۱۳۹۹ خرداد ۱۱, یکشنبه

ارتباط مستقیم پیامهای کانونهای شورشی

سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و اینستاگرام ارتباط مستقیم سیمای آزادی ویژه آخرین اخبار #ایران را فالو کنید
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

حمید اسدیان: جعل تاریخ به روایت یک فیلسوف نمای قلم به مزد


 اندکی از یاوه ها و دروغ پردازیهای بهمن بازرگانی


«بارها با خودم اندیشیده ام چه چیز مشترکی
 بین او(منوچهری بازجو و شکنجه گر ساواک) و من بود؟
نمی دانم شاید او هم مثل من همیشه احساس پوچی می کرد»
(از صفحه۱۵ کتاب زمان بازیافته نوشته بهمن بازرگانی)
حتما درباره جعل تاریخ یا حوادث تاریخی زیاد شنیده اید. این مقوله در سراسر تاریخ و در همه کشورها موضوعیت داشته و پدیده جدیدی نیست. در تاریخ گذشته و معاصر خودمان موارد متعددی از جعل وقایع و حوادث داشته ایم.
آخوندها اساتیدی بی بدیل در جعل خبر و حدیث و روایت در تاریخ بوده و هستند. و طرفه این که در دوره حاکمیت آنها تنها خودشان نیستند که دست به جعل دروغپردازی می زنند. آخوندها با نهادهایی که به راه انداخته اند تبحری حیرت انگیز در زمینه جعل و تحریف حقایق از خود نشان داده اند. آنها با انواع شعبده و اقسام حقه بازی لاشه های بو گرفته را با هفت قلم آرایش و بزک و دوزک به میدان می کشند تا «سفید» را «سیاه»‌ و «سیاه» را «سفید» کنند. کتاب «زمان بازیافته» به اصطلاح خاطرات سیاسی بهمن بازرگانی از این دست است.
قرائت تاریخچه مجاهدین به روایت یک لاشه سیاسی
بهمن بازرگانی در اولین سطر از مقدمه کتابش مرتکب یک فقره دروغ می شود. او نوشته که علی باکری شهید گفته است:‌ «تاریخچه تشکیلات را بدهیم بهمن بنویسد»!(صفحه۷) با همین دروغ می توان هدف وزارت اطلاعات از انتشار کتاب «زمان بازیافته» را فهمید. هدف سر هم کردن مشتی یاوه و جعل تاریخ است از زبان یک لاشه مجعول!
بهمن بازرگانی که سالهای متمادی نفس سیاسی کشیدن را هم فراموش کرده، با بافته هایی از فلسفه و هنر، به میدان رانده شده است تا در کتاب«زمان باز یافته» با سفید و سیاه کردن حقایق تاریخی یک سازمان انقلابی فرصتی یابد و در زیر لحاف ننگ آلود آخوندها واپسین های عمری هدر رفته را تضمین امن کند.
اندکی درنگ و نظر به این آش هفت جوش وزارتی برخی مسائل را روشن تر می کند.
این کتاب با یک تأخیر ۵ساله به زیور طبع آراسته شده است. و از زمره ۱۸کتابی است که توسط اتاق مبازره با نفاق وزارت ملعونه، فقط در امسال، علیه سازمان مجاهدین منتشر شده است. دست اندرکاران چنین کار «شرافتمندانه ای»، در کنار انبوه کارهای دیگرشان از قبیل فیلم سازی و تهیه سریالهای جعلی، باید یک شخصیت جعلی به میدان بیاورند تا به خود ببندد آن چه را نبوده و تهمت بزند و تحریف کند آن چه را که دیگران کشته و رنجش را برده اند. این بار قرعه آخوندی به نام «بهمن بازرگانی» در آمده است تا آخرین شلیکش را به مقاومت و مجاهدین بکند.
نام کتاب نامی تحریف شده است از یک رمان مشهور ادبی. یک نوع «بازسازی» بازاری و مبتذل از رمان مشهور مارسل پروست، رمان نویس قرن بیستم فرانسوی. پروست رمان خود را در هفت جلد و یک میلیون و دویست هزار کلمه نوشت و طولانی ترین رمان تاریخ را خلق کرد. حالا بهمن بازرگانی که عمری در خودباختگی روشنفکرانه دست و پا زده است با دستکاری مختصری در نام کتاب مارسل پروست نام کتاب خود را «زمان باز یافته»‌ گذاشته است.
درباره محتوای کتاب «زمان بازیافته» و تحریفات عجیب و غریب آن من حرفی بیش از آن چه برادران بزرگوار و پیشکسوتم، از برادر عباس داوری و مهدی ابریشمچی تا بقیه، گفته اند ندارم. حرفهای این عزیزان به قدری مستند و پر محتوا بود که من با آنها به عنوان یک متن آموزشی برخورد کردم و هریک را چندین بار خواندم. اما به عنوان یک خواننده کتاب چند نکته به نظرم می رسد که یادآوری می کنم.
مقدمتا بگویم علیرغم داستانسرایی های مبتذل و قر و قمیش های روشنفکر مأبانه و هنرمندنمایانه، آن چه در جای جای این نوشته بهمن بازرگانی برجسته است اهدافی است که وزارت اطلاعات آخوندی از انتشار این قبیل کتاب نویسی ها و سریال های تلویزیونی و فیلم سازی دنبال می کند. این اهداف وقتی روشن می شوند که آنها را در کادر شرایط فعلی مورد بررسی قرار دهیم. شرایطی که از یک طرف محصول رسوایی مطلق آخوندها، بعد از ۴۰ سال حاکمیت جهل و جنایت و ورشکستگی داخلی و بین المللی است، و از سوی دیگر نشانه اعتلا و درخشش بی نظیر مقاومت و ارزشهای آن و به خصوص روی آوردن گسترده نسل جوان ایران به کانونهای شورشی و قیام و براندازی است.
بنابراین سئوال این است که آخوندها چه می توانند و چه باید بکنند؟ پاسخ ترور و شیطان سازی است و السلام! این تنها سلاحی است که در دستشان باقی مانده که حداکثر استفاده را از آن می کنند.
به همین دلیل بهمن بازرگانی در این نوشتار “به فرموده» به دهانه آتشفشان تمامی کینه ها و لجن پراکنی ها و دروغ و دغل های آخوندی علیه نسل مقاومت مردم ایران تبدیل شده است. شاید که به خیال واهی خود، و وزارت متبوعه، بنیادهایی را تخریب کند که باورهای شکوفای نسل جدید و کانونهای شورشی بر آن استوار است. و قاطر بارکش این معرکه کسی است که روزی روزگاری با مجاهدین بوده و اعتبارش را از آنها می گیرد. والا چه کس نمی داند که اگر این حرفها مستقیما توسط رژیم مطرح شود باعث ارتقاء حیثیت مجاهدین نزد شنونده و خواننده می شود.
بر این اساس بهمن بازرگانی عمدتا برای حملات خودش در این کتاب سه هدف برگزیده است:
اول: ارزش ها و نهادها و سمبل نسل سرافراز مجاهد خلق به خصوص حنیف و مسعود هدف کینه توزانه ترین حملات او هستند.
دوم: زدن زیرآب تشکیلات انقلابی و هرگونه مبارزه جمعی
سوم: نفی هر نوع مبارزه و تبلیغ بریدگی
ضدیت هیستریک با مسعود رجوی:
اولین نکته ای که در خلال صفحات کتاب، به صورتی باقافیه و بی قافیه، توجه را جلب می کند ضدیت هیتسریک بهمن با برادر مسعود است. نمونه های دردناک دروغها درباره مسعود را برادرانم ذکر کرده اند. اما کینه بهمن منحصر به جعل وقایع تاریخی نمی شود. تهمتها و لجن پراکنی ها به مسعود رجوی طیف گسترده ای است که از زشت ترین اتهامات سیاسی شروع می شود و حتی موارد فردی و خصلتی را هم شامل می شود. حتی در بسیاری موارد و در موضوعات متعدد بی ربط به صورتی ناگهانی پای مسعود به میان کشیده می شود. مثلا در فصل اول کتاب(صفحه ۳۱) هنگامی که دارد از کودکی هایش می گوید که شهر و محله شان چطور بود و همسایه هایشان چگونه بودند از یکی از آنها، به اسم سرگرد یاوری، که یک سرگرد بیسواد رضاخانی است و ده تیری هم از رضا خان جایزه گرفته و خیلی هم آن را به رخ می کشد، مثال می زند. بعد بدون هیچ ربطی می نویسد: «افراد مختلف در مقابل نگاه های شیفته واکنش های مختلف نشان می دهند. برخی به آن معتاد می شوند. مسعود رجوی را می توان مثال زد» یا للعجب سرگرد رضاخانی چه ربطی به مسعود رجوی دارد که در سالهای بسبار بعدتر با او آشنا می شود؟
یا در صفحه ۱۵۴، آنجا که خاطراتش از سلول و جمع دستگیرشدگان سال۱۳۵۰ و روحیه بالای آنان در اوین می گوید که شبها نمایش راه می انداختند و سیاهکاری می کردند از میان همه جمعی که از این قبیل کارها می کرده اند به مسعود رجوی می پردازد که: «مسعود رجوی شب توی اتاق در بسته ادعا کرد که می تواند با جادو و جنبل آسمان پر از ستاره های درخشان رانشان بدهد...(رجوی) به این کارها بسیار علاقه داشت. رجوی اگر قاطی سیاست نمی شد،‌ شاید شومن با استعدادی می شد». کسی که شاید شومن با استعدادی می شد همان کسی است که در صفحه ۷۲ کتاب درباره اش نوشته است: «در همان زمان گروه ایدئولوژی در حال تشکیل بود و حنیف از من پرسید در بین بچه ها کسی هست که برای کار گروه ایدئولوژی مناسب باشد؟ من گفتم فقط یک نفر».
خوشرقصی این خائنان بسا حقیرانه و تؤام با خفت بیشتر برای اجازه گرفتن یک چند «زندگی خفیف خائنانه» است. به همین دلیل بهمن بازرگانی به معنای واقعی یک تبهکار است زیرا به گفته برشت حقیقت را می داند و کتمان می کند. به یک نمونه از این تبهکاری ها توجه کنیم. بعد از انتشار کتاب بهمن بازرگانی رژیم به کارچرخانی یک چپ نمای بریده دیگر جلسه ای در معرفی کتاب «زمان بازیافته» برگزار کرد. خبرگزاری مهر رژیم (۶مهر۱۳۹۷) در گزارشی از جلسه سخنان بهمن بازرگانی را نقل کرده که گفته است:‌ «تا ابتدای سال ۶۰ مسعود رجوی هنوز بین طیف‌هایی طرفدار داشت و مخالفان او مثلا می‌گفتند که او ساواکی بوده. او به نظرم از ساواکی‌ها هم کوچکتر و حقیرتر بود. یک ساواکی شرف دارد به کسی که هنگام حمله دشمن به کشور می‌رود و با او همپیمان می‌شود. وقتی رجوی با صدام همپیمان شد دیگر نیازی نبود که درباره او و پیشینه‌اش سخن بگوییم، چرا که خود به عالی ترین وجه درون کریه خود را نشان داد». ملاحظه می کنید بهمن بازرگانی نه تنها به جنگ ضدمیهنی خمینی، با آن همه خسارات و هدر دادن خون مردم میهنمان، مشروعیت می دهد بلکه روی دست تمام آخوندها و پاسداران خونریز خوشرقصی می کند و به مسعود چنین اتهامی می زند! تمام زندانیان سیاسی آن سالها از توطئه ساواک برای بدنام کردن مسعود و پیام پاکبازانه او در رد اتهام از خود و دفاع شرافتمدانه اش که زبانزد همه مجاهدان و مبارزان آن ایام بود خبر دارند. پس چه کسی نسبت به مبرا بودن مسعود شک داشت؟
یا وقتی خاطرات زندان قصر را می گوید ضمن اعتراف به پاسیفیسم خود در زمینه انتخاب مرکزیت زندان می نویسد: «زخم معده را بهانه کردم و تا جایی که ممکن بود خودم را کنار کشیدم و تا جایی که قدرت داشتم از رجوی در مقابل تندروها حمایت کردم»(صفحه۱۹۰) واقعیت تبهکاری بازرگانی که خیلی خوب حقیقت را می داند و کتمان در همین نقطه بارز می شود.
نفی هرگونه مبارزه جمعی و زدن زیرآب هر نوع تشکیلات انقلابی:
ویژگی دوم کتاب خاطرات بهمن بازرگانی نفی هرگونه تشکیلات انقلابی است. در صفحه ۲۴۶ کتاب می خوانیم:‌ «سازمان مجاهدین یعنی رهبری، و سازمان مقدم بر ایدئولوژی است و رهبری مقدم بر تشکیلات است.... سازمان مجاهدین سازمانی دموکراتیک یا نیمه دموکراتیک نبوده و نیست». همچنین در صفحه ۱۸۹ و۱۹۰کتاب آمده است: «اصولا معنای انتخابات در سازمان مجاهدین به معنای انتخابات دموکراتیک نیست که کاندیداها خودشان یا توسط دیگران نامزد و انتخاب شوند. در انتخابات به روش مجاهدین هواداران و اعضای ساده مطلقا اجازه دخالت ندارند. حتی غالبا مسئولین حوزه های تعلیماتی پائین نیز دخالت داده نمی شوند. می ماند مسئولین رده های بالاتر و سرشاخه ها. اینها می نشینند و با شور و مشورت افراد مرکزیت را انتخاب می کنند». گویا جناب فیلسوف نمای ما توقع دارد که در شرایط دیکتاتوری سلطنتی، آن هم در آن سالهای نفرت انگیز اختناق مطلق، سازمان برای اثبات دموکرات بودن خود میتینگ و جلسه های علنی حزبی و تشکیلاتی راه می انداخت و در شرایطی که هرکس یک یا دو نفر عضو را بیشتر نمی شناخت بساط رأی و رأی گیری پهن می کرد. این که چنین توقعی بیشتر ابلهانه است یا خبیثانه به عهده خواننده.
در باره انتخابات درونی مجاهدین درشرایط فعلی هم در پاسخ به این مزدور احمق چیزی نمی گویم. چون همه از جلسه انتخابات آخرین مسئول اول مجاهدین خواهر مجاهد گرامی ام زهرا مریخی از طریق سیمای آزادی مطلعند.
اما آقای فیلسوف بلافاصله خود را لو می دهد و ضدیتش را با هر نوع سازمان مخفی و انقلابی، اعم از مجاهدین یا فداییها، آشکار می کند و می نویسد: «می خواهم بگویم که واژه انتخاب یا انتخابات در سازمانهایی که کار مخفی می کنند اعم مجاهدین یا فدایی ها نمی توانست دموکراتیک باشد و واژه انتخاب یا انتخابات گمراه کننده است و ربطی به دموکراسی ندارد(همانجا).
دردناک آن که به رغم این همه مداحی برای پاسداران و آخوندها، آنها بسنده نمی کنند و «چیز»های دیگری از عروسک خود می خواهند و او بی دریغ حتی به حنیف نژاد و سعید محسن و رسول مشکین فام هم رحم نمی کند و به لجن مال کردن مقوله ای به نام «تشکیلات» و «مبارزه تشکیلاتی» می پردازد. بهمن بازرگانی در این نقطه هر تهمتی که می تواند به سازمان می زند. دروغ می گوید و یاوه می بافد که اولین مسئول جرم بزرگ «تشکیلاتی» بودن مجاهدین شخص حنیف نژاد است و می نویسد: «حنیف نژاد این بنیان را گذاشته بود و در کله کادرهای سازمان این را کاشته بود که سازمان همه چیز آنها یعنی مهمتر از دین و وطن و شرافت شان است» (صفحه۱۹۷) بازرگانی تا بدانجا پیش می رود که حتی مائوئیست شدن اپورتونیستهای چپ نما بعد از سال۵۴ را هم به گردن بنیانگذاران سازمان می اندازد و می نویسد: «چرا مارکسیستهای سازمان مجاهدین رفتند مائوئیست شدند؟ اهمیتی که خود حنیف نژاد به کتابهای مائو مثل جزوه تضاد یا کتابهای لیو شائوچی مثل چگونه می توان یک کمونیست خوب بود می داد»( صفحه ۲۱۵) حتی وقتی در سالهای قبل از ۱۳۵۰ گروه ایدئولوژی تشکیل می شود از نظر بازرگانی: “گروه ایدئولوژی بیش از این که محصول حل شکها و تناقضات ناشی از همنشینی اسلام و مارکسیسم باشد، نیاز تشکیلات به انسجامی غیر عادی را برآورد کرد» (صفحه ۸۲) از نظر بهمن بازرگانی: «در سازمان مجاهدین شما حق نداری همین طوری کتاب بخوانی. کتاب را تشکیلات انتخاب می کند و به شما می دهد و بعد با پرسش و پاسخ و تحلیل این کتابهای منتخت تشکیلات آن ذهنیتی را که منظور نظرش است برای شما می سازد. تشکیلات مجاهدین بی شباهت به فضای رمان ۱۹۸۴ اورول نیست. ما هرچیزی را نمی خواندیم».(صفحه۶۴) جعل واقعیت سازمانی که خودش راهگشای روشنفکر انقلابی است و آخرین دستاوردهای علمی و فلسفی بالاترین آکادمی های پیشرفته جهانی را مورد بحث و نقد و آموزش قرار داده کاری رذیلانه است. و بر قلم روشنفکر خودباخته و بی چهارچوبی مثل بهمن بازرگانی این یاوه ها جاری نمی شود جز این که نویسنده قبل از هرچیز از شرف نداشته اش مایه بگذارد. آیا به راستی بهمن بازرگانی می تواند یک نمونه و فقط یک فاکت بگوید که در سازمان به کسی انتقاد شده باشد که چرا فلان کتاب را خوانده است؟ درون مایه پوک این جاعل دروغ ساز وقتی برملا می شود که به صفحه ۶۱ همین کتاب مراجعه کنیم. آنجا که از لیست مطالعات می گوید:‌ «انسان گرسنه یا جغرافیای گرسنگی از خوزه کاسترو بود از عبدالرحیم احمدی کتابی بود به نام ناهماهنگی رشد اقتصادی و اجتماعی جهانی میان ترس و امید از تیبورمند، کتاب دکتر مهدی بهار بود میراث خوار استعمار، بعدها دوزخیان زمین و یک کتاب دیگر از فرانتس فانون اضافه شد. ما حتی اقتصاد خرد و اقتصاد کلان نوشته دکتر کاردان یا؟(منظور نویسنده دکتر ناصر پاکدامن است) را می خواندیم» سازمانی که این قبیل مطالعات را در ردیف آموزشهایش قرار می دهد همان سازمانی است که جورج اورول در رمان ۱۹۸۴ ترسیم کرده است؟ ولی واقعیت این است که رژیم به این دلیل به این یاوه ها نیاز دارد که به خوبی می داند در نهایت سرنگونی نظامش فقط توسط مردم و مقاومت سازمانیافته آنها محقق خواهد شد. والا کیست که نداند مبارزه انقلابی بدون تشکل انقلابی حرفی پوچ و بی ارزش و غیرممکن است. کیست که نداند تشکیلات انقلابی یک دستاورد مترقی و تجربه گرانبهایی است که تمام انقلابیون در طول قرنها مبارزات خود تازه به آن رسیده اند. اما بهمن بازرگانی قید این چیزها، و اول از همه قید مبارزه، را زده است و می نویسد: «دموکراسی در این سازمان وجود نداشت». (صفحه۷۸) کارکرد چنین سازمانی هم با اتکا به «یک سانترالیسم فوق العاده متمرکز و یک دیکتاتوری توتالیتر» مثل فرقه حسن صباح است که خطاها و شکستهایش را پیروزی جلوه دهد. بنیان گذار چنین فرقه باطنی هم می شود شخص حنیف نژاد «خود حنیف نژاد، به ویژه حنیف پس از گروه ایدئولوژی، بنیان گذار باطنی گری حاکم بر سازمان شد» ( صفحه ۷۷). حتی در سالهای قبل از ۱۳۵۰ هم اشکال به محمد حنیف نژاد و سعید محسن برمی گردد که: «حنیف نژاد و سعید محسن به هنگام عضوگیری به مهم ترین نکته ای که توجه داشتند مبارز بودن بود نه مذهبی اسطقس دار بودن»(صفحه ۲۴۸)
آیا بهتر از این می شود به آخوندها هدیه داد؟ و یک نفر نیست از جناب فیلسوف جاعل سؤال کند چگونه چنین سازمانی می تواند این همه فراز و نشیب را طی کند، و ‌این همه دشمن خارجی و داخلی علیه اش توطئه کنند،‌ اما باقی بماند؟ مگر از نمونه های دیگر این قبیل سازمانها بی خبریم؟ با چنین صفاتی که دشمنانی از قبیل بهمن بازرگانی برای سازمان برمی شمرند قاعدتا باید سازمان نه هفت که هفتصد تکه می شد و دیگر حتی نامی از آن باقی نمی ماند. ولی نفس این که امثال بهمن بازرگانی در ظل توجهات آخوندی سر در چاهک ارتجاع کرده اند دلیل قاطع بطلان یاوه هایشان است.
پیام اصلی کتاب تبلیغ بریدگی و نفی هرگونه مبارزه:
سومین نکته ای که در کتاب “زمان بازیافته» حائز اهمیت است نفی مشی انقلابی و بالاتر از آن بی ثمر بودن هرگونه مبارزه است. به همین دلیل پایان بخش کتاب فصلی است به نام «نقد مبارزه مسلحانه». او نوشته که در سالهای ۵۵و ۵۶ به نفی مبارزه مسلحانه رسیده است. اما کسانی که او را می شناسند به خوبی می دانند که تا آنجا که به خود بهمن بازرگانی و گذشته اش برمی گردد این بریدگی از همان سالهای اول دستگیری او وجود داشته و روز به روز غلیظ تر و پر رنگ تر از گذشته شده است. برادر مجاهدم محمود احمدی که سالیان متمادی در زندان مشهد با بهمن بازرگانی رابطه داشته و از نزدیک شاهد خیانتها و بی صداقتی های او بوده است برایم گفت که بزرگترین عدم صداقت بهمن این بود که بریده بود و نمی گفت. و در تمام آن سالها و فقط عنصر مبارزاتی را در افراد می کشت.
بازرگانی مدعی می شود گویی که نقد و رد مشی مبارزه مسلحانه در سالهای ۵۴ـ۵۵ شروع شده است. این یک دروغ آشکار و ناصادقانه است.
واقعیت این است که بهمن از همان سال ۵۰ یک بریده بود و هیچ اعتقادی به مبارزه، و نه تنها مبارزه مسلحانه، نداشت. برادر بزرگوارم مهدی فیروزیان می گوید وقتی خودش در زیر شدیدترین شکنجه ها بوده بهمن بازرگانی به او گفته ما شکست خوردیم و همه چیز لو رفته! مهدی می گوید من از همانجا فهمیدم که بهمن سوختش تمام شده است. یک بریده هم نمی تواند مدعی شود که به مبارزه مسلحانه معتقد بوده است. واقعیت این است که تمام ادعاهای فلسفی و ایدئوژیک بهمن تولیدات برای توجیه بریدگی خودش بوده است. اما او این قدر صداقت نداشته که بیاید صادقانه بیان کند و برود دنبال کار خودش. تازه مدعی عدم صداقت عبدالرضا نیک بین(کسی که از او رده بالاتری هم داشت و برید و رفت و سازمان هیچ به کارش نداشت) هم شده است که حنیف نژاد و سعید محسن را «علاف» کرده بود و باید صادقانه می گفت نمی خواهد مبارزه کند و برود دنبال زندگی اش. بهمن بازرگانی در این مورد عمیقا به این ضرب المثل معتقد است که مرگ خوب است اما برای همسایه. او نوشته است:‌«می خواستم ببینم چرا انقلاب فرزندانش را می خورد؟ .... بحث های دیگری که آنجا می کردیم نفی مبارزه مسلحانه به صورت چریک شهری بود.....بحث می کردیم که مبارزه مسلحانه به صورت چریک شهری غلط است.» بعد از این برای اولین بار اعتراف می کند که در زندان حتی جزوه ای هم در رد مبارزه مسلحانه نوشته و با خود به بیرون آورده است و می نویسد:‌ «(آن جزوه را ) در آخر دیماه ۵۷ که آزاد شدیم با خود بیرون بردم. در سال ۱۳۵۸ آن را به شاملو دادم برای چاپ در کتاب جمعه». اما واقعیت این است که جزوه به اندازه ای بی مایه و پرت بوده که شاملو آن را چاپ نمی کند و دلیلش را «سطح تئوریک پائین آن» می گوید. خودش درباره یاوه هایش می گوید:«الان اصلا یادم نیست که آن موقع چه هشت الهفتی به هم می بافتم و چه چرت و پرت تئوریک با استناد به لنین و مارکس سر هم کرده بودم» عبارت صادقانه و صریح این اعترافات این است که بالکل مبارزه سیاسی را کنار گذاشته است. یاوه های بهمن بازرگانی و بی در و پیکر بودن افکار و عقایدش در طول سالهای زندان به قدری عیان است که حتی نزدیکترین دوستان و همفکرانش را هم به صدا در آورده و به اعتراف خود او در صفحه ۲۸۸ کتابش (علیرضا تشید) به او با اعتراض می گوید:«‌تو با بحثهایت همه چیز را داری ویران می کنی... تو همه چیز را داری زیر سؤال می بری» واقعیت این است که فیلسوف نمای گیج و گول ما بلافاصله بعد از ضربه سال ۵۰ تمام امید و انگیزه خود را از دست می دهد و می نویسد:‌ «شکست سرنوشت محتوم ما بود» (صفحه ۱۵۹). قبیح تر آن که در یک احساس مشترک با بازجو و شکنجه گر خود می نویسد: «بارها با خودم اندیشیده ام چه چیزی مشترکی بین او(منوچهری بازجو و شکنجه گر ساواک) و من بود؟ نمی دانم شاید او هم مثل همیشه احساس پوچی می کرد»(صفحه۱۵) بقیه حرفها و تولیدات ذهنی همه و همه در خدمت توجیه و لاپوشانی همین بریدگی است. تمام توجیهاتی از قبیل «آزادی روسو»ئی و نداشتن برداشت فردگرایانه از آزادی و گرایش انحنایی به جای اصل هدایت و انبوهی از این دست در واقع توجیهاتی بیش نبوده تا بریدگی او را از مبارزه تئوریزه کند و بنویسد: «بالاخره ما پس از شکستهای پی در پی به این نتیجه رسیده بودیم که این راهش نیست» (صفحه۲۷۴) فرض بگیریم راهش این نباشد که بازرگانی نوشته. اما آیا راه دیگری وجود دارد؟ یا باید هرگونه مبارزه ای را تخطئه کرد رفت دنبال “احساس پوچی» با شکنجه گران و بازجویان ساواک؟ و یا او راه دیگری را رفته است؟ نوشته است که بعد از پیروزی انقلاب حسین روحانی(سازمان پیکار) نزدش آمده و گفته بیا سازمان پیکار را تحویلت بدهم. منتها میزان بریدگی بازرگانی به قدری بالا بوده که بعد از ساعتی گپ طرف با سرخوردگی: «متوجه شد که من اصلا توی یک باغ دیگری هستم» و «گفتم دیگر اینها مسئله من نیست» و وقتی اصرار او را می بیند:‌ «گفتم که من اصلا نیستم»
و حتی رضا شلتوکی او را برای دیدن کیانوری به دفتر حزب توده می برد. در ورودی بدون تفتیش بدنی، به نشانه خودی بودن، داخل می شود و کیانوری به او می گوید:‌ «نظرات شما را می دانیم و می دانیم که با اینها(منظورش پیکار و راه کارگربود) موافق نیستید و شما جایتان اینجاست»(صفحه۲۹۲) این هم مدالی که از سوی کیانوری به سینه بهمن بازرگانی زده می شود. ولی باز هم قبول نمی کند چرا که مشکل او نه مبارزه مسلحانه و نه غیر مسلحانه است. مشکل او اصولا خود مبارزه است. جایزه اش را هم در آخرین سطور کتاب بصورت دعوت به فعالیت (به موازات حزب جمهوری اسلامی) از بهشتی دریافت می کند: «دو نفر خبرنگار از حزب جمهوری اسلامی آمدند با پیغام دوستانه و سلام از جانب آیت الله بهشتی و می‌خواستند بدانند که دلایل این که من بعد از انقلاب اسلامی دیگر فعالیت نمی‌کنم چیست؟ تشکر کردم و روانه‌شان کردم و گفتم فعالیت کردن دلیل می‌خواهد نه بر عکس».
جان کلام و واقعیت برتر:
همانطور که آمد انتشار کتاب به اصطلاح خاطرات بهمن بازرگانی هدفی جز جعل تاریخ و تبلیغ پاسیفیسم و دست شستن از مبارزه ندارد. البته این خود هدیه ای است بسیار گرانبها به آخوندها از سوی یک فیلسوف نمای بریده است که بعد از نزدیک به چهل سال نبش قبر شده و سر از گور برداشته. تا بنویسد: “ما الان گمان می کنیم آگاهانه و خودمختار ضد خشونت شده ایم اما جذاب شدن و زیبا دیده شدن عدم خشونت مقدم بر پیدایش اندیشه عدم خشونت در ما است.(صفحه ۸۰ کتاب خط تاکید از خود اوست) و با خفت و فلاکت، و ایضا دیدن زیبایی عدم خشونت!، درباره مبارزه مسلحانه بنویسد: «یک نوع شیفتگی به اسلحه بود که ما باید با اسلحه مسئله مان را با حاکمیت حل کنیم»(صفحه۲۳۲) در حالی که اکنون به وضوح عیان شده است آنان که به انقلاب و مرزبندی قاطع با حاکمیت دیکتاتوری دل بسته بودند «شیفته» آرمان و مردمشان بودند. و این امثال فیلسوف نمای جعلی ما است که در فدا و ایثار کم آورده و شیفته ترشحات ذهن فاسد و بریده خودشان بودند.
اما برای بهتر شناختن جان کلام کتاب باید آن را در ظرف زمانی خودش ببینیم. یعنی در برخورد با پدیده ای مانند نبش قبر بهمن بازرگانی به این بسنده نکنیم که وزرات ملعونه به هر خس و خاشاکی متوسل می شود تا لاشه ای را به مقابله با مجاهدین و مقاومت بکشاند. این البته واقعیت دارد اما تمامی آن نیست. باید دید هدف وزارت اطلاعات چیست که در این زمان مشخص، و بعد از ۵سال تأخیر، به انتشار این کتاب مجعول تن می دهد و پشت سر هم نیز برایش جلسات معرفی و نقد می گذارد و تبلیغ می کند. توجه به این نکته جان کلام انتشار کتاب است.
بهمن بازرگانی در صفحه ۲۸۳ کتابش نوشته است: «این انقلاب اسلامی الان سی و چند سال ازش گذشته، همچنان اسلامی مانده و کلیه نیروهای مخالف خودش را هم از میدان به در کرده». جان کلام همین جا است. آن چه که خمینی سعی داشت به نام «انقلاب اسلامی» به خورد خلق الله بدهد یک دجالبازی میان تهی بود. و به یمن مبارزات مجاهدان و مبارزان این رژیم ضدبشری هرگز موفق نشد «کلیه نیروهای مخالف خودش را» از میدان ببرد. بازرگانی در حضیض ذلت خود رژیم را تثبیت شده می داند و پا بر فداکاریهای نسلی می گذارد که با خونهای خود بذرهای انقلاب را از سال۵۰ کاشتند. و اینک با خباثت تمام این چنین مورد قضاوت قرار می گیرند که مجاهدین به دلیل «راه خشنی» که انتخاب کرده بودند مستعد بودند تا: «بعد از سرنگونی شاه دوباره دیکتاتوری دیگری برقرار کند»(صفحه ۷۸)
اما در برابر این قبیل ترهات مضحک باید به واقعیت دیگری توجه کرد. واقعیت برتر نه جعلیات یک فیلسوف نمای وامانده که خیابانها و میدانهای شهرهای مختلف میهن ما است. و واقعیت برتر اعتراف خود رژیم است که بیش از ۷۰در صد فراخوانهای اعتراضی در سطح کشور توسط کانالهای فعال مقاومت داده می شود. واقعیت برتر اعتراف سایت باند خامنه ای است که نوشته اعتراضات از صنفی شروع می شود ولی بسیار زود رنگ و بوی ساختار شکنانه پیدا می کند. واقعیت برتری کانونها در هر اعتراضی حاضر هستند و به مثابه یک جرقه عمل می کنند. واقعیت برتر این است که سایت بهارستانه، متعلق به پاسداران در ۶ شهریور۹۷ تحت عنوان «نگاهی گذار به تفاوت‌های امروز مجاهدین با دی‌ماه ۹۶» نوشت: «اما کیفی‌ترین تحول صورت گرفته، وصل عقبه این کانون‌ها به رهبری آن است. در حال حاضر، خط دهی اصلی این کانون‌های شورشی توسط مسعود رجوی در قالب «پیام به کانون‌های شورشی» صورت می‌گیرد!
ما برخلاف فیلسوف نماهای درمانده قلم به مزد که یا جعل می کنند و یاوه می بافند و یا در ترس از دیکتاتوری مجاهدین بعد از پیروزی برای تثبیت رژیم خوشرقصی می کنند تمامی واقعیت را می بینیم. ما به چشم شیطان سازی های گسترده رژیم را می بینیم. و به خوبی می دانیم که سریالهای ۲۰ و ۳۰ قسمتی و فیلمهای پرهزینه چگونه ساخته می شوند؟ ما به نیکی دریافته ایم که بهمن بازرگانی با انتشار مثلا خاطراتش چیزی است از زمره انبوه انتشار کتاب و به راه انداختن کنفرانسها و میزهای کتاب توسط وزارت اطلاعات. ما واقعیت برتر را در شهرهای کوچک و بزرگ می بینیم و مهمتر آن که ضجه های امام جمعه مشهد، علم الهدی، را شنیده ایم که بر کرسی نماز جمعه مشهد عربده کشیده است: «آنها(یعنی ما) می خواهند سر به تن ما نباشد» و به همین دلیل است که به خوبی می دانیم کتاب «زمان از دست رفته» در متن این واقعیات انکار ناپذیر به خواست وزارت اطلاعات رژیم مبرا از خشونت ! انتشار یافته است. و هدفی به جز مقابله با رشد کانونهای شورشی را تعقیب نمی کند.سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و اینستاگرام ارتباط مستقیم سیمای آزادی ویژه آخرین اخبار #ایران را فالو کنید
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

«وقاحت مطلقۀ شیخ»* دکتر منوچهر هزارخانی


 «سرکردگان حکومت اشرار، پس از سیزده سال ظلم و جنایت و غارتگری و فساد، حال با بالاگرفتن و قهرآمیزشدن بیش از پیش تظاهرات اعتراضی مردم، از چشم انداز پایان زندگی منحوسشان چنان به وحشت افتاده اند که اختیار زبانشان را هم از دست داده اند.
دلیلش این که رهبر و "ولی فقیه" رجّاله های حاکم، با گشاده دستی تمام، صفات خاص و انحصاری مقام "ولایت" را به قیام کنندگان مشهد بخشیده و آنها را اراذل و اوباش خوانده است. او هم­چنین گفته است: "یک قشر رذل، اوباش و چاقوکش، که یک اقلیّت معدودی هم هستند، و یک مشت مفتخورها و لاشخورهای جامعه در این قضیه دست داشته اند که دستگاههای انتظامی البتّه باید با اینها برخورد کنند، باید مثل علفهای هرز اینها را بکنند و درو کنند و دور بیندازندد"، بی آن که متوجه باشد با مشخّصات و نشانیهایی که داده، فرمان قتل عام آخوندهای حاکم را صادر کرده است.
 وقاحت مطلقۀ آخوندی را، امّا، باید در اراجیف هذیان گونه یی جست که رئیس جمهوری اراذل ـ و امید بربادرفتۀ لاشخوران جهان ـ در نماز جمعۀ عید قربان برای تخطئۀ قیامهای مردمی در سراسر کشور سر هم کرد. او در تحلیل از خیزش مردم محروم مشهد ـ یا به قول خودش از "مسألۀ کمی تلخی که داشتیم"!ـ با شیّادی تمام فهرستی از دشمنان خیالی داخلی و خارجی به هم بافت که گویا مسئول ایجاد آن خیزش عظیم بوده اند: "در داخل شما می بینید اینها که از انقلاب ضربه دیده اند، میدان آنها که میدان تجاوز و مفتخوری است، بسته شد. آن بی بند و بارها، ولگردها و اوباشها... آنها ناراضی هستند. آنها یک چنین صحنه هایی را می خواهند، کاباره ها و لب دریاهای گذشته را می خواهند. قاچاقچیان و این شرورهایی که هنوز هم هستند... خوب دوستان و بستگان اینها و بچه های اینها ناراضی هستند. تیپی از سیاسیهای چپ و راست، لیبرال و سلطنت طلب و امثال اینها، که به کلّی سرکوب شدند و نه در خارج، نه در داخل موقعیّتی ندارند... اینها ناراحت هستند و اینها در جامعه پخش هستند و همه جا هستند. ما هم تسویۀ عمومی نکردیم که همۀ اینها را جارو کنیم... شاید دلشان با ما نباشد ولی ظاهراً توبه کرده اند... می بینید تیپ اینها یک تیپ اوباش و شرور است... یعنی همینها هستند که الآن طرف ما هستند".
 به نظر این آخوند بی همه چیز اعتراض مردم فقیر کوی طلّاب مشهد به خراب کردن آلونکهایشان توسط دولت، به خاطر آن است که کاباره ها و لب دریاهای گذشته را می خواهند؛ برای آن است که دوستان و بستگان قاچاقچیان ـ که درشت ترینشان در رأس هیأت حاکمه اند ـ و بچه های آنها ناراضی اند، یا به این دلیل است که "تیپی از سیاستهای چپ و راست" که هیچ موقعیّتی در داخل و خارج ندارند، هرچند توبه کرده اند، امّا "شاید دلشان با ما نباشد"!
 مردک بی آبرو با این تحلیلش تا همین جا کمربند سیاه وقاحت را برده است. امّا به همین "مختصر" قانع نیست و دشمنان خارجی "اسلام عزیز" را هم شماره می کند: "الآن رادیو بی بی سی و رادیو امریکا درست دارند کارگردانی و برنامه ریزی می کنند. در امریکا شعبۀ امریکایی عفو بین الملل، با آن سابقه، دلسوزی می­کند برای فرد شروری که ماشین شرکت واحد را آتش زده است و کیفر می­بیند، یا در لندن چهار نفر جمع می­شوند، یا فراریهایی که باز از همین تبار هستند برای این افراد دلسوزی می­کنند...».
 آخوند رذل هرزه گو البتّه می داند که یاوه سراییهای بی سر و تهش هیچ ابلهی را نمی فریبد. منظورش هم ارائۀ تحلیل نیست، به عکس، کتمان واقعیّت است. او حاضر است هر مهملی را نشخوار کند تا مجبور نشود از گستردگی و عمق خیزشهای مردمی، از قهرآمیزشدن رو به افزایش درگیریها، از نقش مستقیم مقاومت ایران در برانگیختن این شورشهای مردمی و از نقش مکمّل این جنبشها و ارتش آزادیبخش ملی حرف بزند. درست است که تحریف واقعیت و دروغگویی در "فرهنگ حوزه" امری همیشه حلال و گاه واجب است، امّا پیگیری زیاده از حدّ در این راه و تلاش برای توجیه دروغی توسط یک دروغ بزرگتر، سرانجام شیّاد دروغزن را از فرط بی اعتباری مضحکۀ عام و خاص می کند­.
 رئیس دولت اوباش از این امر هم غافل نیست، با این همه در این راه همچنان پیش می رود تا به عام و خاص حالی کند که وقاحت آخوند لایتناهی است: "خارجیها به عیان می­بینند که جمهوری اسلامی دارد تبدیل می­شود به یک قدرت بسیار عظیمی در منطقه، و بی رقیب... مشاهده می­کنند که ما از برنامه جلو هستیم... مسیر حرکت هم در جهت استقلال و خودکفایی است... آنها می بینند ما در بحث آموزش آن چنان پیش رفته ایم که امروزه در اکثر رشته های عالی دورۀ دکترا تأسیس کرده ایم... مشاهده می کنند که فیلمهای ساخت ایران در قلب لندن و در بهترین سالنهای نمایش [!] مورد توجّه نقّادان بی طرف و منصف قرار گرفته... تعداد بی­سوادان در حال کم شدن است... تعداد بیکاران دائماً در حال کاهش است... می بینند همۀ رشته های وابستگی دارد قطع می شود [!]، کشوری که تا دو سال پیش چهار میلیون تن فولاد وارد می کرد، امروز فولادش را خودش تهیه می کند و در آستانۀ [!] صادرات فولاد قرارگرفته... می بینند آنهایی که در قرون متمادی هرز می­رفته، الآن دارد به دست متخصّصان و کارگران ما سدها بسته می شود و مهار می­شود و این آبها فردا اراضی کویر و خشک را تبدیل به گلستان می کند [!]... کشاورزی را به صورتی در می­آورد که موادّ غذایی داخل کشور تأمین شود و همین حالا شما می بینید سالانه ۸۰۰ هزار تا یک میلیون دارد اضافه تولید می شود... مجموعاً در زمینۀ گندم و برنج و جو و چیزهایی از این قبیل حدود دو میلیون تن هر ساله اضافه تولید داریم...».
 حق این می بود که رئیس جمهوری اوباش، اراجیف هذیان وارش را با ادّعای گذشتن از "دروازۀ تمدّن بزرگ" تکمیل می کرد و از جانب اکبرشاه به محمدرضاشاه پیام می داد: "تو آسوده بخواب، ما بیداریم!"
 اگر در این انبان رذالت و کثافت هنوز ذرّه یی شرف و انصاف باقی مانده بود، جاداشت به او یادآوری شود که درست در همان روزی که تُرّهات بی سر و تهش درمورد گلستان کردن کویرها و اضافه تولید کشاورزی در روزنامه ها چاپ شد، روزنامۀ "جمهوری اسلامی" (۲۳خرداد) از قول معاون سازمان جنگلها و مراتع نوشت: "در هر ثانیه ۴۸۰متر مربّع زمین خوب کشاورزی در ایران تبدیل به کویر می شود. هر ساله یک میلیون هکتار از خاک ایران تبدیل به کویر شده و تحویل آیندگان می گردد. میزان خاک کشاورزی که سالانه در ایران شسته می شود را اگر بار کامیونهای ده تنی کنیم و آنها را پشت سر هم قرار دهیم، ۴۰ بار محیط کرۀ زمین را دور می زند». ولی چه سود؟ در "نهضت امام خمینی" وقاحت هر آخوند چهار صد بار منظومۀ شمسی را دور می زند و باز چیزی زیاد می آورد!
 سه سال پیش، خمینی پس از نوشیدن جام زهر پیش از آن که جهان را از لوث وجودش پاک کند، در تلاش برای تأمین آیندۀ روشن رژیمش، ترتیبی داد تا پس از خودش گاری درهم شکسته و به گل نشستۀ "ولایت فقیه" را به دو یابو ببندند: یکی شریعتمدار، ولی "فقیه به معنای غیر مصطلح" و یکی سیاستمدار، البته به مبتذل ترین و کثیف ترین معنای کلمه. اولی را ـ که خمینی در باره اش گفته بود از ولایت مطلقۀ فقیه هیچ نفهمیده است ـ یک شبه در خُم رنگرزی فروکردند و "آیت الله" بیرون آوردند و از آن پس هر از چند گاه برایش "تجدید بیعت" می گیرند، چون هنوز کسی داخل آدم حسابش نمی­کند. بر سر دوّمی، امّا، بسیاری از همان آغاز کار شرط بستند، چون پیش از آن بارها استعدادش را در رذالت و خیانت، از جمله در ماجرای "ایران­گیت" نشان داده بود. اوّلی را در اوایل زمستان گذشته، هنگام سفرش به جنوب، در تلویزیون نشان دادند که در جایی نشسته بود و برای افرادی که به صف از مقابلش رد می شدند، همان اداهای کریه و تهوّع آور خمینی را در می­آورد: اشیایی را، برای متبرّک کردن، از آنها می گرفت و در دهان می کرد، یا دستش را ـ از زیر حجاب ـ برای بوسیدن دراز می کرد، یا به سر و کلّۀ کودک بیماری دست می کشید تا شفا یابد و ... معلوم بود که در تقسیم کار، وظیفۀ ماکت خمینی فریفتن ناآگاه ترین هاست. دوّمی، امّا، با الهام از رسوایی ایران­گیت، نقش حامل "کیک و کلت" را بازی می کرد: کیک "بازار ایران" برای جلب سرمایه های بین المللی و کلت "اسلام عزیز" برای ترور مخالفان ایرانی.
 بازی مزوّرانۀ این دو شیخک بی آبرو ـ که وحوش "خط امام" را هم بلاگردان خودشان کرده بودند ـ به ویژه پس از "برکات" بادآورده یی که بحران خلیج فارس به دامنشان ریخت، بسیاری را فریفت. تنها بعضی از سیاستبازان اروپایی نبودند که خوشرقصی برای رژیم را به جاهای تهوّع آوری کشاندند، در میان ایرانیان نیز بسیاری از محافل سرگشته و عناصر ورشکسته ـ که خود را "اپوزیسیون" هم جا می زدند ـ برای گرفتن اجازۀ بازگشت، شروع به توبه نامه نویسی کردند.
 همۀ از هول حلیم در دیگ افتادگان که از ظنّ خود یار شیخ شده بودند، یقین داشتند که پس از انتخابات مجلس چهارم رژیم و حذف خط امامیها، اراذل "پراگماتیک" و "میانه رو" به پیروزی مطلق دست خواهند یافت.
 اینک انتخابات پایان یافته است و خط امامیها، از ریز و درشت، کنار گذاشته شده اند. با این همه کسی جرأت ندارد برای پیروزی "میانه روها" در انتخابات رجزخوانی کند. به عکس، هرکس به عیان می بیند که خیزشهای پیاپی مردم در شهرهای مختلف کشور و درگیرشدن قهرآمیزشان با نیروهای سرکوبگر رژیم، دورنمایی جز سقوط اشرار را عرضه نمی کند. این نکته را خود اراذل حاکم بهتر از همه درک کرده اند. به همین دلیل هم تظاهر به میانه روی و پایبندی به قانون را کنار گذاشته و به اصل خود رجعت کرده اند. "ولی فقیه" اوباش می­گوید: "این اخلالگران، همان تفاله ها و مغلوب شده ها و شکست خورده های جنگ بَدر و حُنین اند که امروز از این گوشه و آن گوشه سربلند می کنند... جوانهای حزب اللّهی کشور و نیروهای مؤمن و مخلص و همانهایی که صحنه های جنگ را اداره کردند و بسیجیها... و خانواده های شهدا و امثال آنها هستند که باید در صفوف مقدّم قرار بگیرند". رئیس "میانه رو" حکومت اوباش هم همین را می گوید: "مسألۀ اساسی خود مردم هستند ... خود مردم جواب این شرارتها را بدهند بهتر است تا این که ما متوسّل به خشونت و تنبیه و کیفر بشویم".
 پیام اوباش تهدید به جنگ و سرکوب لگام گسیخته است. پیام خیزشهای مردم ستمدیدۀ شهرهای میهنمان نیز به همین روشنی است: سرنگونی قهرآمیز حکومت اوباش. نقش اساسی و تعیین کنندۀ ارتش آزادیبخش ملی در این تسویه حساب نهایی بین مردم و دشمنان مردم، هرگز چون امروز قابل لمس نبوده است» («شورا»).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*(«سرسخن» ماهنامۀ شورای ملی مقاومت ایران، شمارۀ ۴، دورۀ دوّم، خرداد ۱۳۷۱. سردبیر ماهنامۀ «شورا»: دکتر منوچهر هزارخانی).
 ـ این «سرسخن» پس از قیام دلاورانۀ ۹ خرداد ۱۳۷۱ مردم مشهد نوشته شد.
«وقاحت مطلقۀ شیخ»*  دکتر منوچهر هزارخانی
 سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و اینستاگرام ارتباط مستقیم سیمای آزادی ویژه آخرین اخبار #ایران را فالو کنید
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

۱۳۹۹ خرداد ۱۰, شنبه

سفارتهای رژیم ایران در جهان مراکز طراحی عملیات تروریستی می‌باشند

علیرضا جعفرزاده معاون دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آمریکا
علیرضا جعفرزاده معاون دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آمریکا در مصاحبه‌یی با تلویزیون الحره؛ پیرامون نقش رژیم ایران در عملیات تروریستی در اروپا و آمریکا گفت: «سفارتهای رژیم ایران در جهان مراکز طراحی عملیات تروریستی می‌باشند».
تلویزیون الحره در شروع این مصاحبه با اشاره به سوابق رژیم ایران در انجام عملیات تروریستی در کشورهای مختلف؛ به‌نقل از بیانیه وزارت‌خارجه آمریکا در این باره گفت: «برخی گزارشات امنیتی دست داشتن رژیم ایران در حملات تروریستی و انجام ترورها در بیش از ۴۰کشور در سراسر جهان را فاش می‌کند. حملات تروریستی جهانی انجام شده توسط رژیم ایران شامل نزدیک به ۳۶۰ترور و بمب‌گذاری می‌شود که منجر به کشته شدن صدها نفر شده است. رژیم ایران در این ترورها و حملات بواسطه سپاه پاسداران و نمایندگان آن هم‌چون حزب‌الله دست داشته است. رژیم ایران هم‌چنین آمادگی خود برای استفاده از باندهای جنایتکار و باندهای مواد مخدر به‌منظور اجرای طرح‌های ترور در خارج را نشان داده است. این رژیم هم‌چنین بواسطه اظهارات مقامات برجسته خود، مخالفان ایرانی در کشورهای دیگر را تهدید به سرکوب می‌کند».
علیرضا جعفرزاده در ادامه این مصاحبه در پاسخ به سؤالی پیرامون ترور مخالفان و اعضای اپوزیسیون در خارج توسط عوامل رژیم ایران گفت: «رژیم ایران دارای تاریخی طولانی از عملیات تروریستی خصوصاً علیه مخالفان اصلی و اعضای شورای ملی مقاومت ایران است. ما شاهد هستیم که ۷دیپلمات رژیم ایران در اروپا یا اخراج و یا دستگیر شده‌اند. همان‌طور که در گزارشتان اشاره کردید در حال حاضر یک نفر در بروکسل تحت بازداشت است. بنابراین شش دیپلمات رژیم ایران به‌دلیل این‌که علیه ما در اروپا و سایر نقاط فعالیت می‌کردند اخراج شده‌اند. هم‌چنین تعدادی ایرانی در اینجا یعنی در واشنگتن دستگیر شده‌اند که به فعالیت جاسوسی علیه ما اشتغال داشتند و من جزء کسانی بودم که مورد جاسوسی قرار گرفتم. آنها در مقابل دادگاه اعتراف کردند که در کادر عملیات قتل برخی نفرات مرتبط با جنبش ما در واشنگتن برای رژیم ایران جاسوسی می‌کرده‌اند. از سویی ما می‌دانیم که رژیم ایران یک رژیم تروریستی است و ما طی سالیان قربانی و مورد هدف او بوده‌ایم زیرا فعالیت‌های زیادی به‌منظور تضعیف رژیم در ایران و تضعیف برنامه‌های اتمی و عملیات تروریستی‌اش انجام داده‌ایم . کما این‌که جنبش ما نقشی جدی در اعتراضات در داخل ایران بازی کرده است. لذا رژیم احساس می‌کند که باید در هر جایی اعم از داخل یا خارج ایران به اپوزیسیون ضربه زده و آنرا نابود کرده و اعضایش را به‌قتل برساند».
تلویزیون الحره در ادامه پیرامون نقش مراکز دیپلماتیک رژیم ایران در این ترورها از علیرضا جعفرزاده سؤال کرد وی در پاسخ گفت: «امکان نداشت هیچ‌کدام از عملیات‌های تروریستی رژیم ایران بدون مشارکت فعال وزارت‌خارجه انجام شود. آنها بخشی از عملیات تروریستی هستند. سفارتهای ایران در جهان مرکز طراحی این عملیاتها می‌باشند. جواد ظریف وزیر خارجه و پیش از او همه وزرای خارجه حتی در طراحی چنین عملیات‌های تروریستی نقش داشته‌اند. لذا آنها انجام این عملیاتها را برای رژیم تسهیل می‌کنند. اگر بخواهند عملیاتی در اروپا یا آمریکا انجام دهند نیاز به اطلاعات صحنه دارند کما این‌که نیاز به پشتیبانی لجستیکی برای به‌دست آوردن سلاح و هم‌چنین نیاز به پاکسازی و مخفی کردن اثرات (جنایت) دارند».
علیرضا جعفرزاده در پاسخ به سؤال خبرنگار پیرامون سستی و سهل‌انگاری کشورهای اروپایی در برخورد با تروریسم رژیم ایران اضافه کرد: «اکثر کشورهای غربی در مسیر سازش و دلجویی از رژیم ایران حرکت کرده و چه بسا از مقابله با تروریسم ایران در هراس بودند. لذا این کشورها به ایران فشار نیاوردند که بهای ترورها یا عملیات‌های تروریستی‌اش در اروپا را بپردازد. چه بسا آنها بر این باورند که یک امکان مهم در تعامل با ایران وجود دارد. به همین دلیل رژیم ایران عملیات تروریستی انجام می‌دهد و بعد از آن شروع به مذاکره با کشورهای اروپایی می‌کند. شما موضوع آدمربایی در لبنان را به یاد بیاورید. حزب‌الله اتباع کشورهای غربی را ربود و شروط خود را بر آنها تحمیل کرد. لذا اگر با رژیم برخورد قاطع انجام ندهیم بی‌شک ما و کشورهای اروپایی باید بهایش را بپردازیم زیرا این امر پیش در آمد تروریسم بیشتر می‌باشد و مردم ایران بهایش را می‌پردازند زیرا آنها قربانی این رژیم هستند. هم‌چنین برای این‌که تصویری داشته باشیم باید بگویم که استمرار تروریسم از سوی رژیم ایران سپاه پاسداران را تقویت می‌کند. سپاه پاسداران قانع است که می‌تواند در هر جایی از پایتختهای اروپایی تا آرژانتین و لبنان و تا ایالات متحده آمریکا بدون این‌که هیچگونه بهایی بپردازد دست به اقدام بزند. هم‌چنین خامنه‌ای خیالش راحت است که می‌تواند خشم مردم را سرکوب کند و غرب کاری نمی‌کند بلکه به تعامل با ایران ادامه می‌دهد. البته آنچه طی دو سال گذشته رخ داد قابل توجه است. ما شاهد قاطعیت آمریکا در قبال رژیم ایران بودیم کما این‌که تظاهرات و اعتراضات در ایران بالا گرفت و موضع آمریکا مبنی بر این‌که رژیم متزلزل و بی‌ثبات است و مردم او را رد می‌کنند قابل توجه می‌باشد. لذا می‌توانیم بگوییم که اکنون فرصتی در آمریکا و اروپا وجود دارد که فشار را بر روی رژیم ایران بیشتر کنیم».
 سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و اینستاگرام ارتباط مستقیم سیمای آزادی ویژه آخرین اخبار #ایران را فالو کنید
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

#مسعود رجوی نگهبانی از مرزهای #مقاومت در مقابل ارتجاع و اپورتونیسم

سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و اینستاگرام ارتباط مستقیم سیمای آزادی ویژه آخرین اخبار #ایران را فالو کنید
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

۱۳۹۹ خرداد ۸, پنجشنبه

مریم رجوی: پاسدار قالیباف قاتل مجاهدین، رئیس مجلس ارتجاع همزاد رئیسی سر جلاد قضاییه رژیم در رأس مقننه آخوندهاست


خانم مریم رجوی: پاسدار قالیباف قاتل مجاهدین، رئیس جدید مجلس ارتجاع همزاد آخوند رئیسی سر جلاد قضاییه رژیم در رأس مقننه آخوندهاست

شورای ملی مقاومت ایران
  • مجلس پاسداران، آن روی سکه و لازمهٔ دولت حزب‌اللهی است که خامنه‌ای به آن فراخوان داد.
  • خامنه‌ای در وحشت از قیام با سلاخی کاندیداهای باندهای رقیب برای چنین مجلس و دولتی برنامه‌ریزی کرده بود، اما این یک گام جدی در راستای سازمان دادن پایان رژیم است.
خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران پاسدار قالیباف قاتل مجاهدین، رئیس جدید مجلس ارتجاع را همزاد آخوند رئیسی (سر جلاد قضاییه رژیم) در قوه مقننه آخوندها توصیف کرد . قالیباف از مهره‌های اصلی سرکوب و جنگ‌افروزی و از سردمداران دزدی و چپاول در رژیم آخوندی است و گماشتن او به ریاست مجلس ارتجاع از سوی خامنه‌ای گام جدیدی در انقباض در دوران پایانی این رژیم آخوندی است.
خانم رجوی افزود مجلس پاسداران، آن روی سکه و لازمهٔ دولت حزب‌اللهی است که خامنه‌ای آخرین بار روز ۲۸اردیبهشت به آن فراخوان داد. خامنه‌ای در وحشت از قیام از مدتها پیش با سلاخی کاندیداهای باندهای رقیب و برگزاری یک نمایش انتخاباتی مهندسی شده برای چنین مجلس و دولتی برنامه‌ریزی کرده بود. اما بدون شک نصب قالیباف در رأس مجلس ارتجاع، یک گام جدی در راستای سازمان دادن پایان رژیم است.
قالیباف که یکی از افتخاراتش کشتار مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان است، سه سال پیش اذعان کرد که «تنها ۴درصد جامعه از وضع موجود راضی هستند».(خبرگزاری تسنیم ۲۶فروردین ۱۳۹۶) او از ابتدای حاکمیت آخوندها در سرکوب مجاهدین و اعتراضات اجتماعی در تهران، سرکوب مردم کردستان، جنگ ضدمیهنی نقش فعالی ایفا کرده است. بنا به رسانه‌ها و ارگانهای رژیم او به مدت ۱۲سال در پست شهردار تهران میلیاردها دلار دزدی و اختلاس کرده است.
در سال۱۳۶۲ در جریان جنگ ضدمیهنی به فرماندهی لشگر ۵ نصر منصوب شد و هزاران کودک و دانش‌آموز را به میدانهای مین فرستاد. در سال۱۳۶۶ به فرماندهی قرارگاه نجف کرمانشاه و در سال۱۳۶۷ به فرماندهی منطقه۳ کشوری سپاه و در سال۱۳۶۸ به فرماندهی لشکر ۶۸ ضد کربلا و به فاصله کوتاهی به ریاست ستاد نیروی زمینی سپاه منصوب شد. وی در سال۱۳۷۳ جانشین فرماندهی بسیج سپاه شد و در این سمت سرویس اطلاعات بسیج را برای دستگیری و سرکوب مخالفان راه‌اندازی کرد.
وی متعاقباً به فرماندهی قرارگاه ضد خاتم الانیبا، سپاه یکی از بزرگترین مجتمعهای اقتصادی رژیم آخوندی منصوب شد. در سال ۱۳۷۶ خامنه‌ای او را به فرماندهی نیروی هوایی نصب کرد. وی یگانهای موشکی سپاه را از ۳ تیپ به ۵ تیپ افزایش داد.
قالیباف در تیر ۱۳۷۸، با این‌که فرمانده نیروی هوایی سپاه بود به سرکوب قیام دانشجویان پرداخت. او در سال ۱۳۹۲، وقتی کاندیدای ریاست‌جمهوری شده بود در این باره گفت: ”حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامه‌یی را که (به رئیس جمهور رژیم) نوشته شد بنده با آقای سلیمانی (پاسدار قاسم سلیمانی) بودیم. وقتی (دانشجویان) به سمت بیت رهبری راه افتادند، بنده فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زن‌ها هستیم. افتخار هم هست از سال ۵۸ هم علیه مسعود رجوی چوب می‌زدیم. تو خیابان، دانشگاه و دانشکده. جلوشان را می‌گرفتیم خوب ما جزو دار و دسته بچه‌های شهید بهشتی بودیم. از آن روز ما اونجوری که لازم بوده چوب بزنیم کف خیابان چوب می‌زدیم. نگفتم من سردار فرمانده نیروی هوایی هستم، ترا چه به کف خیابان فرماندهی اینجا کف خیابانه ”.
قالیباف در ۱۳۷۹، به فرماندهی نیروی انتظامی منصوب و پلیس سرکوبگر ۱۱۰ را ایجاد نمود. در مهر ۱۳۸۱ طرح امنیت اخلاقی را سازمان داد و در جریان اعتراضات دانشجویی در ۱۳۸۲ در شورای امنیت رژیم گفت: «به‌عنوان فرمانده ناجا شخصاً له و جمعشان می‌کنم».
قالیباف از ۱۳۸۴ به مدت ۱۲سال در پست شهردار تهران به دزدی، غارت و چپاول و واگذارکردن اموال شهرداری با تخفیفهای بالا به ایادی رژیم مشغول بود و در همین دوران طرح سرکوبگرانه جداسازی جنسیتی رژیم آخوندی در شهرداریها به اجرا درآمد.
روزنامه حکومتی ایران در ۲۱تیر ۱۳۹۶ با استناد به «نامه سازمان بازرسی کل کشور» نوشت «شهرداری تهران به ”ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری ”و ”تضییع اموال عمومی“ به‌مبلغ ۲۲هزار میلیارد تومان متهم شده است... به استناد این نامه، شهرداری تهران به برخی از مدیران خود، اعضای شورای شهر، یک نماینده مجلس، یک مقام نیروی انتظامی و چند مقام و مأمور حراست، زمین‌هایی را در مناطق شمالی تهران با ۵۰درصد تخفیف واگذار کرده بود. در نامه سازمان بازرسی کل کشور آمده بود که این زمینها با قیمتهای «بسیار نازل (غیرواقعی)» و «با اعمال تخفیف قابل توجه حداقل از ۱۰۰میلیون تا بیش از یک میلیارد تومان» و هم‌چنین به‌صورت «قسط های ۶۰۰ماهه» به افراد واگذار شده است و هم‌چنین اعلام شده بود که این ۲۰۰ آپارتمان، خانه ویلایی و زمین شهرداری تهران، در مجموع دو هزار و ۲۰۰میلیارد تومان کمتر از قیمت اصلی فروخته شده است».
سال گذشته نیز رسانه‌های حکومتی بخش دیگری از موارد دزدی و اختلاس قالیباف را فاش کردند شامل «۴۷ فقره حساب بانکی مخفی»، «بدهکاری ۲۲۹میلیارد و ۷۰۰میلیون تومانی قوه قضاییه به شهرداری و عدم پرداخت آن»، «طلب ۴۹۷میلیارد تومانی شهرداری از بنیاد تعاون سپاه»، «پرداخت ۶۰میلیارد تومان کمک و هم‌چنین اعطای زمین‌هایی به مساحت هفتادهزار متر، هفت هزار متر و سه هزار متر به خیریه امام رضا متعلق به همسر قالیباف» و «خرید و فروش ایستگاه مترو» می‌شود.(سایت تابناک ۲۹مرداد ۱۳۹۸)
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۸ خرداد۱۳۹۹ 
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI

مسعود رجوی پول برای سوریه و بنزین برای ونزوئلا اما سرکوب برای جوانان ایران


 
🔴پول برای سوریه، بنزین برای ونزوئلا، اما برای جوانان و مردم ایران، کشتار و خون در قیام آبان و سپس #زندان و مرگ و کرونا
🔹خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس)-۵خرداد۹۹: نخستین نفتکش حامل بنزین ایران به مقصد نهایی در ونزوئلا رسید. این نفتکش به نام فورچون که در بندر «ال پالیتو» در شمال ونزوئلا پهلو گرفت، حامل نخستین محموله بنزین از ۵محموله‌ای است که قرار است از ایران به دست #ونزوئلا برسد.
🔹قرار است این نفتکش و ۴ نفتکش دیگر، در مجموع بیش از یک و نیم میلیون بشکه بنزین را از ایران به ونزوئلا که به‌رغم داشتن ذخایر نفتی، به‌دلیل #تحریم‌های #آمریکا با بحران انرژی روبه‌روست، حمل کنند
🔺#مسعود_رجوی: پول برای #سوریه، #بنزین برای ونزوئلا اما برای #جوانان و مردم #ایران کشتار و خون در #قیام آبان و سپس زندان و مرگ و #کرونا فرستادن بنزین برای #ونزوئلا قدرت‌نمایی پوشالی در بن‌بست #سرنگونی در ادامه پرتاب موشک و ماهواره و خودزنی دریایی است.https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Ira

۱۳۹۹ خرداد ۷, چهارشنبه

تماس هموطنان با ارتباط مستقیم و افشای نقش بریده مزدوران علیه مجاهدین

https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

نبرد اکرم حبیب خانی با شارلاتانیسم آخوندی – از جمشید پیمان


برای قدردانی از بانو اکرم حبیب خانی، مجاهدی که شارلاتانیسم لجام گسیخته از سوی وزارت اطلاعات رژیم آخوندی را همه جانبه بور و منفور کرده است.
توضیح: برای قدردانی از بانو اکرم حبیب خانی، مجاهدی که شارلاتانیسم لجام گسیخته از سوی وزارت اطلاعات رژیم آخوندی را همه جانبه بور و منفور کرده است.
اکرم حبیب خانی تنها یک سخن دارد: «حاضر به دیدار و مصاحبت با کسی نیستم که لکهٔ ننگ رژیم آخوندی به پیشانی دارد!» البته سفره چینان وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی نه دلشان برای اکرم حبیب خانی سوخته است و نه جگرشان برای پسرش! هدفشان زدن مجاهدینی است که البته ضد ضربه اند!

فُرات از تشنگی تب کرد، عطش در سینه تاول زد
نـزد آن کهـنه ابـر آخـر، به چشمی قطره ای باران
نه سر برکرد خورشیدی، نه ماهی خنده زد در شب
سـیـاهی سـایـه افکـن شد، بر ایـن غمسارِ بی پایان
کهـن شد قصهٔ یوسف، سـتـَروَن مـادر عــیـسـا
صدای هـق هـق یعـقـوب، بـشـد گـم در دل کـنعـان
برفت از یاد کی خـسرو، سیاوش غرقه درخون شد
فرو در چاه شد رستم، نه از دشـمـن که از اَخـوان
نـه کـس سـر داد آوازی، نـه زد شـوریـده ای چنـگی
زمـستی شـد تـهـی بـاده، بشد دیر مغان ویــران
نه دستی دست کس بفشرد، نه حرفی خوش به لب آمد
نه بـر پا کـرد دیگر شـب، کـسی آتـش به کوهـستان
نـه راه و ره سـپـار آنجا، نـه چاووشـی بـه کار آنجـا
نـه در سـینه دلـی دیگر، که گـردد زیـن بـلا پـیـچـان
رخ مردم پر از چین شد، جـهان یک‌سر بـدآییـن شد
چو شد دشمن رفیقِ ره، چو بگذشت از سر پیمان
تـنـور دشمـنی افـروخـت، تهی از مهـر و پر ازکـین
ز بـیـداد جـحـیمـش شد، دل پـیـر و جـوان بــریـان
در آن صحرای ظلمانی، که شب برشب گره می زد
امـیـد تـازه ای گـل داد، بـه دشـت سـیـنهٔ ایــران
” بـرآمد نیل گون ابـری، ز روی نیل گون دریا “*
فــرو بـاریـد بـی پـروا، بـرایـن دیـرینه قـحطـستـان
خـجـسـته ره گشای شب، بـزد راه و سـرودی نـو
ز هـم بگسست قـفـل غـم، دل از دیــدار او شــادان
کـلامـش حــرف آزادی، نگاهش سر به سر تصمیم
به دستش پرچم کاوه، به جانش آتشِ عصیان
سلامش پیک پـیـروزی، پـیـامـش مـژدهٔ فــردا
طلسم شب به دستانش، زهم بگسست و شد ویران
بگفت: ازخویش بیرون شو، برآور شعـله از جانت
امید ازاین و آن بـرکن، بـخواه از سینه ات تـوفـان
خـوشا با او سفـر کـردن، زتـوفـان هـا گـذر کـردن
”چه باک ازموج بحر آن را، که باشد نوح کشتی بان” **

پانویس:

*     از فرخی سیستانیhttps://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

**   از سعدی شیرازی-

۱۳۹۹ خرداد ۶, سه‌شنبه

بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی زندانهای خمینی در مورد یاوه گویی تواب تشنه بخون مصداقی


  • این بیانیه نخستین بار در ۱۵ خرداد ۱۳۹۲ توسط شماری از زندانیان منتشر و سپس به امضاها افزوده شده است. زندانیان روان‌شاد: بابك امانی، بهادر پرویزی، عزیز چوپانی، معصومه جوشقانی، سونا دادگر و یحیی گل‌چشمه در شمار امضاكنندگان بیانیه بودند.
بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی از بندرسته
  زندانهای خمینی در مورد یاوه‌گوییهای ایرج مصداقی
ما جمعی از زندانیان سیاسی از بند رسته سیاهچالهای رژیم خمینی بدین وسیله اعلام میكنیم؛
۱ – ما اقدام اخیر ایرج مصداقی كه تحت عنوان گزارش (٩٢) انتشار یافته و چیزی جز گردآوری سلسله اتهامات و اكاذیب رژیم و اطلاعات آخوندی علیه مقاومت نیست را به شدیدترین وجه محكوم میكنیم.
۲ – ما معتقدیم چنین اقدامی برخلاف راه و اهداف همه‌ی خونین كفنان و جانباختگان تابستان (٦٧) و تمامی شهیدان و شكنجه شدگان و مقاومت كنندگان در برابر رژیم بوده و آنرا در راستای اهداف وزارت اطلاعات رژیم آخوندی و مزدوری برای آن میدانیم.
۳ – سر بریدن مقاومت خونین مردم ایران در پای دیكتاتوری وحشی آخوندی را به شدت محكوم كرده و آنرا انجام وظیفه در امتداد چشمك و چراغی آشكار به رژیم ولایت میدانیم.
۴ – ما سوء استفاده از خون، شرف و هویت كسانیكه تا لحظه ی مرگ آشتی ناپذیر مانده و سرفرازانه بر طنابهای دار بوسه زدند را جهت برآوردن امیال شخصی كه توسط ایرج مصداقی سالهاست انجام می گیرد را به عنوان اقدامی ناشایست، ضد ملی و ضد اخلاقی محكوم می كنیم.
۵ – توهین به كلیه ارزشهای مقاومت مردم ایران از شهیدان و زندگان ، فقط برازنده‌ی اعوان و انصار رژیم آخوندی میباشد، این عملی بی شرمانه و گستاخانه است و این كینه توزی را دقیقا از جنس كینه پاسداران دانسته و آنرا محكوم میكنیم.
۶ – افشای هركسی اعم از زندانی یا غیر زندانی با هر ادعایی كه دارد ولی اكنون در راستای منافع رژیم قدم بر میدارد را وظیفه مبرم هر زندانی سیاسی و هر انسان با شرفی میدانیم و سكوت در مقابل این وادادگی را محكوم میكنیم.

۱-نزهت ادب آواز ( زندان‌های سپاه – عادل آباد شیراز)
۲- احمد آسیا بانی‌ (زندان وكیل آباد مشهد)
۳ – فرزانه آخوند زاده (زندان اوین)
۴- منیژه اژد رزاده (زندان تبریز)
۵ – فرهاد اكبری (زندان رشت)
۶ – رمضان اكبری (زندانهای گوهردشت – قزل‌حصار – بابل)
۷ – ابوالفضل اخباری (زندان وكیل آباد مشهد)
۸ – جمشید ادهمی (زندان اوین)
۹ – محمود امین الرعایا (زندان مشهد)
۱۰- علی‌ نقی‌ امیری (زندانها ی دستگرد اصفهان- بابل در رژیم شاه و شیخ)
۱۱ – بابك امانی ( زندان ارومیه)
۱۲ – مصطفی الهیاری(زندان های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)
۱۳ – علی‌ امانی (زندان‌های سلماس – خوی – ارومیه)
۱۴ – شهلا ابراهیمی (زندان اوین)
۱۵ – احمد ابراهیمی (زندان‌های اوین – گوهردشت – زندان ساحلی قام)
۱۶ – همدم امامی (زندانها ی اوین – قزل‌حصار)
۱۷ – بهمن اسماعیلی (زندان اوین)
۱۸ – اصغر بشاوردی ( زندان عادل آباد شیراز)
۱۹ -نعمت اله بودش( زندان‌های اهواز – كرمانشاه)
۲۰ – رضا باغچه دوست (زندان اوین)
۲۱ – محمد علی‌ برزگر زاده (زندان‌های اوین – تبریز)
۲۲ – اكبر پریزانی (زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۲۳– محمد بوستانی (زندان شیراز)
۲۴ – رضا برگ بیدی ( زندان رشت)
۲۵ – خسرو پرورده ( زندان اوین)
۲۶ – علی‌ اصغر پهلوان لؤ ( زندان وكیل آباد مشهد)
۲۷ – مریم پرورده (زندان اوین)
۲۸ – بهادر پرویزی ( زندان عادل آباد شیراز)
۲۹ – سیاوش پیشه ور (زندان‌های ، اوین – گوهردشت – قزل‌حصار)
۳۰ – اسداله پناهی مهر(زندان ارومیه)
۳۱ – محمد حسین توتونچیان ( زندان های مشهد – اوین – گوهردشت – قزل‌حصار – خورین ورامین)
۳۲ – مرتضی توتونچیان ( زندان های وكیل آباد مشهد – اوین – همدان)
۳۳ –مهری جوان محجوب (م شاكری) (زندانهای رشت، فومن، صومه سرا، سلماس)
۳۴ -رحمت كرمانی (زندان اوین)
۳۵ – علیرضا تبریزی ( زندان تبریز)
۳۶ – الهه تازه (زندان بابلسر)
۳۷ – صدرالدین تام (زندان عادل آباد شیراز)
۳۸ – جهانشاه جهانشاهی ( زندان عادل آباد شیراز)
۳۹ – معصومه جوشقانی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۴۰ – عسگر جدی ( زندان عادل آباد شیراز)
۴۱ – مهری حسینی‌ ( زندان‌های اوین – خوی – كمیته مشترك)
۴۲ – حسین حسینی‌ (زندان‌های اوین -همدان)
۴۳ – منیره حسینی‌ ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۴۴ -علی‌ حیدری ( زندان اوین)
۴۵ – اكرم حسینی‌ ( زندان قزل‌حصار)
۴۶ – عزت حبیب نژاد ( زندان وكیل آباد مشهد)
۴۷- بهمن حسن‌زاده ( زندان‌های اوین – گوهردشت – قزل‌حصار)
۴۸ – نادر خوشدل ( زندان اوین -زندانی ۲ رژیم شاه و شیخ )
۴۹ – كمال خشنود ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت – كاخ)
۵۰ – محمد خدا بنده لوئی (زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت – كمیته مشترك)
۵۱ – فرامرز خازنی ( زندان‌های اوین -قزل‌حصار – گوهردشت – توحید ۳۰۰۰- زندان سلماس – خوی)
۵۲ – حمید خلاق ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)
۵۳ – حمید خرازی داد بخش ( زندان تبریز)
۵۴ – فریبا دشتی (زندان‌های سپاه- عادل آباد شیراز)
۵۵ – رضا رحمانی ( زندان كارون اهواز)
۵۶ – حسن ریوندی ( زندان‌های الداغی سبزوار – سپاه مشهد – وكیل آباد مشهد)
۵۷ – فرید‌ رضائیان ( زندان عادل آباد شیراز)
۵۸ – مهدی رضوی ( زندان وكیل آباد مشهد)
۵۹ -هوشنگ روزبهانی ( زندان اوین – غزل حصار)
۶۰ – قباد رضا زده ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۶۱ – شهروز رستگار ( زندان قصر)
۶۲ – محمد زراعی ( زندان اوین)
۶۳ – سیامك سعید پور ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)
۶۴ – مهدی ساجدی ( زندان تبریز)
۶۵ – سونا سنجری ( زندان اوین)
۶۶ – عبدالعلی سنجابی ( زندان‌های دیزل آباد كرمانشاه – اوین – جمشیدیه)
۶۷ – سید محمد سیدی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)
۶۸ – یوسف شعبانی ( زندان مشكین شهر)
۶۹ – جواد شفأیی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۷۰ – رضا شكری ( زندان رودسر)
۷۱ – حمید شریعت پناهی ( زندان‌های وین – گوهردشت – قزل‌حصار)
۷۲ – منصور شیرازی (زندان شیراز عادل آباد شیراز)
۷۳ – هرمز صفایی( زندان‌های آمل – قائم شهر – ساری)
۷۴ – رضا جدیری صابر ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار تبریز – میانه)
۷۵ – محمود طوسی ( زندان‌های اوین – گوهردشت – قزل‌حصار)
۷۶ – بهناز عطار زاده ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۷۷ – محسن عبدالهی ( زندان دیزل آباد كرمانشاه)
۷۸ – علی‌ رضا فلاحی ( زندان‌های اوین – دیزل آباد كرمانشاه)
۷۹ – شهرام فربد ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۸۰ – معصومه فرزین پور ( زندان ارومیه)
۸۱ – بیژن فتحنایی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۸۲ – مهرداد فراهانی ( زندان اوین)
۸۳ – ابوالفتح فروزنده جو ( زندان گوهردشت)
۸۴ – بتول فقاهتی ( زندان‌های زنجان – تبریز)
۸۵ – منصوره فرمانبر ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۸۶ – محبوبه قاضی ( زندا‌های اوین – قزل‌حصار)
۸۷ – محمد قرأیی ( زندان وكیل آباد مشهد)
۸۸ – مصطفی قره اوغلانی‌ (زندان ارومیه)
۸۹ – مهرداد كاووسی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۹۰ – محمد كاشفی ( زندان‌های ارومیه – تبریز – خرم آباد – پیرانشهر)
۹۱ – امیر كارگر (زندان‌های فسا – عادل آباد شیراز – نی‌ ریز)
۹۲ – جمیله گلی ( زندان انزلی)
۹۳ – فریبا گندمی ( زندان اوین)
۹۴ – مرتضی گودرزی ( زندان‌های اراك – اوین – قزل‌حصار)
۹۵ – لعیا گوهری ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۹۶ – حسین لگزیان ( زندان‌های جمشیدیه تهران – وكیل آباد مشهد)
۹۷ – یدی لرستانی ( زندان لرستان)
۹۸ – سعید مقصودی ( زندان وكیل آباد مشهد)
۹۹ – رمضان موسوی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – ساری)
۱۰۰– مریم مجاهد نیا ( زندان‌های دیزل آباد كرمانشاه – زندان نسا)
۱۰۱ – پروانه معدنچی ( زندان‌های اوین – گوهردشت – قزل‌حصارواحد مسكونی)
۱۰۲ – زهرا سادات معینی (زندان‌های وكیل آباد مشهد – اوین)
۱۰۳ – سیما مرادی (زندان ساری)
۱۰۴ – فریبرز ممتحن ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۱۰۵ – محمدرضا ماسالی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۱۰۶ – عزت مظفری (زندان اوین)
 ۱۰۷ – علی‌ محمدی ( زندان‌های ارومیه – سلماس – خوی)
 ۱۰۸ – محمد نژاد شاهرخی (زندان‌های كرمان و راور)
 ۱۰۹ -غلام ملأیی (زندان‌های كرمان و راور)
۱۱۰ – كریم مرادی ( زندان شیراز- عادل آباد )
 ۱۱۱ – اسماعیل مشفقی كاخكی ( زندان وكیل آباد مشهد)
 ۱۱۲ – بهروز مولایی (زندان اوین)
 ۱۱۳- محمود موسوی ( زندان های اوین – قزل‌حصار)
 ۱۱۴ – هاشم محمدیان (زندان های اوین – قزل‌حصار)
 ۱۱۵ – فروزان نسائی (زندان كارون)
۱۱۶ - شیلا نینوایی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – كمیته مشترك -چابهار)
 ۱۱۷ – داوود ناصری ( زندان اوین )
 ۱۱۸ – مسعود ناصری (زندان اوین )
 ۱۱۹ – منیژه ناصری ( زندان اوین )
 ۱۲۰ - حسین نیكزاد ( زندان اوین )
 ۱۲۱ -رضا نوایی ( زندان اوین )
 ۱۲۲ - محمد مهدی نوری ( زندان شاهرود )
 ۱۲۳ – بهنام وفاسرشت ( زندان اوین )
 ۱۲۴ – محمد هشیار امامی ( زندان وكیل آباد مشهد )
 ۱۲۵ – فریبا هادیخانلو ( زندان‌های اوین – توحید ۳۰۰۰ – چابهار)
۱۲۶ – فریندخت هادیخانلو ( زندان‌های اوین – توحید ۳۰۰۰)
۱۲۷ – شمس هادی ( زندان اهواز )
۱۲۸ – علی‌ رضا یعقوبی ( زندان اوین – زندان رشت )
۱۲۹ – محمد یوسفی ( زندان شیراز )
۱۳۰ – جهانگیر اقدامی ( زندان دستگرد اصفهان )
۱۳۱-فریدون ژورك
۱۳۲-مرجان
اینجانب فریدون ژورك و همسرم خانم مرجان از زندانیان دهه شصت دراوین
 بامحكوم كردن حركت خیانت بار ایرج مصداقی نامه ارسالی شمارا با افتخار امضا میكنیم

سری دوم امضاها
۱۳۳ – اسد احمدی(زندن صومعه سارا)
۱۳۴- فریبا الف ( زندان اوین از ایران)
۱۳۵ -حسین بصیرت (زندان بروجرد )
۱۳۶ – بابك بابكی ( زندانها ی جمشیدیه – اوین – قزل‌حصار – گوهردشت )
۱۳۷ – مهرداد تیمورزادگان ( زندانها ی اوین – قزل‌حصار -گوهردشت )
۱۳۸ -مصیب جلالی‌ ( زندانها ی اوین – كمیته مركزی )
۱۳۹ – زهرا اسدپور گرجی ( مادر جوشن- زندان‌ گوهردشت )
۱۴۰– فرشته جوشن ( زندان گوهردشت )
۱۴۱ – فاطمه جوشن ( زندان گوهردشت)
۱۴۲ – علی‌ ذولفقاری ( زندانها ی اوین – گوهردشت – رشت)
۱۴۳ – زهره ریاحی ( چریك فدایی – زندان اصفهان )
۱۴۴ – علی‌ رضوی  (زندانها ی اوین – قزل‌حصار )
۱۴۵ – علی‌ رئیسی (زندان دستگرد اصفهان )
۱۴۶ – بهروز زمانیان ( زندانها ی جمشیدیه – اوین – قزل‌حصار)
۱۴۷ – مادر زاهد ( زندانهای كرد كوی – بندرگز )
۱۴۸ – محمدرضا زاهد ( زندان‌های كرد كوی – بندرگز )
۱۴۹ – بهزاد زاهد ( زندانها ی كرد كوی – بندرگز)
۱۵۰ – نرگس شایسته (اعظم قوامی) (زندانها ی سپاه كرج – اوین – قزل‌حصار)
۱۵۱ – مهرزاد شیرینی‌ (چریك فدایی زندان سپاه -شهربانی سابق )
۱۵۲ – خسرو ضیائی (زندان‌های اوین – گوهردشت – قزل‌حصار – همدان )
۱۵۳- عبدالله عبداللهی (زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)
۱۵۴ – علی‌ عبدلحسین پور (زندان انزلی)
۱۵۵ – حسین فتحی (زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)
۱۵۶ -راضیه قدرتی ( زندان‌ها ی اوین – رشت )
۱۵۷– كامران گرامی نژاد (زندان های اوین – قزل‌حصار )
۱۵۸ – محمد محبی (زندان دیزل آباد كرماشاه )
۱۵۹ – ثریا میرزا بیگی ( زندان دیزل آباد كرمانشاه )
۱۶۰ -امیر هوشنگ مشهدی (زندان های اوین – گوهردشت – قزل‌حصار – ارومیه)
۱۶۱ – شیرین نریمان (زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۱۶۲ – كیومرث نوری (زندا‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت – كمیته مشترك)
۱۶۳ – علی‌ هاشمی (زندانهای اوین ، گوهردشت و قزل‌حصار)

سری سوم امضاها
۱۶۴ – میترا ابراهیمی ( زندان اوین از ایران)
۱۶۵- فریدون انوشه ( زندان اهواز )
۱۶۶- حسین اقبالی ( زندان كارون اهواز)
۱۶۷ – مسعود ابراهیم زاده ( زندان قائم شهر )
۱۶۸- خندان بخشی ( زندان اوین – قزل‌حصار )
۱۶۹ – لاله بخشی (زندان اوین )
۱۷۰- محمد حسن توكل ( زندان گلپایگان)
۱۷۱- بابك تبریزی (زندان تبریز)
۱۷۲ – یحیی جلالی (زندان كاخ – اوین – قزل‌حصار)
۱۷۳ – جواد جمشیدی ( زندان نكا مازندران )
۱۷۴- منوچهر جنتی (زندان اوین )
۱۷۵- سید عباس حسینی‌ (زندان های اوین – قزل‌حصار)
۱۷۶-مجید خشنود ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار )
۱۷۷- مادر سونا دادگر ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار )
۱۷۸- فتاح سبحانی ( زندانهای اوین – كهریزك – زندانی سیاسی بعد از انتخابات ۸۸ )
۱۷۹- یحیی گلچشمه گنبد (زندان‌های گرگان بهشهر. قزلحصار و گوهردشت)
۱۸۰ – صادق سیستانی ( زندان‌های گرگان – اوین )
۱۸۱ – صمد سلیمانیان (زندان كارون اهواز)
۱۸۲- صادق شجاعی (زندان دستگرد اصفهان )
۱۸۳ – اكبر صفری ( زندان های اوین, دستگرد اصفهان )
۱۸۴ – شكور غفوری ( زندانها ی اوین – گوهردشت قزلحصار )
۱۸۵- مجید لشكری ( زندان عادل آباد شیراز )
۱۸۶ – شكوفه مجد (زندانها ی وكیل آباد – نیشابور )
۱۸۷ – اسما عیل میر شاهی ( زندان زهدان )
۱۸۸ – روح الله مشار زاده مهرابی ( زندان‌های كرمان – راور – عادل آباد شیراز )
۱۸۹ – زهره معالمی ( زندان اوین )
۱۹۰ – میر مهران مومنی ( زندان تنكابن )
۱۹۱ – منصوره موسوی ( زندان دستگرد اصفهان )
۱۹۲ – سیدرحمان موسوی ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار)
۱۹۳ – نسرین نسایی ( زندان كارون اهواز )
۱۹۴ – مهدی نوری ( زندان اصفهان )
۱۹۵ -حسین نیاكان ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – سمنان)
۱۹۶- حبیب وجدانی ( زندان‌های بندر عباس – قزل‌حصار )

سری چهارم امضاها
۱۹۷- محمد
 سلام دوست عزیز، نمیدانم همان بزرگواری هستید كه چند ماه
لطف آشنایی با او را در سالن شش آموزشگاه ، هنوز در خاطر دارم یا نه.
در هر حال در صورت امكان امضای مرا تنها با نام محمد مرقوم بفرمایید.
خواهش دیگر آنكه به دلایل كه مجال بیان كردنشان نیست
لازم میبینم كه ایمیل مرا پس از دریافت ذخیره و پاك نمایید.
تا همینجا هم به ایمنی نامه ی ارسال شده مطمئن نیستم.
 جدای از این و آنكه با حساسیتی از طرف رژیم نسبت به سوابقم
 و مسایل پس از زندان احساس می كنم، لازم به ذكر است كه
 در داخل كشور به سر می برم، با این وجود چنانچه ضروری می بینید
 در معرفی دقیقتر بنده مجازید، اختیار با خودتان.
با آرزوی پایداری-ارادتمند
۱۹۸ – سیاوش احمدی مقدم ( زندان اوین)
۱۹۹ – مسعود ارسلانی ( زندان های اصفهان – بندرعباس)
۲۰۰- اصغر اسماعیل زاده ( زندان فومن )
۲۰۱-داریوش ایلدری ( زندانهای اوین – گوهردشت – قزل‌حصار )
۲۰۲ – سید جلال بهشتی ( زندان تربت حیدریه )
۲۰۳ – امیر برج خانی‌ ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)
۲۰۴ – سیمین بورچی ( زندان های اوین – قزل‌حصار)
۲۰۵ – سعید پولادی ( زندان تبریز )
۲۰۶ – فرید جاویدان ( زندان بندر عباس )
۲۰۷ – فریده خلیفه ( زندان اوین )
۲۰۸ – غلامعلی رضا پور میهن ( زندان تبریز )
۲۰۹ – رضا زرد چینی‌ ( زندان های كمیته مشترك – اوین- قزل‌حصار )
۲۱۰ – منوچهر زرچین ( زندان كمیته مشترك )
 ۲۱۱-میترا سعیدی سامانی زندانهای ( اوین و گوهر داشت )
۲۱۲ – بهروز شهریاری ( زندان‌های كمیته مشترك – قصر – اوین )
۲۱۳ – حسین صادقی ( زندان‌های قزل‌حصار – گوهردشت )
۲۱۴ – عباس طاهری ( زندان‌های كمیته مشترك – اوین – قزل‌حصار )
۲۱۵ – احمد طاهری ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار )
۲۱۶ – اسماعیل علی‌ محمدی ( زندان‌های سپاه میانه – تبریز )
۲۱۷– بهروز فرخی ( زندان‌های سپاه -اندیمشك -یونسكو دزفول )
۲۱۸ – عباس كربلایی ( زندان ابهر )
۲۱۹- حسین كاظمی ( زندان های جمشیدیه تهران – اوین )
۲۲۰ – اكرم ملفوظی خیابانی ( زندان‌های تبریز – بازداشت گاه سپاه )
۲۲۱ – بتول ماجانی ( زندان‌های اوین- گوهردشت – قزل‌حصار )
 ۲۲۲ – بهروز نوری نیك‌ ( زندان اوین )
 ۲۲۳ – داریوش هاشمی‌ ( زندان اوین )
 ۲۲۴ – سعید هوشدار ( زندان‌های رشت – گوهردشت – كرج )

سری پنجم امضاها
۲۲۵ – مصطفی احمدی (زندان‌های اوین – گوهردشت )
۲۲۶ -ربابه برایی (زندان عادل آباد شیراز – زندان سپاه شیراز ۹)
۲۲۷ – محمد باغبان ( زندان‌های اوین – قزل‌حصار )
۲۲۸ – محمد باقر ترك زبان ( زندان دیزل آباد كرمانشاه )
۲۲۹ – جمال خشنود ( زندان‌های كمیته مشترك – اوین – قزل‌حصار )
۲۳۰ – عباس رضائی ( زندان اوین )
۲۳۱ – حسین زندگی ( زندان اوین – زندان مراغه )
 ۲۳۲ – كامران سقاء ( زندان‌های آباده – كرمانشاه )
 ۲۳۳ – رویا سپهرداد ( زندان‌های سپاه – عادل آباد شیراز )
 ۲۳۴ – علی‌ سربازان ( زندان اوین )
 ۲۳۵ – زری شایسته ( زندان وكیل آباد مشهد )
 ۲۳۶ – محمود شرقی (زندان های سپاه بناب – مراغه – تبریز )
 ۲۳۷ – فرهاد شریعتی (زندان اوین )
 ۲۳۸ – علی‌ صدیقی ( زندان‌های اوین – گوهردشت قزل‌حصار )
 ۲۳۹ – پرویز صادق نژاد ( زندان كارون اهواز )
 ۲۴۰ – نادر عباسی ( زندان تبریز )
 ۲۴۱ – احمد فراهانی ( زندان‌های اوین – گوهردشت )
 ۲۴۲ – علی‌ فلاحی ( زندان‌های اوین – دیزل آباد كرمانشاه )
 ۲۴۳ – صدیقه قدس ( زندان سمنان )
 ۲۴۴ -رضا قائمی ( زندان های سپاه عشرت آباد – سپاه تهران – زندان ساحلی قم )
۲۴۵ –مسعود …. از ایران ( زندان‌های اوین قزل‌حصار – گوهردشت )
۲۴۶ – پرهام ملیحی ( زندان های عشرت آباد – ضدّ اطلاعات سپاه – اوین – قزل‌حصار – گوهردشت )
۲۴۷ – عبداله ناصری ( زندان‌های اوین – گوهر دشت -قزل‌حصار)
۲۴۸ -فاطمه نما ( زندان كارون اهواز)
۲۴۹- حجت الله بهبهانى( زندان،زندانهاى قزلحصار و ماهشهر)
۲۵۰-فرزاد محمد پور (زندان ساری )
۲۵۱- صلاح الدین شمامی ( زندان ‌های قزل‌حصار – اوین )
۲۵۲ – زهرا رزاز ( زندان بجنورد )
۲۵۳- سیف الله منیعه ( زندان های اوین – قزل‌حصار اوین – گوهردشت )
۲۵۴- فرشته رحمتی ( زندان قائم شهر )
۲۵۵- بهروز اسلامی ( زندان های ایلام – و دیزل آباد كرمانشاه )
۲۵۶-مریم صحرایی ( زندانهای قزل‌حصار اوین)
۲۵۷ -علی‌ زارعی ( زندانهای اوین كمیته مشترك)
۲۵۸-علی‌ رضا وحید دستجردی ( زندان اصفهان)
۲۵۹_رضا صانعی(زندان عا د ل آباد شیراز)
۲۶۰ -جعفر تام (زندان گوهر دشت)
۲۶۱-دكتر لعیا روشن(زندان اوین)
۲۶۲-الف طاهری(اوین -قزل‌حصار)
۲۶۳-سید كمال كیا (زندان گوهر دشت)
۲۶۴- رحمت كرمانی ( زندان اوین )
۲۶۵- ابوطالب عابدینی( زندان اوین)
۲۶۶- خسرو خواجه نوری (زندان اوین)
۲۶۷ -احمد داریوش(زندان‌های همدان و دیزل آباد كرمانشاه)
۲۶۸- سهیلا والی نژاد(  زندان های اوین قزل‌حصار و گوهر دشت.)
۲۶۹- محسن ساری اصلانی ( زندان دیزل آباد كرمانشاه )
۲۷۰- سعید قدس( زندان های اوین، قزل‌حصار و گوهر دشت.)
۲۷۱-عباس نائبیان ( زندان اصفهان)
۲۷۲- فاضل كوزانی ( زندانهای جمشیدیه وقزل‌حصار وگوهردشت)
۲۷۳-كریم اكبری (زندان سمنان)
۲۷۴-زهرا افشاری (زندانهای اوین و قزل‌حصار)
۲۷۵- سیروس روشن (زندان های بابل قائمشهر و آمل)-محكوم به اعدام و درشب اعدام فرار نمودم
۲۷۶-بهرام تحریری (زندان رشت)
۲۷۷-فاطمه ساجدی (زندان رشت)
۲۷۸-رحیم باب زاده (زندانهای تبرز و بناب)
۲۷۹- عزیز چوپانی ( زندان تبریز)
۲۸۰- علیرضا برازجانی زاده ( زندان های اوین ،قزلحصار )
۲۸۱-نادر اسكندری ( زندانهای : گوهر دشت، اوین، قزلحصار)
۲۸۲- صغرا شفیعی (زندانهای اوین و قزلحصار)
۲۸۳-احمدرضا خرم (زندانهای اوین قزلحصار)
۲۸۴-علی سجادی ( زندانهای قزلحصار و اوین )
۲۸۵ -سعید سعیدی زندانهای اوین قزل‌حصار گوهردشت
۲۸۶-محمود مسگری (زندانهای اوین قزلحصار)
۲۸۷-بیژن خداقلی ( زندان كارون اهواز)
۲۸۸- صولت شیخ نیا (زندان عادل آباد )
۲۸۹- ارژنگ سهیلی (زندان تبریز)

سری ششم (اردیبهشت ۱۳۹۹)
۲۹۰-راضیه طلوع شریفی (زندانهای اوین قزلحصار و گوهردشت)
۲۹۱– حسین عبدی (زندانهای عشرت آباد- ملك آباد -وكیل آباد)  
۲۹۲– اشرف تركپور (زندان اصفهان)
۲۹۳– زهره رستگار مطلق (زندانهای اوین – قزل‌حصار- وكیل آباد مشهد)
۲۹۴– مهری عمرانی (زندانهای اوین – وكیل آباد مشهد)
۲۹۵– بهرام صادقی گزنی (اوین –قزل‌حصار)
۲۹۶ – معصومه شاه محمدی ( زندانهای اوین – قزل‌حصار – گوهر دشت)
۲۹۷– نصراله مرندی (زندانهای اوین – گوهردشت- قزل‌حصار)
۲۹۸– میر طاهر حسنین ( زندان تبریز)
۲۹۹– غلامرضا شمیرانی (زندانهای اوین – قزل‌حصار)
۳۰۰– ناصر باب الله (زندانهای قائم شهر و ساری)
۳۰۱– بهرنگ سرخوش (اوین – سمنان)
۳۰۲– محسن ابوطالبی (زندان دیزل آباد)
۳۰۳– ماه منظر بخارایی (اوین)
۳۰۴– علی اكبر بندعلی (زندانهای اوین – قزلحصار- گوهر دشت)
۳۰۵– محمد علی غیوری (شهربانی ساری- سپاه ساری)
۳۰۶– شعله گیوكی (زندانهای قزل‌حصار – اوین)
۳۰۷– اكبر لطفی (زندانهای اوین – قزل‌حصار – گوهردشت)  
۳۰۸– مجید آقاجانی(زندان تبریز)
۳۰۹– محسن زادشیر (زندانهای اوین – قزلحصار – گوهردشت)
۳۱۰– رضا فلاحی (زندانهای اوین -گوهردشت - قزلحصار - جمشیدیه - بازداشتگاه نیروی هوایی)
۳۱۱– رمضان فتحی (زندانهای اوین - گوهردشت)

سری هفتم (خرداد ۱۳۹۹)
۳۱۲ – رضا باقری (زندانهای قزلحصار – شاهرود – سمنان)
۳۱۳- رضا شفیعی (زندانهای قزلحصار- گوهردشت)
۳۱۴- هادی (همایون) عابدی باخدا  (زندانهای اوین، قزلحصار، سلماس، صومعه سرا و رشت)
۳۱۵- فرزین لطفی نیا (زندانهای اوین- گوهردشت)
۳۱۶- بهمن وحیدی (زندانهای اردبیل – تبریز)
۳۱۷- حمید بخارایی (زندانهای اوین و قزلحصار)
۳۱۸- خلیل محمد كلادره ائی (پارسایی)  (زندان گوهردشت)
۳۱۹- یزدان افشارپور (زندان اوین)
۳۲۰ – همایون باقری (زندان اوین)
۳۲۱- طاهره پور رستم (زندان اوین)
۳۲۲- ناصر سوداگری (زندان اوین)
۳۲۳- باقر رئیس ساداتی(زندان وکیل آباد مشهد)
۳۲۴- ربابه مدبریان (زندان وکیل آباد مشهد)
۳۲۵- بهرام تبریزی (زندان لاهیجان)
۳۲۶- فضل الله نورانی (زندانهای بابل – قزلحصار)
۳۲۷- شكوه نصب موسوی (زندان اوین)
۳۲۸- علیرضا خادمی (زندان اوین)
۳۲۹ – غلام مریدی (زندانهای فسا اصطهبانات)
۳۳۰- فرزانه عدالتیان (زندان اوین)
۳۳۱- فلورا ابراهیمی (زندان اوین)
۳۳۲- كسری حسینی ( زندانهای سپاه - اطلاعات زاهدان)
۳۳۳- ماهرخ نامداری (زندانهای اوین و مسجد سلیمان)
۳۳۴- مجید كرباسی (زندانهای اوین قزل‌حصار گوهر دشت)
۳۳۵- محمد بزرگزاده سندی (زندان رشت)
۳۳۶- مینا دوست زاده (زندان اوین)
۳۳۷- اكبر آگین (زندان سپاه اصفهان)
۳۳۸- زهره موسوی (زندانهای اطلاعات خرم آباد - عادل آباد شیراز)
۳۳۹- شاپور شفیعی (زندانهای اصفهان - مسجد سلیمان  اندیمشك – شوشتر)
۳۴۰- فاطمه بزرگی (زندانهای  قزلحصار - گوهر دشت)
۳۴۱- سیاوش توكلی (زندان سمنان)
۳۴۲- پریسا سماواتی (زندان اوین)
۳۴۳- مصیب رشیدی (زندانهای نورآباد ممسنی- كازرون)
۳۴۴- هما منصوریان طبائی (زندانهای نورآباد ممسنی، عادل آباد)
۳۴۵- مریم حاجیلویی مبتكر (زندانهای قرچك ورامین، گوهردشت، اوین)
۳۴۶- سحر نورافروز (زندان اوین)
۳۴۷- عباس همایونی (زندان اوین)
۳۴۸- دریا معاونی (زندانهای اوین – قزلحصار)
۳۴۹- محمد سیدنژاد (زندانهای بهبهان – قزلحصار)
۳۵۰- جمشید علوی (زندان خوزستان)
۳۵۱- ابوالقاسم عزیزی (زندانهای سپاه مشهد، وكیل آباد مشهد، سپاه آمل)
۳۵۲- محمد پذیرایی (زندانهای انزلی- رشت، سپاه ماكو و اورمیه)
۳۵۳- حسن محمودی (زندان اوین)
۳۵۴- غلامعلی یاری (زندانهای اوین- سپیدار اهواز – قصر)
۳۵۵- مجتبی پیرهاشمی (زندانهای گوهردشت – قزلحصار - اوین)
۳۵۶- سعید احمدی (زندان اوین)
۳۵۷- احمد سپهری (زندانهای اوین – گوهردشت)
۳۵۸- مجید اصلانی (زندان اوین)
۳۵۹- فرهاد گیوه چیان (زندان گوهردشت)
۳۶۰- حمید معاصر (زندان اورمیه)
۳۶۱- جواد عبداللهی نیك (زندانهای تبریز- زاهدان – مشهد)
۳۶۲- مهری ملكی اصل (زندان تبریز)
۳۶۳- محمد قاسمی (زندانهای اوین- قزلحصار- گوهردشت)
۳۶۴- رضا مرادی (زندان گچساران)
۳۶۵- محمود تركمن زاده (زندان كچویی ساری)
۳۶۶- جمشید كهنسال (زندانهای تنكابن - عباس آباد- نشتارود- سلمانشهر)
۳۶۷- حسن پوربهاء الدینی زرندی (زندان راور كرمان)
۳۶۸- اصغر عباسیان (زندان دستگرد)
۳۶۹- فهیمه كشنی (زندان سپاه كازون - عادل آباد شیراز)
۳۷۰- محمود اكبری (زندان بروجرود)
۳۷۱- مرجان دهقان (زندان عادل آباد شیراز)
۳۷۲- عشرت نجیب زاده (زندان عادل آباد شیراز)
۳۷۳- فتانه محمدی (زندانهای قزلحصار- خوی- سلماس – سمنان)
۳۷۴- سعید زرین كوب (زندان بروجرد)
۳۷۵- فیروز دانشگری (زندان اوین)
۳۷۶- رسول تبریزی (زندانهای قزلحصار- گوهردشت)
 https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم    ‌ایران#  رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية

ارتباط مستقیم تجربیاتی از مزدوران دیکتاتورها علیه مقاومت در سطح جهانی پر...

https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #ارتباط_مستقیم   #‌ایران # رجوی#کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani #المعارضه_الایرانية
 بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی زندانهای خمینی در مورد یاوه گویی تواب تشنه بخون مصداقی

۱۳۹۹ خرداد ۳, شنبه

پیک شادی آفساید افشای مزدوران خامنه ای علیه مجاهدین

سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و اینستاگرام ارتباط مستقیم سیمای آزادی ویژه آخرین اخبار #ایران را فالو کنید
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی    #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI #المعارضه_الایرانية #‌ایران #مسعود_رجوی  #کروناویروس #coronvirusuk  #COVID2019 #No2Rouhani

۱۳۹۹ خرداد ۲, جمعه

#ارتباط مستقیم5 توطئه رژیم علیه #مجاهدین آقای رضایی افشا میکند

[ Photo ]
گزیده ارتباط مستقیم ۲۸اردیبهشت۹۹-افشای توطئه جدید رژیم علیه مجاهدین باترفند خانواده قسمت چهارم https://iranntv.com/2020/05/19/%da%af%d8%b2%db%8c%d8%af%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%a8%d8%a7%d8%b7-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82%db%8c%d9%85-%db%b2%db%b8%d8%a7%d8%b1%d8%af%db%8c%d8%a8%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%b9%db%b9-%d8%a7%d9%81%d8%b4-2/#.XsZ51Lj3sd0.twitter

#Iran
#ایران
#مجاهدین_خلق
#سال_سرنگونی
#قیام_تا_پیروزی

۱۳۹۹ خرداد ۱, پنجشنبه

بحران سرنگونی و تشبثات رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران



بحران سرنگونی و تشبثات رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران - قسمت سوم
 https://news.mojahedin.org/id/77d6dab7-acd4-4afb-bb98-5ea56ef0a9a0
 https://www.youtube.com/watch?v=FGymH1JDPUg
 
سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران در برنامه «ارتباط مستقیم» که روز یکشنبه ۲۸اردیبهشت ماه از این کانال ماهواره‌یی پخش شد «بحران سرنگونی و تشبثات رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران» را مورد بحث و بررسی قرار داد.
برادران مجاهد ابوالقاسم رضایی، بهزاد صفاری و جاهد معدومی در این برنامه شرکت داشتند و ضمن سخنان و گفتگوهایی با هموطنان که از داخل کشور و نقاط مختلف جهان با این برنامه در ارتباط بودند به افشای سیاست رژیم آخوندی پرداختند که چگونه در محاصره بحرانهای لاعلاج راه بقای خود را در توطئه‌چینی و گسترش کارزار شیطان‌سازی علیه مجاهدین و مقاومت ایران یافته است، آن‌هم با بسیج مزدوران پیشانی سیاه و به صحنه آوردن برگهای سوخته.
در این برنامه آقایان جمشید پیمان، پرویز خزایی و بهرام مودت ضمن تماس یا ارسال پیام برای این برنامه نظرات خود را در مورد توطئه‌های وزارت اطلاعات آخوندی علیه مجاهدین با بینندگان در میان گذاشتند.
طی این برنامه که بیش از ۵ساعت ادامه پیدا کرد گزارشها و اسناد روشنگر و افشاکننده‌یی از ارگانها، تبلیغات و لجن پراکنیها و اعترافات مزدوران وزارت اطلاعات در خارج کشور هم‌چون ایرج مصداقی و اسماعیل یغمایی پخش شد که حجم عظیم تبلیغات رژیم آخوندی علیه مجاهدین را به نمایش می‌گذاشت.
هموطنانمان نیز در تماسهای خود ضمن ابراز انزجار از لجن‌پراکنیهای این مزدوران و سیاست‌های شکست‌خوردهٔ شیطان‌سازی رژیم آخوندی از جمله به کارگیری ترفند خانواده و استفاده از بریده مزدوران خود فروخته علیه مجاهدین به افشای گوشه‌های گوناگون دیگری از کارنامه مزدوران خارج کشوری رژیم پرداختند.
سیمای آزادی از روز دوشنبه ۲۹اردیبهشت هر روز ساعت ۲۲۳۰ به وقت ایران و ۲۰ به وقت اروپا قسمتی از این برنامه «ارتباط مستقیم» را بازپخش می‌کند.www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
https://www.instagram.com/ertebatm/
#IranProtests #مریم_رجوی #Rajavi #Iran #FreeIran #مجاهدین #PMOI