNOW  #HeIpIran
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm/Ertebat_M

.. https://youtu.be/qJXM_efLWBs via @YouTube

YouTube (https://youtu.be/qJXM_efLWBs)
International virtual conference with 1,000 former political prisoners in attendance
International Conference With 1,000 Former Political Prisoners
Speeches by Guy Verhofstadt, Franco Frattini, Giulio Terzi, John Baird🎥کنفرانس بین‌المللی در ۲۰۰۰ نقطه، با حضور بیش از ۱۰۰۰ زندانی از بندرسته - ۵ شهریور ۱۴۰۰ - ۲۷ اوت ۲۰۲۱ - قسمت دوم
🔺نسل کشی و قتل عام سال ۱۳۶۷ در ایران - نه به مصونیت مسئولان جنایت - آری به حسابرسی سران رژیم

,

۱۴۰۰ شهریور ۷, یکشنبه

مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی (۱) اشرف کانون استراتژیکی نبرد

  


پیام به رزمندگان ارتش آزادی

و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده

مسعود رجوی -۳۰دی ۱۳۸۸

سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور

 
سلام به زنان و مردان اشرف‌نشان که در اثنای قیام فریاد می‌زنند «ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم»،
سلام به بچه‌های بی‌ترس و بیم که در قیام عاشورا فریاد می‌زدند «ما بچه‌های جنگیم، بجنگ تا بجنگیم»،
و سلام به هواداران و پشتیبانان مجاهدین خلق ایران و خواهران و برادران مجاهدم در داخل کشور،
قسمتی از پیامها و نامه‌ها و سؤالاتی را که از راههای مختلف فرستاده بو دید، دریافت کردم. در برابر عواطف بی‌آلایش و چشمه زلال و شفاف احساسات پاکتان، مخصوصاً در مورد نشستهای ”فاتحان“ و ”کارزار پیروزی“ و پیامهای 13آبان و 16آذر و پیام قیام عاشورا، هیچ نمی‌گویم الا این‌که خدا به من و به همه مجاهدین شایستگی وفای به عهد با خلق و خالق را بدهد. آن‌چنان که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون، مجاهد زندگی کنیم و مجاهد بمیریم. باشد که در تاریخ این خلق و این میهن، نام و سنّت نیک باقی بماند.

فراتر از این، هر مجاهد خلق و هر عضو یا هوادار و پشتیبان این مقاومت، باید به‌جای ”کرده“ های خود ولو مثبت، ”ناکرده“ ها را ببیند و بخواند و نسبت به همین ”ناکرده“ ها عذر تقصیر بخواهد و پوزش بطلبد. ناکرده‌هایی اعم از کوچک و بزرگ که می‌توانستند یک روز یا یکساعت یا یک دقیقه و حتی یک ثانیه و به‌اندازه یک گرم، امر خطیر سرنگونی و نیل به آزادی و حاکمیت خلق قهرمان را تسریع کند یا در آن تاثیر بگذارد. و حالا می‌خواهم با پاسخ دادن به بخشی از سؤالات شما، اندکی از ناکرده‌های بسیار را در حدی که تجربه کرده‌ام و می‌دانم، جبران کنم. کاش امکان نشست یا ارتباط جمعی می‌داشتیم اما چاره‌یی نیست و فعلاً باید به همین شیوه قناعت کرد.
***
چند نکته و یادآوری
قبل از شروع بحث، چند نکته را متذکر می‌شوم:
اول این‌که، برای پاسخ به سؤالات ایدئولوژیک، به متون و کتابها و جزوات مجاهدین و مخصوصاً به بحثهای تبیین جهان مراجعه کنید. فقط در این باره این را بدانید آنچه را که رژیم در این سالها در زندانها و یا در ارگانهای خودش تحت نام مجاهدین توزیع و چاپ کرده است، اعتباری ندارد. یا تماماً مجعول است یا در آن عمداًً دست برده‌اند تا به مصرفی که می‌خواهند برسد و چیزی را که می‌خواهند القا کند. در این زمینه، هم اعتبار آنچه رژیم و وزارت اطلاعات و رشته‌های مریی و نامریی آن به‌نام مجاهدین به‌هم می‌بافند، به‌همان اندازه مدارک محرمانه‌یی است که مع الواسطه علیه مجاهدین به وزارت‌خارجه انگلیس و فرانسه یا آمریکا می‌رسانند که وقتی به دادگاه می‌رسیم دود می‌شود و به هوا می‌رود!

- دو سال پیش آقای استیونسون، نماینده پارلمان اروپا، در کنفرانس مطبوعاتی فاش کرد: «مدتی پیش، چند مقام وزارت‌خارجه از لندن سراغ من در پارلمان اروپا آمدند و از من می‌خواستند بلادرنگ حمایت خود را از مجاهدین متوقف کنم و گفتند ما مدارک محکمی داریم که این افراد قطعاً تروریست هستند. به آنها گفتم خوب، پس (مدارک را) نشانم بدهید. آنها گفتند متأسفانه سری هستند! حالا در پروسه دادگاه در انگلیس قضات حکم به علنی کردن همه این اسناد دادند و من همه را به‌دقت خواندم و هیچ چیزی جز مزخرفات و چرندبافیهای برخی عوامل وزارت اطلاعات و مقالات روزنامه‌های رژیم (ایران) نبود» (کنفرانس مطبوعاتی در پارلمان اروپا -4دسامبر 2007).

-نمونه دیگر انتشار یک شماره ویژه جعلی از نشریه مجاهد به تاریخ 28خرداد 1382توسط وزارت اطلاعات رژیم است که در زندانها هم توزیع شده است. در این نشریه جعلی که روز بعد از حمله 17ژوئن به محل استقرار رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت و دستگیری مریم منتشر شده، رژیم ادعا کرد که من همراه با 4تن دیگر از مسئولان مجاهدین به و سیله نیروهای آمریکایی دستگیر و به نقطه نامعلومی برای مبادله با ”رهبران گروه القاعده در ایران“ منتقل شده‌ایم.

-در مطبوعات و رسانه‌های عربی هم از قدیم نمونه‌های متعدد از انتشار مطالب جعلی به نام مجاهدین با پول سپاه و اطلاعات آخوندها وجود داشته که بارها و بارها آنها را در روزنامه‌های شرق الاوسط، الحیات، شیحان، الحدث و… تکذیب کرده‌ایم. حتی من یادم است که در شهریور سال1371وزیر تبلیغات دولت اردن که در زمان ملک حسین با ما روابط دوستانه داشت و من با او در سال 1364در پاریس دیدار کرده بودم، یکی از جزوات مجاهدین را به تاریخ روز (یعنی در همان سال 1371) به نماینده ما در اردن ارائه کرد که در آن به‌نحوی بی‌قافیه، مطالبی علیه این کشور سرهم‌بندی شده بود. وقتی تحقیق کردیم معلوم شد رژیم مطالب مورد نظر خودش را برای به‌جان هم انداختن طرفین در لابه‌لای آن جزوه وارد کرده و به اردنیها داده است. جالب این بود که آنچه رژیم ساخته بود بجز همین مطالب مورد نظرش هیچ تفاوتی با نسخه اصلی نداشت. حیرت‌انگیز این‌که دفعه بعد هم یک صفحه نشریه مجاهد به نمایندگان ما ارائه کرده بودند که تماماً ساختگی بود و وقتی که همان صفحه از نشریه مجاهد اصلی به آنها نشان داده شده بود از فرط دغلکاریهای رژیم و این‌که چگونه یک صفحه مشابه اما تماماً جعلی ارائه کرده است، مات و مبهوت شده بودند.

شورای ملی مقاومت ایران به همین خاطر در بیانیه سالگرد شورا در مرداد 1383خاطرنشان کرد: «همزمان آخوندها، پولهای کلانی برای انتشار صدها گزارش مجعول و مقاله و کتاب و نشریه علیه مجاهدین خرج کردند. آن‌قدر که نایب رئیس فدراسیون بین‌المللی حقوق‌بشر و رئیس جامعه حقوق‌بشر فرانسه، رژیم آخوندها را دولتی توصیف کرد که علیه مجاهدین ”تلی از مدارک مختلف تبلیغاتی توسط سفارت ایران در فرانسه پخش می‌کند“ ».

در تیر 1386نیز یکبار دیگر در اطلاعیه اجلاس میاندوره‌یی شورای ملی مقاومت یادآوری شده است: «استبداد دینی که به‌وضوح در برابر این اعتلای مبارزاتی هار و هراسان شده، از یک‌سو به سرکوب و ضرب و جرح و شکنجه وحشیانه جوانان در خیابانها و اعدام در ملأ‌عام برای ارعاب جامعه روی آورده و از سوی دیگر دجالگریهای شناخته شده تبلیغاتی خود را علیه مقاومت سازمان‌یافته به شکل دیوانه‌واری در رسانه‌های حکومتی افزایش داده است. روی آوردن مجدد به سریال‌سازیهای مجعول و مزورانه تلویزیونی که حکومت آخوندی از سال 1382تدارک دیده و آنها را به بازار مکاره اهریمن‌سازی از مقاومت نیز عرضه کرده و مفتضح شده بود، نمونه‌یی از این تلاشهاست. رژیم آخوندها بیهوده می‌کوشد تا بدینوسیله موج گرایش جوانان به سوی مقاومت سازمان‌یافته را به‌زعم خود متوقف یا کند سازد، بحران فزاینده درونیش را تحت‌الشعاع قرار دهد و با روشنگریهای مقاومت در عرصه جهانی در مورد جنایتهای ضدانسانی و پنهان‌کاریهای اتمی و افشای دخالتهای گسترده‌اش در عراق – به‌ویژه برملا شدن لیست 32هزار حقوق بگیرانش در این کشور - مقابله کند. اما این قبیل تشبثات برای مخدوش کردن چهره مقاومت سابقه‌یی پراز ناکامی و رسوایی دارد. دعاوی شیادانه خمینی در منتسب کردن مجاهدین و متحدانشان به شرق و غرب یا متهم کردنشان به دزدی و آتش‌زدن خرمنها، و دروغهای خامنه‌ای و رفسنجانی در نسبت دادن انفجار حرم امام رضا و قتل روحانیان مسیحی به آنها، جز رسوایی خود آخوندها نتیجه‌یی نداشت. «صنعت» مونتاژ و سرهم‌بندی جعلیات تلویزیونی علیه ارتش آزادیبخش و شورا و مجاهدین و «هنر» تحریف و چسباندن صحنه‌های دیدارهای اعلام شده مسئولان مقاومت با مقامهای دولت پیشین عراق به صحنه‌های ساختگی و مصرف دروغهای تکراری درباره کشتار کردها و شیعیان عراق و ردیف کردن اجیرشدگان اطلاعات آخوندی تحت عنوان اعضای سابق مجاهدین یا شورا، نیز، چاره درماندگی و رسوایی رژیم قرون‌وسطایی نیست. رژیم آخوندها آب در هاون می‌کوبد و با این تلاشهای مذبوحانه نمی‌تواند جنبشی را که در آزادیخواهی و استقلال، نمونه‌یی نادر در جهان معاصراست، عامل استکبار و صهیونیسم یا زائده جنگ آخوندها با دولت سابق عراق و مجری حمله هوایی و شیمیایی به حلبچه قلمدادکند؛ هر چند که سفارتخانه‌ها و مأموران اطلاعات آخوندها برای واژگونه جلوه دادن واقعیت، رشوه‌های کلان ۵۰میلیون دلاری و ۱۲۰میلیون دلاری به وکلای فرانسوی و عراقی پیشنهاد کنند. این تلاشهای سراسیمه، قبل ازهر چیز ترس و تزلزل یک رژیم درمانده را در مقابل مقاومتی که «به سوی پیروزی» پیش می‌رود، بازمی‌تابد» (۱۴تیرماه ۱۳۸۶-اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران).
***
دوم این‌که، جواب سؤالات تاکتیکی و اجرایی و جزیی را از من انتظار نداشته باشید. لازمه جواب دادن به این قبیل سؤالها ورود و اشراف به جزییات است. بنابراین اگر امکان دسترسی و ارتباط با ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور را ندارید، باید خودتان با مشورت جمعی راه‌حل پیدا کنید. در مورد راه‌حلهای مختلف تابلو نویسی کنید و پس از بحث و مشورت کافی مناسبترین آن را انتخاب کنید. منظور راه‌حلی است که کمترین ضرر و بیشترین فایده را داشته باشد. راه‌حلی که طبعاً بالاترین ضربه را به دشمن ضدبشری بزند.
***
 
سوم این‌که، در پاسخ به سؤالات استراتژیک مربوط به قیام و سرنگونی هم از اول روشن باشد که از بسیاری وجوه، در حال حاضر نمی‌توان و نباید به آنها جواب داد یا بیهوده به‌دنبال جوابهای موهوم و ذهنی گشت که پاسخ دادن به آنها موکول به واقع شدن و تحقق چیزهایی است که هنوز واقع نشده است. می‌خواهم بگویم که کار تحلیل و تفکر منطقی این نیست که غیب‌گویی یا طالع‌بینی کند بلکه بر اساس شرایط مشخص تحلیل مشخص ارائه می‌دهد. یعنی اگر شرایطی هنوز مشخص نیست یا ما نمی‌توانیم مشخص بودن آنها را فهم کنیم، باید قبل از هر چیز به فهم آن شرایط و خاصّه‌ها بپردازیم. چنانکه می‌دانید در جریان شناخت علمی، باید گام به گام از مشاهده واقعیات و تجربه (یعنی آزمون و خطا)، به فرضیه (همان تابلو نویسیهای مختلف) و سپس به قانونمندیها و اصول اساسی و نهایتاً به یک تئوری فراگیر علمی راه برد. در تئوری جاذبه عمومی که نیوتون کاشف آن است، نقطه عزیمت، مشاهده افتادن یک سیب از درخت بود. می‌گویند از همین جا بود که برای نیوتون این سؤال پیش آمد که چرا سیب از بالا به پایین افتاد. از همین سرنخ، سرانجام به قوانین جاذبه و نهایتاً به تئوری جاذبه عمومی راه برد. در مورد تئوری نسبیت عمومی هم، اینشتین همین راه را با گذار از نسبیت خاص و قانونمندیهای مربوط به سرعت نور، طی کرد.
***
نکته چهارم که باید با صراحت با شما در میان بگذارم این است که به برخی سؤالات هم، نمی‌توان و نباید به‌طور عام و علنی جواب داد. ملاحظات و محدودیتهای اطلاعاتی و امنیتی و دست‌بستگیهای سیاسی آن هم برای جنبش و سازمانی که از همه سو زیر ضرب است برای همه قابل فهم است. زیرا بر سر همه جاده‌های تاریک ”شب پرستان همگی تیغ به کف“ در کمینند تا ”بکشانندش و در لجّه خون اندازند“.

خامنه‌ای که در رأس یک رژیم حاکم است و از هیچ جرم و جنایت و دروغی ابا ندارد، یک بار صریحاً گفت: «اگر به‌ دلایلی از‌ جمله آگاه شدن دشمن، مصلحت نباشد که سخنی بیان شود، طبعاً نه آن حرف و نه خلاف آن گفته نخواهد شد» (رادیو و تلویزیون و خبرگزاری رسمی رژیم -17مهر 1386).

در مورد مجاهدین و مقاومت ایران به گواهی تاریخچه 30ساله در رژیم خمینی، ما تا فراسوی تیغ و طاقت، معکوس عمل کرده‌ایم. آن‌چنان که بسیاری اسناد و حقایق یا اسامی و آماری که منتشر شده، موجب پیگردهای گوناگون و قیمتهای سنگین و خونین شده است. همچنین برعهده گرفته‌ایم «رودرروی مردم ایران از جوادیه تا نازی‌آباد و از کرانه‌های ارس و خزر تا خلیج‌فارس، درباره جزء ‌به‌جزء، نکته به نکته، دینار به دینار و مو به موی هرآنچه در مبارزات چهل‌و دوساله انجام داده یا نداده‌ایم حساب پس بدهیم».

من این نکته را در تیرماه 1386در مورد تبلیغات دیوانه‌وار رژیم و روی آوردن آن به تولید سریالهای مجعول و مهوع تلویزیونی علیه مجاهدین و مقاومت ایران خاطرنشان کردم و باز هم بر آن تأکید می‌کنم حتی وقتی که اباطیل و برچسبهای رژیم و مزدوران و متحدان و همسویان و پشتیبانان این رژیم ارزش پاسخگویی ندارد، در هر مورد و در هر زمینه و درباره هر فرد یا موضوعی که لازم باشد، می‌توانیم با دلایل و شهود و اسناد و مدارک لازم و کافی، حق مطلب را در محضر خلق و در برابر هر دادگاه بیطرف، ادا کنیم. تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد.

منظورم این نیست که در کارنامه مجاهدین خطا و اشتباهی نیست، منظورم این است که می‌توانیم هر پرونده‌یی را از ابتدا تا انتهای آن، روز به روز، برگ به برگ، مورد به مورد و بدون هر ملاحظه‌یی در معرض قضاوت مردم ایران و وجدانهای بیدار و منصف قرار دهیم و نتیجه آن را هر چه باشد بی‌محابا بپذیریم. بیم و باک در این زمینه‌ها متعلق به کسانیست که درگذشته ریگی به کفش داشته‌اند یا برای حال و آینده خود، کیسه‌یی دوخته‌اند. اگر کسی در گذشته و در آرمانی که به‌خاطر آن دهه‌های متوالی طی طریق کرده است، ریگی به کفش نداشته و برای آینده هم کیسه طمع و جاه و مقام ندوخته، دیگر چه باک.

این رژیم منفور ولایت است که جز با دجالیت و صنعت تزویر و ریا و روایات مجعول آخوندی بر سر پا نیست. سرلوحه و سرمایه ما اما، به‌دلیل نبرد بی‌امانی که 45سال است با دیکتاتوریهای شیخ و شاه ادامه دارد، به‌دلیل خصومتهای بی‌انتهای ارتجاعی و استعماری و اپورتونیستی، و به‌دلیل این‌که پشت وپناهی جز خدا و خلق نداریم، صدق است و فدا. در غیراینصورت تا کنون دهها و صدها بار نیست و نابود شده بودیم. اگر رژیم شاه فقط با ظرفیت سرکوبگرانه خودش درصدد نابودی و انهدام ما بود، آخوندها امکانات و سرویسهای 12دولت دیگر را هم علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به‌کار گرفتند تا آنها را متلاشی و منهدم کنند.
تشریح این موضوع و ارائه اسناد و نمونه‌ها و گواهی شهود، نیازمند تحریر کتاب قطور و جداگانه ایست. به‌راستی در این سالیان کسی خبردار نشد که در این خصوص بر مجاهدین و مقاومت ایران چه گذشت. باشد تا روزگاری فرصت کنم و چند صد و یا لااقل چند ده نمونه را با جزئیات و اسامی و زمان و مکان و شرح وقایع به اطلاعتان برسانم.

بنابراین فعلاً به ذکر همین نکته که امیدوارم آن را به‌خاطر بسپارید بسنده می‌کنم که در مورد مجاهدین و ارتش آزادیبخش و مقاومت ایران، و سیلاب چرکین ادعاها و اتهامات و شبهاتی که رژیم و عوامل و همسویان و پشتیبانان نثارمان کرده‌اند، برعهده می‌گیرم که اگر عمری باقی بود در برابر مردم ایران از ریز تا درشت را پاسخگو و روشنگر باشم. به همین خاطر در مورد هر فرد یا جریان یا موضوع یا اتهام و ادعایی که خودتان نتوانید جوابگو باشید، تمامی این قبیل موارد را به من ارجاع بدهید. فقط نگذارید کسی که یک صدم یا یک‌هزارم یا یک ده‌هزارم و یک صدهزارم مجاهدین، بها و خونبهای آزادی و رنج و شکنجه دموکراسی را نپرداخته است، برای ما ابوعطا و لغز دموکراتیک بخواند و به جای درس گرفتن، به ما درس آزادی عقیده و بیان یا حقوق زنان بدهد!

موضوعات و موارد عیان شده هم که حاجت به بیان و شرح و تفصیل مجدد ندارد. از برچسب تروریستی و بمباران و خلع‌سلاح و کودتای 17ژوئن تا استرداد و اخراج و تبعید پناهندگان و از بستن حسابها و توقیف بی‌دریغ اموال تا شاخ کردن بریده مزدوران و فرستادن آنها برای ایفای نقش در نمایشهای روحوضی مبتذل و مهوع، تحت عنوان بنیانگذار و رهبری یا مسئولان و اعضای سابق و لاحق مجاهدین…

مثلاً همه مطلعین سیاسی، خوانده‌اند و می‌دانند که به‌گفته خاتمی و خرازی، آقای جک استرا (دلال بمباران قرارگاههای مجاهدین در عراق) بدار آویختن 20تن از 65تن رهبران مجاهدین را «قابل قبول» خواند. در حالی که به‌نوشته دیلی‌تلگراف (16تیر 1383) برای خوشآمد آخوندها، لیست اسامی 12امام شیعیان را هم در سفر به تهران در جیب داشت و وقتی اسم پیغمبر اسلام می‌آمد، صلوات هم می‌فرستاد!
بهتر از این نمی‌شد بر سر و ریش آخوند خاتمی و بر پشت خرازی دست استمالت کشید.

کسانی که اسلافشان مصدق را ”دیوانه و آمیزه‌یی از کاهلی و حقه‌بازی و سوءظن“ می‌خواندند (سفیر انگلیس) و کسانی که مصدق را ”جانوری درمان‌ناپذیر“ می‌خواندند که ”در آپارتمان ادرار می‌کند“ (یکی از نظریه پردازان جنگ سرد در آمریکا) پرواضح است که با مجاهدین خلق و حاکمیت و آزادی مردم ایران تا کجا خصومت دارند.

گفتگوها و معاملات پنهان آقای دویلپن وزیر خارجه شیراک با خرازی در مورد سرکوب مجاهدین در فرانسه و دستگیریها و خودسوزیهای ناشی از آن نیز با جزییات افشا‌ شده و سردبیر وقت ژورنال‌دو‌دیمانش که در آوریل 2003در تهران در این ملاقات حضور داشت، کتاب مبسوطی در این زمینه منتشر کرده است.
***
با این‌ همه مجاهدین به یمن مریم و انقلاب درونی مجاهدین، در مقاومتی سترگ و هفت ساله، در زیر بالاترین فشارها و توطئه‌ها و ضربات مقاومت بی‌نظیری را در تاریخ معاصر ایران و جهان عرضه کردند. شگفتی نه در حمله‌های و توطئه‌های ارتجاعی و استعماری و خنجرهای اپورتونیستی، بلکه در ماندگاری و پایداری پرشکوهی است که برگ درخشان و زرین تاریخ ایران است. ۷سال پیش، در آخرین اجتماع مجاهدین در اشرف قبل از شروع جنگی که از قبل مشخص بود که رژیم چه بهره‌برداریهایی از آن به‌عمل خواهد آورد، و در شرایطی که از چپ و راست، بسیاری ما را به خالی کردن میدان فرامی‌خواندند، گفتم: «وقتی دیو تنوره می‌کشد، وقتی که دژخیم سر از پا نمی‌شناسد، رمز ماندگاری و اعتلا، کلمه فداست» و «مجاهدین هم از بنیانگذارانشان تا اعضا و هوادارانشان در تمام ایران و در سراسر جهان با همه رزم آوران ارتش آزادی این درس را به‌خوبی آموخته‌اند که تاریخ خلق و میهن خود را چگونه بنویسند. هیچ‌کس بیش از ما به خطراتی که از هر سو ما را در بر گرفته احاطه و اشراف ندارد. اما عزم جزم کرده‌ایم تا اگر زمانه صد بار از این هم خطیرتر و پرفتنه‌تر باشد، با تأسی به پیشوای آرمانی‌مان (پیامبر جاودان آزادی حسین بن علی) درسهای جدیدی از مقاومت و ایستادگی عرضه کنیم. ارتش آزادی‌بخش، این سرمایه عظیم ملت ایران چون کوه، استوار و سرفراز ایستاده است» (نشریه مجاهد -۲۷اسفند ۸۱).

بیچاره رژیم و گله‌های مزدوران دور و نزدیک، چه خیال کرده‌اند. مریم و اشرف ثابت کردند که زمانه صدبار هم اگر خطرناکتر و پرفتنه‌تر باشد، تا پای جان ایستاده‌اند. تا آخرین نفس…
بله اکنون پس از 45سال که بر مجاهدین در میدان نبرد گذشته، به قطع و یقین می‌توان گفت که این عالیترین ثمره تکامل مبارزات مردم ایران از مشروطه به‌ بعد در 103سال گذشته است.
از همین جا می‌توان به پیروزی محتوم خلق قهرمان یقین کرد. به اذن تو خدایا، بسوی تو خدایا و به طرف کوی خلق در زنجیر…

***
مقدمه
در علوم اجتماعی و دانش سیاسی هم مانند علوم طبیعی، کلمات و اصطلاحات، اگر نخواهیم دیمی و بی‌حساب و کتاب حرف بزنیم، معانی و مفاهیم و معیارهای شناخته شده خود را دارند. همیشه گفته‌ایم که خمینی در دنیای دجالیت و ولایت مطلقه فقیه، قبل از هر چیز «کلمه» را ذبح و قربانی می‌کرد. کلمه، سنگ بنای تکلم و فهم و آگاهی انسان است. پس «کلمه»، دارایی و ویژگی ذاتی نوع انسان است. به همین خاطر در قرآن آمده است که خدا ابتدا اسمها را به آدم آموخت: وعلّم آدم الأسماء… یعنی که به او آگاهی و شناخت داد.

اگر ما اسم کسی را ندانیم، معنی آن این است که او را نمی‌شناسیم. احراز هویت فرد با شناسنامه‌اش به‌عمل می‌آید. در این‌صورت ما این فرد را می‌شناسیم که کیست و در چه زمانی و در کجا و از چه مادر و پدری به دنیا آمده است. یعنی فرد را با خانواده‌اش شناخته‌ایم.
به همین ترتیب همه پدیده‌ها و اشیاء هم شناسنامه و اسم خاص خود را دارند که به آن شناخته می‌شوند و با فرد و یا شی دیگر قاطی و مشتبه نمی‌شوند.
از طرف دیگر، هر کلمه و اسم آثار و خصوصیات و تاریخچه خودش را دارد. واژه‌ها و کلماتی مانند درد، رنج، فدا، قیام، مقاومت، انقلاب، آزادی، عدالت، صلح، برابری، عشق و یگانگی خلق‌الساعه نیستند بلکه محصول هزاران سال تجربه و تاریخ بشریت هستند. با این کلمات بسیار بازی شده و باز هم‌بازی خواهد شد. شیادان مثل همیشه مار می‌کشند و هرکس را که بتواند ”مار“ را بنویسد و سر آن را به سنگ بکوبد، به سخره می‌گیرند یا تکفیر می‌کنند.

اما اگر اسمها و کلمات و شناسنامه آنها را بدانیم، دیگر آخوندهای حاکم نخواهند توانست ”ارتجاع“ خلص را ” انقلاب“ و آن هم تحت نام اسلام، قالب کنند.
31سال پیش در 4بهمن 1357که سه روز بود از زندان شاه، در بحبوحه قیام مردم، آزاد شده بودیم، من در اولین سخنرانی در دانشگاه تهران حرفم و شعارم از جانب مجاهدین این بود که «پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران». در آن ایام جماعت خمینی به‌تازگی شعار « انقلاب اسلامی» می‌دادند. یکی از حاضران سؤال کرد « انقلاب دموکراتیک یعنی چه؟» جواب دادم «یعنی انقلابی با شرکت مردم یعنی با شرکت و حاکمیت تمام طبقات و اقشار خلق که یک نظام مردمی شورایی را تداعی می‌کند».

در همین سخنرانی به صراحت گفتم: «من نیامدم این‌جا که روند خود به خودی قضایا را فقط ستایش کنم، ما نیامدیم که آن چه را هست، و فقط هست، تأیید کنیم. لختی هم باید به آن اندیشید که چه چیز باید باشد، و چه چیز هم نباید باشد. آیا ما می‌خواهیم نسل ملعونی باشیم، نسل نفرین شده‌یی باشیم که فرصتها را از دست دادند… من و برادرانم نیامدیم به این دانشگاه، به این شهادتگاه، و به این زیارتگاه، که هر چه را هست، هر چه را خودبخود اتفاق می‌افتد، بی‌عیب بدانیم. زیرا آنها تنها با عمل کردن بر روی اختلافهای درونی ما، روی تعارضات حتی درونی ما، امکان پیدا می‌کنند که دستاوردهایمان را بگیرند، اختناق را تکرار کنند و آزادی را به عقب بیندازند».

سپس بلافاصله اضافه کردم: «صبر و تحمل، شکیبایی (صبر به‌معنای انقلابیش) بلند نظری و احساس مسئولیت، نخستین وظایف و نخستین ویژگیهای یک انقلابی یا یک گروه انقلابی است. اگر این را نداریم، یا نیست و یا نمی‌توانیم کسب کنیم، بهتر است که خدا خافظی کنیم. زیرا مردم زبان حالشان این خواهد بود که ”مرابه‌خیر تو امید نیست شر مرسان“. تازه اول کار است. هنوز آن‌قدر زمان هست، هنوز آن‌قدر نشیب و فراز هست و هنوز آن‌قدر شکست و پیروزی هست. برادران و خواهران، رزمندگان و مبارزین، ما سر نداده بودیم که به‌جایش زر بگیریم. مگر جانمان را برای این داده بودیم که بجایش جاه بگیریم؟ از جا برنخاسته بودیم، قیام نکرده بودیم که در جاهای بهتر و صندلیهای بهتر و مقامهای بهتری قعود کنیم».

-یک ماه بعد در 4اسفند 1357در گردهمایی بعدی در دانشگاه تهران خطاب به مدعیان گفتم: «صحبت از انقلاب نکنید، به‌خصوص صحبت از انقلاب اسلامی نکنید، خود انقلاب باندازه کافی مسئولیت دارد، چه رسد به انقلاب تراز اسلام».
فکر نکنید این حرفها که گفتم فقط حرفهای من یا مجاهدین در آن روزگار بوده است. نه، همه آزادیخواهان ایران، همه اعضای کنونی شورای ملی مقاومت که بر اصول خود پایدار مانده‌اند، و همه مخالفان دیکتاتوری و حاکمیت آخوندی در آن زمان در سراسر ایران، حرفشان در بهار آزادی همین بود. زمستان تیره و تار اختناق را نمی‌خواستند و از آن بیم داشتند. من فقط یکی از سخنگویان آنها بودم. همانها که یک‌سال بعد، در دیماه 1358در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، با هر گرایش و مرام و ملیتی که داشتند، از کرد و ترک و فارس تا بلوچ و عرب و ترکمن و از شیعه و سنی و مارکسیست تا مسیحی و کلیمی و زردشتی از کاندیدای مجاهدین حمایت کردند. آن‌قدر که خمینی سرانجام با فتوای حذف من، به‌خاطر رأی ندادن به ولایت‌فقیه، به میدان آمد. علت همه حمایتها هم همین بود. ما مخالفت خودمان را از آغاز با رژیم ولایت‌فقیه اعلام نموده و رفراندوم قانون اساسی ولایت‌فقیه را تحریم کرده بودیم. فقط همین.
البته باید قیمت آن را هر روز با سر و دستهای شکسته و چشمهای از حدقه درآمده و پاهای تازیانه خورده در نماز جمعه از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران، می‌پرداختیم.
***
فصل اول-تعریف چند کلمه
مثال اول، کالری
از هر دانش‌آموز دبیرستان سؤال کنید، تعریف ”کالری“، چیست، خواهد گفت: کالری واحد انرژی حرارتی و مقدار حرارتی است که دمای یک سانتیمتر مکعب آب را به‌اندازه یک درجه سانتیگراد افزایش می‌دهد. مثلاً درجه حرارت 17را به 18می‌رساند.
بر همین روال، وقتی که از من و شما بپرسند، درخت یا پرنده یا انسان و سپس جامعه و طبقه و قیام و انقلاب را تعریف کن، باید بتوانیم تعریف رسا و گویا و مشخصی ارائه بدهیم. مثلاً در مورد انسان:

مثال دوم، انسان و تعریف ”انسان“
تعریف ”انسان“ همیشه مسأله انسان بوده و هر یک از فلاسفه و مکاتب به‌نحوی به آن جواب داده‌اند. واضح است که منظور فقط کمّ و کیف جسمانی انسان نیست. منظور خصوصیتها و کار کردهای ویژه انسانی و تعریفی است که بتواند تفاوت رفتارهای انسانها با یکدیگر را تشریح کند.
ارسطو می‌گفت انسان حیوانی است ناطق.
لاادریون (آگنوستها یا آگنوستی سیستها) یعنی مکتبی که به‌طور خلاصه شناختن و شناخت پذیری را در ظرفیت و توان ما نمی‌دانستند، می‌گفتند: نمی‌دانم.
دوآلیستها، انسان را مرکب از دو عنصر جسم و روح می‌دانستند.
دکارت می‌گفت: «من فکر می‌کنم، پس هستم».
توماس هابس، فیلسوف انگلیسی انسان را موجودی بد ذات و بدطینت تلقی می‌کرد، در حالی‌که ژان ژاک روسو فطرت انسان را بر نیکی و خوبی استوار می‌دانست.
فویرباخ به‌عنوان یک ماده‌گرای مکانیست، تفاوت رفتارهای انسانی را به میزان قابل توجهی به نوع تغذیه ربط می‌داد و رفتارهای انسان را فرآورده جبری هر مرحله تاریخی خاص می‌دانست.
مکانیستهای دیگر مثل لاتور، انسان را مثل یک ماشین تلقی می‌کردند.
فروید تفاوت رفتارهای انسانی را در غرایز جنسی و در دریچه‌های عقبی ذهن جستجو می‌کرد.

بعضی دانشمندان ارتباطات و سیبرنتیک تلاش می‌کنند ماشینها و مغزهای الکترونیک پیچیده را با انسان شبیه‌سازی کنند.
اندیویدوآلیستها (فردگرایان) انسان را با طبیعت فردی و فردگرایانه تحلیل می‌کنند.
جرمی بنتام صاحب مکتب سودجویی (یوتیلی تاریسم) در دوره رشد سرمایه‌داری در انگلیس، فایده و سود مادی را اساس انگیزه و حرکت انسان می‌دانست.
اگزیستانسیالیستها که قائل به اصالت وجود و تقدم آن بر ماهیت هستند، انسان را موجودی مطلقاً رها و آزاد و در حال انتخاب همیشگی و متغیر تعریف کرده‌اند.

منتقدین آنها هم می‌گویند که اگر وجود انسانی آن‌قدر دستخوش انتخاب و تغییر باشد که نتوان بر روی پایداری خصوصیتها و حتی انتخابهای او حساب باز کرد، پس باید در این‌که انسان تعریف ثابتی داشته باشد، شک کرد. زیرا دریافت این ”من“ و این انسان و شناخت و تعریف او که هیچ پایداری ندارد و در هر لحظه چیزی است که به‌نحو مجزا مجسم می‌شود، میسر نیست. یعنی بحث بر سر خصوصیات پایدار و عام انسان است مگر این‌که او را در هر زمان و مکان تابع شرایط خاص همان دوره و همان مقطع تحلیل کنیم. مثلاً انسان دوران بهره کشی و سود و سرمایه را نمی‌توان جدا از منفعت‌طلبی و سودجویی و بهره کشی که واژه‌های اجتناب‌ناپذیر این فرهنگ هستند، تصور نمود.

مارکس نظریه مکانیستها را که گمان می‌کردند انسان به صفحه سفیدی می‌ماند که متن آن را فرهنگ هر دوره خاص مشخص می‌کند مردود شمرد و یکبار نوشت باید طبیعت انسان را جدا از صورت بندیهای تاریخی خاص شناخت و آنگاه به تجلیات ویژه آن در هر دوره پرداخت.
البته مارکس بعدها از به‌کار بردن کلمات ذات و طبیعت انسانی پرهیز می‌کرد، تا به مفاهیم انتزاعی و غیرتاریخی راه نبرد. ولی تأکید داشت که خصایص ویژه یک نوع، در کار کردهای ویژه آن نوع منعکس است و از این‌رو، ساده‌ترین و بهترین راه برای تعریف انسان، پیدا کردن کار کردهای ویژه‌یی است که انسان دارد و حیوانات ندارند.

علاوه بر این، در دیدگاه مارکس نسبت به انسان، مهمترین نکته این است که گفت شناختن و «تفسیر جهان کافی نیست بلکه باید آن را تغییر داد». طبعاً مارکس این ”باید“ و این ”ضرورت“ تغییر دادن را از تکامل اجتماعی و دیالکتیک تاریخ استنتاج کرده است. اما در هر حال ما را به مفهوم ”وظیفه مندی“ انسان نزدیک می‌کند. من الآن متن مکتوب در اختیار ندارم، اما اگر از ۴۰سال پیش درست به یادم مانده باشد، اوج تجلیل چه ‌گوارا از مارکس در همین نقطه است. چه گوارا گفت این همان نقطه‌ای است که دیگر باید قلم را زمین گذاشت و برای تغییر جهان تفنگ به‌دست گرفت…
*******
اما در انسان شناسی یکتاپرستانه و فرهنگ قرآن، آگاهی و اختیار، خصوصیتهای ویژه انسان اجتماعی است. انسان موجودیست آگاه و آزاد (به‌معنی صاحب اراده و صاحب انتخاب). در چارچوب آگاهیهای خود وظیفه‌مند و مسئول است. صاحب و مسئول و پاسخگوی کردار و اعمال خویشتن است. بنابراین تعهد و مسئولیت‌پذیری در فطرت و سرشت اوست. آن‌قدر که این مسئولیت و پاسخگویی، حتی به این جهان و دنیای مادی و این مقطع تاریخی و صورت بندی اقتصادی و اجتماعی که در آن به‌سر می‌برد محدود و منحصر نمی‌شود بلکه صحبت از معاد و آخرت و دنیای دیگری هم هست. به عبارت دیگر می‌گوید که قدر انسان بسا فراتر است. محدود به دنیای کنونی و همین مرحله از تکامل نیست. فرجامی خداگونه دارد: إلی ربّک منتهاها…
پیوسته، و صرفاً، بند و بنده خدایگان و وجود یکتا و یگانه‌یی است در ورای زمان و مکان، که از او آمده و به او باز می‌گردد (انا لله و انا الیه راجعون). در مسیری پر فراز و نشیب و پر رنج و زحمت به او می‌رسد و با او دیدار می‌کند: یا أیّها الإنسان إنّک کادح إلی ربّک کدحًا فملاقیه

بیشتر از این را از من نپرسید. نه می‌دانم و نه می‌توانم بدانم. ذهن و تفکر من و شما بواقع در یک دنیای مادی و دیالکتیکی محاط شده است. این یک دنیای آنتروپیک یعنی کهولت بار است. به همین دلیل همه می‌میریم کلّ شیءٍ هالک إلّا وجهه به جز او…
دنیایی که در آن کهولت و آنتروپی وجود ندارد، در تصور و تفکر من و شما نمی‌گنجد. دنیایی که به‌گفته قرآن، آب در آن نمی‌گندد و تغییر رنگ نمی‌دهد (مّاء غیرآسنٍ) و طعم شیر در اثر مرور زمان هیچ‌گاه عوض نمی‌شود (لّبنٍ لّم یتغیّر طعمه).
پس بیایید به تغییر در دنیای خودمان بپردازیم. من فقط می‌دانم بحث بر سر این است که در تعریفی که از انسان می‌کنیم، آیا این انسان مومی در چنگال تاریخ و جامعه و شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است، یا می‌تواند و باید، و وظیفه و تعهد و مسئولیت دارد، که چیزی را در مسیر تکامل تغییر بدهد و مسّخر کند.
-طبیعت را با دانش و ابزار و تکنیک.
-خویشتن خودبخودی و غریزی را با تقوای رهایی بخش که همان جهاد اکبر باشد
-جامعه اسیر و ستم زده، رژیم ولایت، و دنیای جهل و جنایت را با قیام و انقلاب….
باید ”فلک“ جبری خود و پیرامون خود را، آگاهانه و آزادنه ”سقف“ بشکافد و ”طرحی نو“ دراندازد.
کون و مکان این چنین درهم نوردیده می‌شود.
***
مثال سوم، کلمه تعریف
حالا بیایید به قلمرو منطق که شاقول اندیشه و تفکر است برویم و ببینیم که اصلاً تعریف کردن یک چیز، یک شیئ، یک پدیده یا یک مقوله یعنی چه؟ بعبارت دیگر تعریف ”تعریف“ چیست؟ چون با تعریف یک شیئ، یا واقعه یا فرد یا گروه است که به شناختن و شناساندن آن راه می‌بریم.

از زمان ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد مسیح، این بحث وجود داشته است که آیا لازمه شناختن یا تعریف یک شیئ، شناختن و به‌ رشته در آوردن مجموعه ویژگیهای آن است، یا باید به برجسته‌ترین خصوصیات آن در تعریف اکتفا کرد. سرجمع کردن مجموعه ویژگیها کار بسیار بغرنج و چه بسا گیج کننده‌یی است.
شهاب الدین سهروردی درقرن ششم هجری تعریف یک شیء را مشخص کردن ”جنس و فصل“ می‌دانست.
جنس یعنی نوع و گونه. فصل یعنی وجه متمایز و جدا کننده و همان خصلت ویژه
در نتیجه، تعریف، یعنی شناختن و معین کردن خصلت عام و همچنین خصوصیت ویژه یک شیء، که به زبان دیالکتیکی، مبتنی بر تضادهای عام و خاص آن پدیده است.
این چنین می‌توان اشیاء و گیاهان و جانوران و انسانها و جوامع و جنبشها و انقلابها را، هر کدام در قلمرو و در جا و سلسله مراتب خود آنها، دسته‌بندی کرد و از یکدیگر تمیز داد و باز شناخت.
*******
به این ترتیب هیچ‌کس نمی‌تواند چوب پنبه را با رنگ آمیزی به‌جای فولاد آبدیده عرضه کند.
هیچ‌کس نمی‌تواند ارتجاع خلص را انقلاب ناب جا بزند و، مثل ابتدای انقلاب ضدسلطنتی، خمینی را در جهل مرکّب ” انقلابی‌ترین مرد جهان“ بخواند.
هیچ‌کس نخواهد توانست خمینی و خامنه‌ای را از شجره و جنس پیامبر اکرم و حضرت علی بخواند.
هیچ‌کس نخواهد توانست نه در جنس و نه در فصل، نه در عمومیات و نه در خصوصیات، ولایت یزیدی و خمینی و خامنه‌ای را با حکومت عدل علی و با سرپرستی رحمه لّلعالمین بر اجتماع انسانی مقایسه کند.

دقت کنید که رحمه‌لّلعالمین خصلت ویژه سرچشمه عشق و معرفت، پیامبر رحمت و رهایی، است: آیت رحمت است بر همه جهانیان و نه فقط بر مسلماناًن و اعراب یا قوم و طایفه خودش…
خمینی 40روز قبل از 30خرداد در سال 1360خطاب به مجاهدین گفت: «من اگر در هزار احتمال، یک احتمال می‌دادم که شما دست‌بردارید از آن کارهایی که می‌خواهید انجام بدهید حاضر بودم با شما تفاهم کنم».

سه ماه قبل از آن من با صراحتی که بعداً فهمیدم واکنشی جنون‌آمیز از سوی خمینی برانگیخته، خطاب به خمینی نوشتم که اسلام ما با شما سراپا متفاوت است. اسلام ما با شما در مورد آزادی و حق حاکمیت مردم و استثمار و مقولات تکامل و دیالکتیک و بهره کشی و حقوق ملیتها به‌ویژه مردم کردستان و منطق ”یا روسری یا توسری“ در دو طرف طیف قرار دارد.
حرف خمینی هم روشن بود که کسی که امامت و ولایت او را نپذیرد و در عین‌حال ادعای اسلام داشته باشد منافق است.

حتماً حدیث مشهور ثقلین را شنیده‌اید که بر طبق آن پیامبر اکرم قبل از رحلت گفت در میان شما دو چیز باقی می‌گذارم و می‌روم: کتاب خدا و عترتم را. منظور از ”عترت“ همان دودمان عقیدتی و خاندان آرمانی و همان نوامیس و گوهران مجسم ایدئولوژیکی او بودند. از فاطمه زهرا تا زینب کبری و از حضرت علی تا امام حسن و امام حسین و راه و رسمشان در برابر جباران و مرتجعان زمان.

سؤال ما همیشه از خمینی و بقایای او و هر که با خمینی و خامنه‌ای و رژیم ولایت است، این بوده و هست و خواهد بود که اگر شاخص و راهنما طبق نص صریح ثقلین، کتاب خدا (قرآن) و عترت پیامبر خداست، لطفاً به ما بگویید که قرآن کتاب علم و انقلاب است یا جهل و ارتجاع؟ کتاب آزادی‌ست یا استبداد و خودکامگی؟ کتاب راهنمای دزد و دد و دژخیم است یا منادی عدل و قسط و رحمت؟ اجتهاد و دینامیسم و محکم و متشابه و ثابت و متغیر، دارد یا ندارد؟ بهره کش است یا ضد بهره کشی؟

لطفاً به ما بگویید که روش و کردار و سمت‌گیری پیامبر و عترتش به‌خصوص ائمه هدی در همین مقولات، چگونه بود؟
و سرانجام اگر باعث زحمت نمی‌بینید! این را هم به ما بگویید که اگر آنها امروز در برابر شما بودند چه می‌کردند؟
شما را استمالت می‌کردند؟ با شما مماشات می‌کردند؟ شما را استحاله و اصلاح می‌کردند؟ و یا با شما مثل بدر و احد می‌جنگیدند و سرنگونتان می‌کردند و به جهنم می‌فرستادند؟
در پاسخ به این سؤالات، قبل از هر چیز، نقاب از چهره دین و آیین مدعی، برداشته می‌شود.
این چنین، تعریف هرکس از اسلام و کتاب خدا و ائمه هدی، و راه و روش آنها، آشکار و برملا می‌شود.
 
***

 سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و ارتباط مستقیم سیمای آزادی  تلویزیون ملی #ایران ویژه آخرین اخبار را فالو کنید
https://twitter.com/ertebatm2013  
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/#FreeIran2021

مطالعه سایر قسمتها:
 

۱۴۰۰ شهریور ۶, شنبه

قتل‌عام۶۷، مصداق بارز «نسل‌کشی»


 


  https://www.youtube.com/watch?v=VepRNnFRW8Q&t=180s

 

قتل‌عام ۶۷

مقاومت ایران در سی‌وسومین سالگرد قتل‌عام۶۷ اقدام به برگزاری یک کنفرانس کرد. خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در ابتدای کنفرانس، از کشورهای اروپا و آمریکا خواهان شناسایی قتل‌عام۶۷ به‌عنوان «جنایت علیه بشریت» و «نسل‌کشی» گردید. در این کنفرانس متخصصان حقوق بین‌الملل نیز قتل‌عام۶۷ را یک جنایت علیه بشریت و فراتر از آن یک نسل‌کشی عنوان کردند.

 

نسل‌کشی و تعریف آن

در ۹دسامبر ۱۹۴۸، سازمان ملل متحد کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل‌کشی را به تصویب رساند. طبق این کنوانسیون، نسل‌کشی یک جرم بین‌المللی شناخته می‌شود

نسل کشی شامل هر یک از اعمال زیر می‌شود که با هدف نابود کردن بخش یا تمامیت یک ملت، قوم، گروه نژادی یا مذهبی انجام گیرد:

۱ـ کشتن اعضای گروه.

۲ـ وارد کردن صدمات جسمی یا روحی شدید به اعضای گروه.

۳ـ تحمیل تعمدی نوعی از شرایط خاص زندگی بر یک گروه با هدف نابودی فیزیکی بخش یا تمامیت گروه.

۴ـ تحمیل اقداماتی جهت جلوگیری از زاد و ولد در گروه.

۵ـ انتقال اجباری کودکان گروه به گروهی دیگر.

 

نسل‌کشی، رویهٔ ثابت حکومت در مواجهه با مجاهدین

برای فهم کارنامهٔ این رژیم در زمینهٔ نسل‌کشی تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران را ورق می‌زنیم و بر برگ‌های آن درنگ می‌کنیم.

حافظهٔ تاریخی از یاد نبرده است که در روزهای خونین سال۱۳۶۰ سردمداران حاکمیت آخوندی در مورد کشتار مجاهدین و نیروهای مبارز چه می‌گفتند. یکی از آنها را با هم می‌خوانیم:

محمدی گیلانی: «محارب بعد از دستگیری توبه‌اش پذیرفته نمی‌شود. کیفر همان کیفری است که قرآن تعیین می‌کند. کشتن به شدیدترین وجه، حلق‌آویز کردن به فضاحت‌بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام اجازه می‌دهد این‌ها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند، دستگیر شوند و در کنار دیوار همان‌جا گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند. برای این‌که محارب بودند... اسلام اجازه نمی‌دهد که بدن مجروح این‌گونه افراد باغی به بیمارستان برده شوند، بلکه باید تمام کشته شود. اسلام اجازه می‌دهد حتی اگر زیر تعزیر هم جان بدهند کسی ضامن نیست که عین فتوای امام است... مگر در تهران چقدر اعدام شدند از این گروهک‌ها؟ فقط هزار و اندی. ». (کیهان. ۲۹شهریور ۱۳۶۰).

کالبد‌شکافی این موضع‌گیری مطبوعاتی ما را با طینت جنایت علیه بشریت آشنا می‌کند.

 

۱ـ این آخوند که کارش سلاخی و بریدن و دریدن و آشامیدن خون بوده اسم خود و امام رذالت‌پیشگان را «اسلام» می‌گذارد و با سوءاستفاده از نام قرآن، می‌گوید حکم مجاهدین «کشتن به شدیدترین وضع و فضاحت‌بارترین حالت ممکن» است. این حکم از کجا آمده است؟ کدام مرجع قانونی و کدام حقوق بین‌الملل آن را تصویب نموده است. با اتکا به کدام حقوقی خون مجاهدین را مباح است؟

آری، این جنایت صرفاً بر اساس منویات و تمایل یک فقیه خون‌آشام و دیوانهٔ قدرت صورت گرفته است؛ فقهیی با جنون خون‌ریزی که نام خود را «امام»! گذاشته است.

 

۲ـ حکم رسمی شکنجه در صحبت‌های این جانور آمده است. نه یک حکم معمولی شکنجه بلکه شکنجه تا سرحد مرگ. جان دادن بر اثر تداوم شکنجه. این یکی نیز در حقوق مدنی و جزایی نمونه ندارد و مختص این حکومت است. این یک سند رسمی برای مجاز دانستن شکنجه تا سرحد مرگ است.

 

۳ـ محمدی گیلانی می‌گوید صادر کننده این حکم «امام»! [منظورش خمینی] است. «حتی اگر زیر تعزیر هم جان بدهند کسی ضامن نیست که عین فتوای امام است». ! این فتوایی است که خمینی به قضات جنایتکار خود داده است.

 

۴ـ او می‌گوید از نظر فقهی نیاز نیست آنها را به محاکم صالحه [منظور دادگاه و امثال آن] بیاورند. یعنی حکم قتل آنها [به شدیدترین وجه و فضاحت‌بارترین حالت ممکن] از قبل صادر شده. کی صادر کرده است؟ دراکولای عمامه مشکی. دجال بزرگ قرن.

 

۵ـ حکم تمام‌کش کردن نیز از بدیهیات این رژیم است. نفس تصور کردن آن وجدان بشری را جریحه‌دار می‌کند. به‌راستی آیا این حکم سنخیتی با جهان متمدن و قوانین به‌رسمیت شناخته شده از جمله کنوانسیون ژنو و حقوق انسان‌دوستانهٔ بین‌الملل دارد؟

 

۶ـ آماری که این جلاد به‌صورت فله‌یی و دم دستی از تیرباران شدگان تا شهریور ۶۰ [یعنی ۳ماه پس از ۳۰خرداد۶۰] می‌دهد هزار و اندی زندانی است و تعجب می‌کند که چرا مخاطب او این آمار را زیاد می‌داند. البته آمار واقعی بسا بالاتر است. طبق گزارشهای بیرون آمده از زندان، در برخی شب‌ها بین ۳۰۰ تا ۴۰۰نفر اعدام می‌شدند.

 

حکم خمینی، تأکید بر نسل‌کشی

از جنبه‌های دیگر نیز می‌توان صحبت‌های محمدی گیلانی یا سایر موضع‌گیریهای سران رژیم مانند هاشمی رفسنجانی‌، مشکینی، لاجوردی و موسوی تبریزی را به‌عنوان اسناد مسلم جنایت علیه بشریت واکاوی کرد. این رویهٔ حکومت در مواجهه با زندانیان هیچ تغییری نکرده است. در جریان قتل‌عام۶۷ حکم خمینی ادامهٔ همین رویه است؛ با این تفاوت که در آن حکم روی چند موضوع تأکید می‌کند:

۱ـ قاطعیت در اجرای قتل‌عام

۲ـ حداکثر کینه در اجرا

۳ـ سرعت عمل در اجرا

«قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینهٔ انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمائید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهدهٔ آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی‌الکفار باشند... سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید» (قسمتی از حکم خمینی در مورد قتل‌عام۶۷).

 

ادامهٔ حکم خمینی؛ ادامهٔ نسل‌کشی

تبلیغات آخوندی این‌گونه وانمود می‌کند که گویا کشتار تابستان۶۷ مربوط به آن مقطع بوده و خاتمه یافته است ولی این یک سفسطه بیش نیست. حکم خمینی ۳۳سال پس از صدور هنوز ملغی نشده و هنوز راهنمای عمل جلادان در رویارویی با مجاهدین است. یکی از شاخصهای ملغی نشدن آن، گماردن ابراهیم رئیسی، از اعضای هیأت مرگ در پست ریاست‌جمهوری است.

هر حیث قتل‌عام۶۷ مصداق یک نسل‌کشی بارز است. این کنفرانس مقاومت ایران در سی‌ و‌ سومین سالگرد کشتار تابستان ۶۷ یک خیز جدی در جنبش دادخواهی است و این را نشان می‌دهد که در امتداد دادگاه حمید نوری، آمران و عاملان نسل‌کشی نیز به محاکمه و حسابرسی کشیده خواهند شد.سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و ارتباط مستقیم سیمای آزادی  تلویزیون ملی #ایران ویژه آخرین اخبار را فالو کنید
https://twitter.com/ertebatm2013  
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/#FreeIran2021

 

۱۴۰۰ شهریور ۳, چهارشنبه

SIMAY AZADI *** LIVE دادگاه سوئد و شاهدان جنایت علیه بشریت در قتلذام ۶۷

#ارتباط_مستقیم دادگاه #سوئد و شاهدان جنایت علیه بشریت در #قتل‌عام۶۷
میهمانان: سنابرق زاهدی ـ نادری ـ سرخیلی ـ یوسفلی
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm

   #رئیسی_جلاد۶۷
 #ProsecuteRaisiNOW
[ Photo ]
Dizzy symbol از سخنان خانم #مريم_رجوی در تظاهرات #سوئد: جنبش #دادخواهی، جنبش مصمم و استوار مردم ایران است که تا تشکیل دادگاه مردم ایران یا دادگاه بین‌المللی محاکمه سردمداران رژیم به خاطر نسل کشی و جنایت علیه بشریت پیش خواهد رفت
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
https://twitter.com/ertebatm2013  https://telegram.me/Ertebat_M

  #قتل_عام۶۷
#ProsecuteRaisiNOW


 https://youtu.be/A3pOAQvI83E @YouTube

۱۴۰۰ شهریور ۱, دوشنبه

#ارتباط_مستقیم گفتگو با سنابرق زاهدی / چرا دژخیم نوری در دادگاه سوئد تحت محاكمه است؟متن و کلیپ



  • حمید نوری يا حمید عباسی كيست؟ وچرا در دادگاه سوئد تحت محاكمه است؟
    آقاي سنابرق زاهدی مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران در مصاحبه اي با تلويزيون عربي الغد در رابطه با دادگاه حميد نوري كه 11 اوت 2021 در استهكلم شروع شد توضيحات مبسوط و روشنگرانه اي داد كه خلاصه آنرا به اطلاع خوانندگان مي رسانيم.
    آقا زاهدي در رابطه با جزئیات حول چگونگی شروع فعالیت‌ها تا رسیدن به محاکمه حمید نوری گفت: از ساعت ۷۱۵صبح محاکمه شروع شد و قضات و وکلا و شاکیان وارد سالن دادگاه شدند. شما می‌دانید که اغلب شاکیان این کیس و این دادگاه از اعضاء و هواداران مجاهدین خلق هستند و ۱۱نفر از شاکیان ساکن آلبانی در اشرف سوم هستند و برایشان امکان مشارکت حضوری در این دادگاه مهیا نیست ولی آنها از همانجا به دادگاه گوش می‌کنند. اما امروز صدها تن از هواداران مجاهدین خلق در سوئد به اینجا آمده‌اند تا روند دادگاه را مورد تأیید قرار دهند و بر ضرورت محکومیت حمید نوری تأکید کنند. من فکر می‌کنم که این دادگاه یک واقعه مهم در تاریخ ایران را خاطرنشان می‌کند. زیرا خمینی در سال۱۹۸۸ با هدف از بین بردن کامل جنبش مجاهدین خلق فتوایی را صادر کرد و بیش از ۳۰هزار تن از آنها و تعدادی از رفقایشان را به جوخه اعدام سپرد ولی نتوانست به رؤیاهای شرورانه‌اش دست پیدا کند بلکه همان‌گونه که می‌بینید جنبش مجاهدین خلق هر چه بیشتر رشد کرد و آرمان آزادی مردم ایران و آزادسازی ایران هم‌چنان در دستان مجاهدین خلق است و آنها در این عرصه فعال هستند کما این‌که امروز کانونهای شورشی در داخل ایران و قیامهایی که در داخل ایران به‌وقوع می‌پیوندد ادامه آرمانی است که این قهرمانان در سال۱۹۸۸ با مایه گذاشتن از جانشان آنرا آبیاری کردند.
    آقاي زاهدي در رابطه با اهمیت حمید نوری در هیأت مرگ با توجه به اينكه او عضو این هیأت نبوده و یک عنصر اجرایی بوده گفت:
    بله این نکته شما دقیق است. ببینید، در تهران دو زندان هست. زندان گوهردشت و زندان اوین. زندان اصلی در تهران که در آن هزاران اعدام انجام شده زندان اوین بوده که در نزدیک شهر تهران قرار دارد. زندان گوهردشت نزدیک شهر کرج است و در آن تعداد زیادی از زندانیان سیاسی بوده‌اند. یک هیأت مرگ وجود داشته که برای زندانیان در زندان اوین و گوهردشت حکم می‌داده و بر روند اعدامها نظارت داشته. بنابراین یک هیأت مرگ برای این دو زندان وجود داشته که از حسین علی نیری، مصطفی‌پورمحمدی و مرتضی اشراقی و ابراهیم رئیسی تشکیل شده بود. ابراهیم رئیسی که امروز رئیس‌جمهور رژیم خامنه‌ای شده عضو ثابت در هر دو هیأت اوین و گوهردشت بوده است. در زیر این هیأت سه نفر شامل محمد مغیثه‌ای که در آنموقع اسمش ناصریان بود و داوود لشگری و نفر سوم در این مجموعه اجرایی حمید نوری بوده. همان‌طور که خاطرنشان کردید حمید نوری نقشی جدی نداشته. لذا ما و هواداران مقاومت که در پشت سر من هستند خواستاریم که این کارزار که از سال۲۰۱۶ به‌صورت خاص آغاز شد البته کارزار دادخواهی از زمانیکه این قتل‌عام انجام شد وجود داشته و مجاهدین خلق در این عرصه فعال بودند ولی به‌طور خاص از سال۲۰۱۶ وقتیکه خانم مریم رجوی به احیای جنبش دادخواهی فراخواند این جنبش در داخل و خارج ایران اوج دیگری گرفت. و این کارزار به ضرورت محاکمه مجموعه حاکمه در ایران فرامی‌خواند که در این قتل‌عام بزرگ دست داشته‌اند. این مجموعه شامل خامنه‌ای، رئیسی، اژه‌ای و سایر سردمداران بلندپایه این رژیم می‌شود. و همان‌طور که می‌دانید این رژیم از روز اول تاکنون مبتنی بر کشتار و قتل‌عام است. ساختار رژیم کنونی یک رژیم قتل‌عام است و بر حسب تصادف نیست که ابراهیم رئیسی اکنون رئیس‌جمهور شده. ابراهیم رئیسی هیچ پیشینه تدریسی یا هیچ پیشینه مثبت دیگر جز جنایت و قتل‌عام ندارد. و در قتل‌عام ۸۸دست داشته.
    در رابطه با دستاويزي كه وكيل مدافع حميد نوري مبني بر اينكه حمید نوری هویت حميد عباسي با وي تطابق ندارد اظهار داشت
    اولاً حمید نوری و حمید عباسی یک فرد هستند. دهها نفر از افرادی که در زندان بودند او را به‌خوبی و با جزئیات می‌شناسند و حتی شکل او تفاوت زیادی نکرده. هم صدا و هم چهره او را می‌شناسند. و تعداد زیادی افرادی که در زندان گوهردشت در راهروی مرگ بودند و در مقابل هیأت مرگ قرار گرفته بودند حتی وارد این دادگاه نشدند. چرا؟ زیرا دادستانی کل گفت ما به اندازه کافی شاهد و اسناد در اختیار داریم. برادرانی که در آلبانی در اشرف سوم هستند و کسانی که در فرانسه و آلمان هستند نیز در همین راهرو بوده و در مقابل هیأت مرگ قرار گرفته بودند و حمید نوری و ابراهیم رئیسی را شخصاً می‌شناسند و در تشخیص هویت هیچ شکی وجود ندارد.
    حميد نوري افرادی که توسط هیأت مرگ محکوم به اعدام می‌شدند را به میدان اعدام می‌برده و او کسی است که طناب را به گردن زندانیان مظلوم می‌انداخته و احیاناً خودش به زندانی آویزان می‌شده تا زندانی نفسهای آخرش را هر چه سریعتر بکشد. منظورم این است که این فرد به‌معنای واقعی کلمه یک قاتل است ولی باید بدانیم که او یک فرد اجرایی بوده و مهم کسانی هستند که حکم داده و فرمان اعدام را صادر می‌کردند.
    در رابطه اعضای این هیأت که یکی رئیس‌جمهور و دیگری مشاور رئیس‌جمهور و نفر سوم رئیس قوه قضاییه است خصوصاً که مصونیتهای سیاسی هر گونه تحت پیگرد قرار دادن آنها را با مانع ایجاد می‌کند سنابرق گفت:
    بله این درست است. شما می‌دانید که بعد از شروع کارزار دادخواهی ما در مورد بیش از ۱۰۰نفر از اعضای هیئتهای مرگ در مناطق مختلف ایران تحقیقات انجام دادیم زیرا این هیئتها به فرمان مستقیم خمینی در همه استانهای ایران تشکیل شده بودند و ۳۰هزار تن از مجاهدین نه تنها در تهران بلکه در اصفهان، تبریز، شیراز، مشهد و حتی در استانها و شهرهای کوچک نیز اعدام شدند. کما این‌که ما توانستیم پرده از روی گورهای جمعی در مناطق مختلف ایران برداریم و اینرا اعلام کردیم. پس این کارزار که به آن اشاره کردم در داخل ایران برای کشف و افشای اسامی جدید شهدا کار می‌کرد و توانستیم اسامی بیش از ۵هزار تن از مجاهدینی که در این قتل‌عام کشته شده بودند را گردآوری کنیم. کما این‌که در خارج نمایشگاههای مختلف در شهرهای مختلف جهان برپا کردیم و اخیراً چند روز قبل نمایشگاهی در مقابل کنگره آمریکا داشتیم. کما این‌که نمایشگاههایی در پاریس، لندن، برلین و مناطق مختلف برگزار نمودیم. هم‌چنین کتابها و تحقیقات و پژوهشهایی در مورد این قتل‌عام منتشر کردیم. ما از ۳۳سال قبل این کارزار را شروع کرده‌ایم و آنرا بي ترديد ادامه خواهیم داد. این کارزار به پیروزی نمی‌رسد مگر با کشاندن خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی و سایر مقامات بلندپایه این رژیم در مقابل دادگاههای بین‌المللی یا قرار دادن آنها در مقابل دادگاه مردم ایران بعد از سرنگونی این رژیم. این سرنوشت رژیم است. این رژیم خود را به قتل‌عام سال۸۸ گره زده و ما بر این باوریم که این بزرگترین نبرد بین مقاومت ایران و این رژیم است و سرنوشت این رژیم مرتبط با این قتل‌عام است لذا بر این باوریم که دقیقاً به همین دلیل ابراهیم رئیسی را برای ریاست‌جمهوری رژیمش آورده. به این معنا که این رژیم نیز این روش را انتخاب کرده و ما نیز به مسیرمان ادامه خواهیم داد تا خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی و اژه‌ای و سایر مقامات بلندپایه این رژیم را به دست دادگاههای عادلانه بسپاریم
    2 Comments

  • سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و ارتباط مستقیم سیمای آزادی  تلویزیون ملی #ایران ویژه آخرین اخبار را فالو کنید
    https://twitter.com/ertebatm2013  
    https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
    https://telegram.me/Ertebat_M
    یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
    وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/#FreeIran2021

۱۴۰۰ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

مسعود رجوی - حکومت عدل علی - سخنرانی شبهای قدر در مسجد دانشگاه تهران



https://youtu.be/c8QBXixYoHY


حکومت عدل علی - قسمتی از سخنرانی شبهای قدر در مسجد دانشگاه تهران - مسعود رجوی - ۲۱ تا ۲۵مرداد ۱۳۵۸
در آستانه تشکیل مجلس خبرگان خمینی در ۲۸مرداد ۱۳۵۸ برای تحمیل قانون اساسی ولایت فقیه
در بحبوحهٔ حملات چماقداران خمینی به بنیاد علوی ستاد مجاهدین در خیابان مصدق

گزیده سخنرانی مسعود رجوی در مسجد دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۸

بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران

خوب جوهر نظرگاه ما چی است؟ چه می‌خواهیم و مقصد اجتماعیمان چیست؟ ما موحدیم،‌تابع خود قرآن هستیم ما قسط می‌طلبیم،‌جامعه قسط.

قسط چیست؟ عدل مفهوم یک مساوات بالنسبه مکانیکی را دارد. ‌عدل را اگر بخواهیم ببریم به ضوابط اقتصادی یعنی این‌که هرکس به اندازه کارش. ولی، قسط خیلی فراتر از این، جامع‌تر از این بالغ‌تر و کامل‌تر از این.

یعنی هرکس بر حسب نیازش.‌در همان خانه گفتیم یک مرحله بود،‌هر کس هر چه می‌تواند یعنی هرکس باندازه کارش هر کس به اندازه نیازش و این‌که چه لازم دارد؟ این ساده‌ترین معنی قسط است.‌

قسط در یک کلمه چیست؟ آن نظامیست که استعدادهای آدمی در آن پرپر نمی‌شود، همه استعدادهای انسان شکوفا می‌گردد هیچ مانعی جلوی آن نیست.‌فردیت بی‌همتای آدمی شکوفا می‌شود.‌گفتیم فردیت، این ضد خود است این خداست.

خوب این ایده‌آل اجتماعی ماست.‌ گفتیم جامعه را به کجا می‌خواهیم ببریم؟ این قسط که گفتم به‌طور خلاصه همان جامعه‌ایست که از خیلی وقت پیش به ما وعده داده شده جامعه امام زمان،‌امام قائم.‌

آخرین "لیله‌القدر"‌تاریخ بشر، سرفصل‌سرفصلها، جهش نهایی، جهش جهانی، دنیایی جدید شاید ما الآن فکرش را نتوانیم بکنیم، همان‌طوریکه جنینی که در رحم مادر هست تصور دنیایی را که در پیش دارد، نمی‌تواند بکند. ایده‌آلی که قلب تمام تاریخ به‌خاطرش طپیده، همه مذاهب و مکاتب انقلابی آن را طلب کرده‌اند و هر شهیدی که به خاک و خون غلطیده لاجرم قدمی در آن جهت برداشته است. ما تبلور آن‌را در شعار جامعه بی‌طبقه‌ توحیدی می‌بینیم. ما این را می‌خواهیم، به آن سمت حرکت می‌کنیم.

مسعود رجوی - جامعه بی‌طبقه توحیدی ایده‌آل تمام تاریخ

خوب این جامعه بی‌طبقه توحیدی که ما می‌گوئیم ایده‌آل تمام تاریخ است حرف من‌درآوردی خودمان هم نیست و عده تمام انبیاء هست. بگذارید اول منابع خودمان منابع شیعی خودمان را بگذاریم کنار، برویم سر منابع دیگر.

از قضا دانشمندان و تاریخ نویسان ماتریالیست و مارکسیست. یک پاراگراف از روی کتاب "تاریخ جهان باستان" می‌خوانم. وصف کرده یکی از مسائل دوران انبیاء و بنی اسراییل را، مربوط به هزار سال قبل از میلاد است. این را برای این می‌خوانم که ببینید آنها هم این را دیده‌اند و می‌گویند در تاریخ که انبیاء چه می‌گفتند؟ چرا وعده می‌داده‌اند؟

"دهقانانی که در آرزوی اصلاحات اجتماعی بودند همواره به امید ظهور شاهی عادل، ناجی واقعی، نبی خدا و فرستاده خاص او دلبسته بودند تا با ظهور خود یوغ کار اجباری و چماق نگهبانان را براندازد و صلح و عدالت برقرار سازد. سخنگویان این مردم پیغمبرانی بودند که غالباً در رأس جنبشهای توده‌یی قرون نهم و هشتم قبل از میلاد قرار داشتند. اینان را نباید با پیامبران و کاهنانی که رسماً در معابد سلطنتی اورشلیم و سامره به‌عنوان عوامل وفادار روحانیت و سلطنت عمل می‌کردند اشتباه کرد. نهضت‌های توده‌یی غالباًً به تغییر خاندان سلطنت منجر می‌شد ولی وضع کشاورزان هرگز بهبود نمی‌یافت. از قرن هشتم نارضایی به شورش مبدل می‌شد. پیغمبران فرو ریختن همه باروها، قتل‌عام بزرگ مفتخواران را که به خلق ستم می‌کردند پیش‌گویی می‌کردند (حالا حرفهای پیغمبران چیست)؟ خداوند خود به کمک درماندگان خواهد آمد. پس از واژگون شدن فرمانروایی ظالم و نوکرانش دیگر پادشاهی نخواهد بود. کاخ شاهی برای همیشه از بن ویران خواهد شد. ملت خود پادشاه خواهد شد. از خشکسالی و قحطی دیگر خبری نخواهد بود. کشور در رفاه ابدی غوطه‌ور خواهد شد."

حالا تک‌تک خصوصیات آن ایده‌آلی را که گفتیم که واقعی هم هست خواب و خیال هم نیست آن چشم‌انداز پرشور تمام تاریخ بشری است. باز خواهیم دید به مصداق قرآنی "لانفرق بین احد من رسله"‌هیچ فرقی بین انبیاء نیست، این حرف همه انبیاء بوده پیام همه‌شان بوده. انبیاء آن نماز و نیازی را آورد که مضمون اجتماعیش این بود. قسط! "لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلناالحدید فیه باس شدید".

به تحقیق فرستادیم رسولانمان را با بینات، نشانه‌های روشن و با آنها کتاب فرستادیم و معیار و میزان و ترازو تا مردم قیام کنند، خود مردم،‌به قسط به آن سمت و انزلنا الحدید فیه باس شدید" صحبت از آهن و سلاح است.

آخر مگر انبیاء فقط آمدند بگویند که خدا خدا. همینطوری بدون این‌که معنیش چیست؟ در عمل چه هست؟ این‌که هنری نیست اگر مسلمانی همین است این‌که خیلی ساده است. "لیس البران تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب" نیکی که فقط این نیست که رویمان را به طرف مغرب و مشرق بگردانیم.

گفتم که حرف همه انبیاء بگذارید یک تکه از تورات بخوانم. اشعیاء‌نبی، از انبیاء بنیاسراییل است ظاهراً مثل این‌که یک عده‌یی آمده‌اند ناله کرده‌اند، گلایه کردند که چرا روزه‌هایشان مثلاً مقبول خدا واقع نشد. مثل این‌که ما می‌گوئیم قبول باشه. معلوم می‌شود خدا مال آنها را نپذیرفته بود. آمدند گلایه کردند و می‌گویند:

"چرا روزه گرفتیم و تو ندیدی؟ یعنی قبول نکردی جانهای خویش را معذب نمودیم و تو ندانستی؟"

جواب می‌دهد به آنها:‌"اینک شما در روزه خوشی خود را می‌یابید و بر عمله‌های خود ظلم روا میدارید. اینک به جهت نزاع و مخاصمه روزه می‌گیرید و مشت شرارت آمیز خود را فرو می‌کنید. امروز روزه نمی‌گیرید که آواز خود را در اعلا علیین بشنوانید، ‌آیا روزه‌ای که من می‌پسندم این است؟

خدا دارد می‌گوید. روزه‌ای که آدمی جان خود را برنجاند و سر خود را مثل نی خم ساخته پلاس خاکستر زیر خود بگستراند؟ آیا این روزه را مقبول خداوند میدانید؟ مگر روزه‌ای که من می‌پسندم این نیست که بندهای شرارت و رذیلت را بگشائید و بارهای گران را سبک کنید و ستمدیدگان را آزاد سازید؟ و یوغها را بشکنید؟ "

رایحه کلام خدا را در این جملات می‌بینید؟ دوباره می‌خوانم: "مگر روزه‌ای را که من می‌پسندم این نیست که بندهای شرارت و رذیلت را بگشائید و بارهای گران را سبک کنید و ستمدیدگان را آزاد کنید؟ و یوغها را بشکنید؟ راست می‌گوئید بیائید یوغها را بشکنید! مگر این نیست که نان خود را بین گرسنگان تقسیم نمائید؟ و فقیران رانده شده را به خانه خود بیاورید و چون برهنه را ببینید او را بپوشانید و خود را از آنانی که از گوشت شما می‌باشند (همنوعانتان)‌مخفی نکنید"؟

این است:‌"معنی سبحان ربی دانی در سجودت کاش روگردانی".

حالا برویم سراغ منابع خودمان. از منابع خودمان خیلی مشخص است این جامعه بی‌طبقه توحیدی که از آن صحبت می‌کنیم. به‌خصوص در فرهنگ انقلابی تشیع خیلی واضح است. واقعاً عجیب واقعگرایانه است. نه شعار، نه حرف الکی. به‌دلیل اینست که خواهیم دید الآن بنیادهای مادی‌اش را، بنیادهای عینی‌اش را معرفی خواهد کرد. ویژگیهایش را، آن جامعه چیست؟ عمداً به‌خاطر مسأله وقت منابع را حذف می‌کنم. ولی همه جا قابل دسترس است. مثلاً در نهج‌البلاغه. آن تاریخ نویسان خارجی هم نوشته بودند که قحطی نخواهد بود در سراسر زمین خرمی خواهد بود. شرط اول حداکثر رشد علمی و تکنولوژیک، علم به اوج بالندگیش رسیده، تکنولوژی. نیروهایی که دیگر در خدمت انسان هستند. ماشینیزم سرمایه‌داری نخواهد بود که انسان را خورد کند. ماشینیزمی که به خدمت انسان آمده، وقت و زمان را به انسان تقدیم کرده به همه انسانها نه به عده بخصوص، زمین رشد کرده به‌نحوی که هیچ نقطه نا آباد و ناخرم در جهان نمانده، جامعه، جامعه فراوانی است گفته بود رفاه کامل یعنی منابع فراوان است خوب این نشانه اولش.

دوم نفی هر گونه اختناق و ستم و بهره‌کشی بر اساس این مبنای عینی، استثمار نیست یعنی طبقات نیستند، طبقات سلطه‌گر نیستند. دولت به این شکلش نیست، ارتش به این شکل نیست، ستم نیست، اختناق نیست و خفقان نیست. انسان تنفس می‌کند در تاریخ خودش، نه مثل ما در ماقبل تاریخ خودش.

در این جامعه، خلاصه می‌کنم وقتی ستم نبود برادرکشی نیست، تجاوز نیست، صلح است، صلح پایدار، جنگ نیست. جنگ ریشه‌کن شده. ما هم که می‌جنگیم برای این است که جنگ ریشه‌کن شود. وای بر ما اگر به‌خاطر خود جنگ بجنگیم. ما می‌جنگیم تا سرانجام در سراسر جهان صلح برقرار بشود. آشتی، سلام. پس دیگر این ابزارهای کشتار نیست کشتارهای دستجمعی، پس دیگر مسائل ملی نیست مسأله کرد و فارس حل شده، پس دیگر جهان، تمام این کره ما زندگی واحدی دارد خانواده واحدی دارد.

بقول قرآن اول هم این‌طور بود.‌"کان الناس امه واحده" مردم در یک خانواده زندگی می‌کردند، مال من، مال تو نبود، کسی که شکار می‌کرد، نمی‌گفت مال خودم است مال همه بود. مفهوم این شکلی "مال من" شناخته شده نبود، بعد وارد شد. یعنی با "بغی" بقول قرآن، با ستم با استثمار و بهره‌کشی وبا طبقات. خوب با این تغییرات در زیر جامعه معلوم است که دیگر فحشاء نیست، فساد نیست، حسد نیست، این روانشناسی عقده دارد وجود ندارد. این‌طور بهم زدن، بهم‌پریدن، این‌طور چنگ و دندان به هم نشان‌دادن وجود ندارد.

روشن است که پس حالا معنی قسط چیست؟ معنی جامعه توحیدی چیست؟ وقتی می‌گویم دل تاریخ به‌خاطرش طپیده بله! آیا این سراب است؟ نه این وعده محقق است. اگر غیر از اینها می‌بود شهدا بیخود بخاک افتادند. اگر غیر از این بود مبارزین بیخود مبارزه می‌کردند و صلحا بیخود ندای صلح دادند.

ما با این نظرگاه با این جوهر و با این ایده‌آل و با این کمال مطلوب قانون اساسی را بررسی می‌کنیم. که ته خطش این است یا نه؟ گفتم ته خط، چون این‌که معلوم است الآن چنین چیزی میسر نیست. الآن چنین چیزی قابل تحقق نیست، برای چی؟ برای این‌که این اصلاً فلسفه جامعه است و انسان، بایستی خودمان برسیم، ببینید بعضی وقتها این مسأله مطرح می‌شود که این همه رنج و برادرکشی و تجاوز و فلان به‌خاطر چی؟ مگر خدا نمی‌توانست کاری کند که اینها نباشد؟! غامض‌ترین یا لااقل یکی از غامض‌ترین و بغرنج‌ترین مسأله همه ادیان و مکاتب فلسفی جواب دادن به این سؤال است خوب این رنجها برای چه؟ این خون جگرها و خون دلها به‌خاطر چی است؟

مادران داغدیده، زنان بی‌شوهر، ملتهای ملیون ملیون شهید داده به‌خاطر چی؟ مگر خدا نمی‌توانست؟ خوب از اول اگر می‌توانست که خوب درست می‌کرد. خیلی از فلسفه‌ها هستند که برای فلسفه رنج جواب ندارند. بی‌جواب است به‌عنوان یک واقعیت فقط می‌پذیرند که هست. خوب بله واقعیتی که نمی‌شود زیرش زد. اینهمه رنج و ناراحتی و تمام این زیر و زبرها ولی سؤال این نیست. سؤال از حقیقت رنج است، چرا باید باشد؟ شما اگر بگویید هست و تمام، خودتان را راحت کرده‌اید ولی باید بگویید چرا باید باشد و در هیچ کجا این سؤال به شکوه فلسفه توحید واقعی پاسخ داده نشده. چرا رنج؟ اتفاقاً این رمز و راز بنیادین وجود انسان است. برای این‌که انسان است، برای این‌که می‌خواهد و باید خودش خودش را بسازد، قرار بر این است. شنیدید که مکالمه‌ای در قرآن هست مکالمه ملائکه با خدا وقتی ملائکه سجده کردند. یعنی آن نیروها در مقابل انسان کرنش کردند.‌آخر انسان آگاه است و با آگاهیش نیروها را تسخیر می‌کند یا علم به قانونمندیها وقتی همه سجده کردند به آنها گفته شد که خوب سجده کنید،‌مسخر این بشوید.‌در این مکالمه سمبلیک ملائکه پاسخ دادند که ما در مقابل این موجود کرنش کنیم؟ این‌که سرکشی می‌کند از تو "یسفک‌الدماء" خونریزی می‌کند،‌اینهمه تجاوز می‌کند و الی آخر؟

خدا جواب داد بله "انی اعلم مالا تعلمون"‌.‌بله،‌شما اجازه سرکشی ندارید. بنابراین در شما کشاکشی نیست، پس بنابراین شکوهی نیست.‌شکوه آنجایی هست که کشاکش هست.‌ما از پس یک گره می‌آئیم بالا گردنه‌ای را طی می‌کنیم، گره‌ای را باز می‌کنیم اینجا خودمان ساخته می‌شویم.‌ به آنها جواب داده می‌شود من چیزی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. درست به‌دلیل این‌که این خودش باید مسأله‌اش را حل بکند.‌

بله،‌در مقابلش کرنش کنید.‌ فلسفه رنج! ما می‌توانیم به این فلسفه معترض باشیم که خوب این چرا؟ ولی بهتر این است که به آن تن بدهیم. بهتر است که بپذیریم که اینست، ‌قرار است این باشد.‌کی انسان از رنج‌ بردن به گنجی نرسیده؟ به گنجهای معنوی، برای این‌که خودش خودش را ساخته برای این‌که لحظه به لحظه راه را خودش پیموده.‌کسی بلندش نکرد. ‌البته در زمینه آن سنتهای تکاملی.‌بنابراین خداگونه می‌شود.

کدام انسانها هستند که والاتر و برجسته‌ترند؟ آنهایی که رنجهای بزرگی را تحمل کردند. رنجهای بزرگتری را. در داستان امام حسین می‌بینیم نباید گفت حماسه، قدرش پایین می‌آید،‌در فلسفه وجودی به‌نام حضرت علی می‌بینیم.‌اگر البته علی را فقط به‌عنوان یک فرمانده نظامی شجاع مطالعه نکنیم. به‌عنوان کسی که چه سختیها را تحمل کرد، و چه رنجها را؟ در کوران همین رنجها است که انسان و تاریخش ساخته می‌شود. ‌و آن جو هر انسانی می‌آید بیرون.

‌مسأله اصلاً این نیست که جوهر انسانی‌مان را بارز کنیم.‌آنجا انسان به جهان جدیدی وارد می‌شود.‌از این لیله‌القدرها اگر بتوانیم بگذریم، ارزشها و معیارهای جدیدی داریم.‌معیارهایی که با معیارهای نظام کالایی و به همه چیز مثل کالا نگاه کردن جور در نمی‌آید.‌آنوقت چشم چیزهای دیگری را می‌بیند. قلب،‌تپشهای دیگری از خودش بروز می‌دهد و خلاصه جهان جدیدیست.‌

خوب گفتم ملاک ما،‌ایده‌آل ما،‌کمال مطلوب ما رسیدن، به چنان جامعه‌ایست.‌ رسیدن ما به آنجا. توحید را ما فقط از جنبه‌های هستی شناسانه آن به‌اصطلاح آنتولوژیکش صرف‌نظر کردیم و از جنبه‌های فردیش و روانشناسی فردیش صرفنظر کردیم.‌وقتی می‌گوییم توحید به‌عنوان یک فلسفه یعنی جامع جمیع وجوه زندگی انسان است.‌

یعنی در همه جا جاریست در تمام رگهای فرد و جامعه و هستی جاریست و می‌طپد و زنده است.‌اگر زنده است اگر فقط حرف نیست،‌باد هوا نیست در همه جا معنای خاص خودش را دارد، توحید و شرک. دیگر نه فقط بزبان به دست و به‌عمل به قلب و به اندیشه در فرد و در جامعه.‌این منطق یکتا پرستی است یعنی سمت واحد، جهت واحد،‌جهت رهایی، آشتی، آزادی،‌سلام و اسلام. بر این اساس آن قانون اساسی قابل تأیید است که رهسپار چنین کمال مطلوبی باشد. ‌ته خط آن باشد،‌همه نظامات طاغوتی، طغیانگر،‌خلاف سنن آفرینش و خلاف این قانونمندیها را نفی کنید، از آنها فاصله بگیرد، به آن جهت برود. به این می‌گویند قانون اساسی که اسلامی است.

اما ما نسبت به این نه خوش‌خیالیم و نه ساده‌اندیش.‌در پس خیلی رنجهای دیگر در رد شدن خیلی از کوره‌های آزمایش دیگر خیلی دیگر به آن می‌رسیم.‌رنج سالیان صدها هنوز باقیست.‌از این رنج نباید وحشت کنیم.‌از رفتن این راه نباید وحشت کنیم. اگر تمام فلسفه‌ای را که سراسر وجود زمزمه می‌کنند در بیابیم و به آن تن می‌دهیم،. تقدیسش می‌کنیم، می‌پرستیمش و با آغوش باز به سمتش می‌رویم.‌ همان‌طور که حضرت علی رفت. همان‌طور که حتی وقتی شمشیر خورد دیگر این شعار نبود. وقتی فرقش شکافته شد گفت "فزت"‌رستگار شدم،‌ چه انسانهای والایی. آیا اینها نیستند که خودشان یک لیله‌القدرند برای ما.‌آیا اینها نیستند که مرزهای دنیای انسانی را از جهان حیوانی جدا می‌کنند؟ اینها نیستند که تعالی و شکوه و تقدس بشری را متبلور و متجسم می‌کنند؟ خوب ما پیرو اینها هستیم. بلی گفتم نسبت به این ایده‌آل ساده‌اندیش نیستیم یعنی می‌دانیم که مراحلی در پیش است.‌