۱۴۰۰ خرداد ۱۰, دوشنبه

#ارتباط_مستقیم پیام هموطنان از #ایران و کشورها #رای_من_سرنگونی است

https://www.youtube.com/watch?v=gOCN9R1hDRc     
#ارتباط_مستقیم پیام هموطنان از #ایران و کشورها #رای_من_سرنگونی       است
https://www.facebook.com/Ertebat-Most...
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/
#خاوران #قتل_عام۶۷
#رئیسی_جلاد۶۷     
    #مریم_رجوی    #رای_من_سرنگونی      
#آری_به_جمهوری_دمکراتیک


 

۱۴۰۰ خرداد ۷, جمعه

چهارخرداد، پایان یا آغاز؟ شهادت محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان



 

 


چهارخرداد، پایان یا آغاز؟ شهادت محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان

محمد حنیف نٰژاد و یارانش

سپیده دم چهار خرداد

درسپیده دم ۴خرداد ۱۳۵۱، دژخیمان شاه بنیانگذاران مجاهدین؛ محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان را به همراه دو عضو مرکزیت؛ محمود عسکریزاده و رسول مشکین فام در میدان تیر چیتگر به جوخه‌های تیرباران سپردند. مجاهدان نستوه، شاداب و مستحکم، تکبیرگویان به استقبال شهادت شتافتند. در لحظاتی که شفق چهره آسمان را گلگون می‌کرد، خون جوشان بنیانگذاران مجاهدین با گلوله‌های مزدوران دیکتاتور بر زمین ریخت. از آنجا که آنها همگی در دادگاههای نظامی بر نظام ضدخلقی شاه شوریدند و به دفاع تمام‌عیار از اندیشه انقلابی و اهداف خود پرداختند، حکم اعدام آنها به‌عنوان بنیانگذاران و تمامی اعضای مرکزیت، از پیش قطعی بود.

اکنون لحظاتی به تصویر صحنه نگاه‌کنیم؛ سازمانی که حنیف کبیر آن را هم‌چون نهالی رویان در شوره‌زار خیانت‌ها، یاس‌ها و سرخوردگیها کاشته و حداقل ۶سال تمام برای شکل‌گیری و تکاملش، بی‌وقفه تلاش کرده بود، اکنون جز انگشت‌شمار کادرهایش تماماً به چنگال ساواک افتاده و در نگاه معمول از دست رفته است و حالا بنیانگذاران و تمامی اعضای مرکزیتش هم در آستانه اعدام قرار دارند. بر اساس تمامی محاسبات معمول؛ همان محاسباتی که دوست و دشمن بر اساس آن، ترحیم سازمان را نتیجه‌گیری می‌کردند، همهچیز تمام شده و به نقطه صفر رسیده بود و حالا ما در برابر همان سؤال اساسی قرار گرفته‌ایم:

بودن یا نبودن؟ ماندن یا رفتن؟ و بالاخره پایان یا آغاز؟

۴خرداد همان شاخص و کلمه بنیادینی است که نه تنها پاسخ بقا و ماندگاری سازمان در تمامی تاریخچه ۵۳ساله‌اش، بلکه سرلوحه حرکت سازمان از آغاز تا امروز و آینده بوده و خواهد بود.

انتخاب سرنوشت‌ساز

پاسخ بنیانگذاران به همه آن سؤالات اساسی روشن و بی‌شکاف است. پاسخ ماندن است و ماندگاری، پاسخ آغازی است بی‌پایان، اما چگونه؟

آنها در نقطه خطیرترین انتخاب، همه هست و نیست سازمان را که اکنون در وجود خودشان خلاصه می‌شد، در طبق اخلاص گذاشتند، آن هم در شرایطی که افقهای پیش رو تماماً تیره و تار می‌نمود. شاه در اوج قدرت، جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی را با حضور ۶۹پادشاه و امیر و شهبانو و رئیس‌جمهور و نخستوزیر از ۶۹کشور برگزار می‌کرد. ایران تحت حاکمیت اعلیحضرت جزیره ثبات نامیده می‌شد و شاه ایران رسماً و با حمایت ابرقدرتها نقش ژاندارم منطقه را به عهده گرفته بود. اما‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ در این سو انتخاب بی‌شکاف بنیانگذاران و اعضای مرکزیت یک چیز بیشتر نیست؛ شهادت!

آیا آنها و لااقل اعضای مرکزیت نمی‌توانستند در دادگاه دفاع حقوقی کنند و تعداد اعدامها را کم کنند؟ چرا حتماً و از قضا این توصیه‌ای بود که توسط بنیانگذاران به سایر اعضا می‌ شد، مسئولان در بازجویی‌ها بسیاری از موارد لو رفته را خود به عهده می‌گرفتند تا اعضای پایین‌تر زندان کمتری بگیرند. این رهنمود مشخص خود محمد حنیف‌نژاد بود که به اعضای سازمان در زندانهای مختلف ابلاغ شد.

البته دشمن با دادن حکم ابد و نه اعدام به محمد حنیف‌نژاد در دادگاه اول، قصد توطئه و تخریب سازمان را داشت اما پاسخ او و دیگر بنیانگذاران در مورد خودشان بی‌شکاف شهادت بود. بگذریم که دشمن با توجه به محبوبیت محمد حنیف‌نژاد و حمایتهای بسیاری که در بیرون زندان از او و بنیانگذاران شده بود‌، نسبت به اعدام محمد حنیف‌نژاد نگران بود.

انتخاب شهادت در آن شرایط و در محاسبات معمول کلاسیک منطقی به‌نظر نمی‌رسید. آخر روشن است سازمانی که رهبریش را از دست می‌دهد در تندباد حوادث آن هم با وجود آن دشمن غدار و شرایط سرکوب و اختناق هیچ چشم‌انداز ماندگاری نخواهد داشت. ممکن است در کادر احساسات و اخلاق انقلابی بتوان پاکبازی این قهرمانان را در استقبال از شهادت تصویر و تقدیر کرد اما این برای یک سازمان انقلابی که می‌خواهد امید آینده مردم برای آزادی و علیه دیکتاتوری باشد، چگونه قابل تفسیراست؟! کما این‌که دیدیم سه سال پس از شهادت آنها و شهادت مجاهد کبیر رضا رضایی در خارج زندان، چگونه جریان اپورتونیستی آن ضربه بنیان‌کن را به سازمان وارد کرد. پس شهادت بنیانگذاران در ۴خرداد را چگونه تفسیرکنیم؟ درخشش و پاکبازی اخلاق انقلابی یا یک اشتباه استراتژیک؟!

ضد نابودی!

شاید پاسخ تئوریک به این مسأله ـ به‌خصوص در آن زمان که نخستین تجربه کلان سازمان بود- اندکی پیچیده و دشوار بود ولی این تئوری که بنیانگذاران سازمان در آن شرایط آن را تنها پاسخ واجب و کارساز می‌دانستند، یک جمله بیشتر نبود: «ضد نابودی. این است ترجمه تحتاللفظی کلمه فدا». این تئوری در درون خودش و در محدوده این جمله شاید قابل فهم نباشد و به نوعی متناقض یا حتی فوق متناقض بنماید. چرا که فدا خودش به‌معنی نبودن و پایان فیزیکی حیات فدا کننده است. چگونه ممکن است کسی به نبودن خودش گرچه عملی درخشان وقابل تقدیر، تن بدهد و این را عینا بودن و حیات تلقی کند؟! اما پاسخ و مصداق عینی و عملی آن و آنچه درعالم واقع اتفاق افتاده، مسأله را به‌روشنی قابل فهم کرده است. مصداقی که در برابر چشمانمان قرار دارد. کافی است نگاه کنیم به ۶سال پس از ۴خرداد که چگونه به‌گفته پدر طالقانی از خون آنان سیلابها برخاست و رویدادی اتفاق افتاد که در چشم‌انداز ۳۰ساله هم متصور نبود. سقوط دیکتاتوری سلطنتی در برابر چشمان حیرت‌زده بسیاری از شاهدان محقق شد؟! سازمان مجاهدین به‌رغم مجالس ترحیمی که دشمن و برخی بازنشستگان دنیای سیاست برایش گرفته بودند پویا و استوار باقی ماند، و این حکومت شاه بود که در کمتر از۷سال بعد، برای همیشه در زباله‌دان تاریخ دفن شد. آری این تحقق همان دماغه یا دکل کشتی پیروزی است که شهید ناصر صادق دردفاعیاتش گفت؛ گرچه آن موقع قابل فهم نبود و بیشتر به یک شعار پرشور انقلابی شباهت داشت.

محمد حنیف نژاد، اصغر بدیع زادگان، سعید محسن،‌محمود عسگری زاده و رسول مشکین فام

محمد حنیف‌نژاد، بدیع زادگان، سعید محسن، عسکری زاده، مشکین فام

و این همان نقطه کمال است که شهید بنیانگذار سعید محسن درباره ضرورت اعدام بنیانگذاران و به‌خصوص محمد حنیف‌نژاد، اگر چه دردناک، اما اجتناب‌ناپذیرمی‌دانست. این همان تجسم کلمه حی و احیاء (زنده و زندگان) است که مسعود رجوی درباره شهید و در تفسیر آیه قرآنی ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون، گفته است.

و این باز این همان زندگانی شاداب نفس مطمئنه است که پدر طالقانی در تفسیر آیات یا ایتهاالنفس المطمئنه... به زیبایی گفته است:

«در این میان کسانی بال می‌گشایند و به سوی پروردگار پرواز می‌کنند که دارای قدرت بصیرت و اندیشه استوارند، و هدفها و قوانین جهان را شناخته‌اند. در میان تاریکیهای درهم زندگی و طبیعت متغیرْ و اجتماعِ آشفته، سرچشمه خیر و حیات را دریافته و از تحیر و درماندگی در کفر و شبهات رسته‌اند، و طریق ربوبی را که همان گذشت از علائق و شهوات و تکریم دیگران و خدمت به آنان است پیش گرفته‌اند و با ایمان به حق و عملِ خیر، چنان نفس خود را مطمئن داشته‌اند، که امواجِ مصائب و ترسها، متزلزل و منحرفشان نمی‌کند...».

درآئینه یقین چه دیدند کان را به بهای جان خریدند

سرشار ز عشق زندگانی تا چوبه‌دارها دویدند

صلابت محمد حنیف‌نژاد ـ حیرت و وحشت دژخیم

چهار خرداد پایان نبود، آغاز بود؛ راهگشای مسیری نوین و دنیای ارزشی تماماً متفاوت با گذشته که آثار آن از همان روز و از همان نقطه آغازشد. آنقدر که قبل ازهرکس، دژخیم حیرت‌زده را به لرزه درآورد. گروهبانساقی شکنجه‌گر و رئیس وقت زندان قزل قلعه بهم ریخته و لرزان از صحنه اعدام محمد حنیف‌نژاد برگشت:

«صبح روز ۴خرداد ۱۳۵۱بود. گروهبان ساقی، رئیس زندان که از شکنجه‌گران قدیمی ساواک بود، به سلول من آمد. رنگ پریده و عصبی بود...گفت: امروز صحنه‌ای دیدم که تا عمر دارم فراموش نمی‌کنم. حدود ساعت ۴صبح بود. قرار بود حکم اعدام محمد حنیف‌نژاد و دوستانش اجرا بشود. من هم ناظر واقعه بودم. به اتفاق یک مأمور دیگر، به سلول حنیف‌نژاد رفتیم تا او را برای مراسم اعدام، به میدان تیر چیتگر ببریم. بیدار بود. ما را که دید گفت: «می‌دانم برای چه آمدید!». بعد هم رو به قبله ایستاد و با تلاوت آیاتی از قرآن، دستها را بالا برد و گفت:«خدایا، شاکرم به درگاهت. این توفیق را نصیبم کردی که در راه آرمانم شهید شوم». بعد همراه ما به راه افتاد. در طول راه تکبیرگویان، شکرگذاری می‌کرد و تا لحظه تیرباران، به اینکار ادامه داد. انگار به مراسم عروسی می‌رفت!». (۱)

محمد حنیف‌نژاد و چشم‌انداز پرشور

و اینها همه پیش‌درآمد همان چشم‌انداز پرشوری است که محمد حنیف‌نژاد در آئینه یقین می‌دید و در یادداشتی که برای یاران باقیمانده‌اش در زندان نوشت و با امضای خودش و سعید فرستاد گفت: «دل قوی دارید که باز هم خدا با ماست. همان نیروی عظیمی که ما را به این حد رسانده، قادر است ما را حفظ کند و در کنف حمایت خود گیرد. از هیچ فیضی ما را محروم ندارد و به اذن خودش باز هم بالاتر از اینها برساند..... »

این است آن نگرش ناب و جهان بینی یکتا پرستانه و پاکیزه محمد حنیف‌نژاد، به‌راستی او منشأ توانمندیهای خودش را از کجا می‌داند و درکجا می‌بیند و خودش را در وصل به کدام سرچشمه مطلق فیض می‌یابد و حرفهایش ترجمان پیام و کلام کیست!

محمد حنیف‌نژاد

آری او می‌گوید از آغاز کار، «نیروی عظیمی» بوده که ما را به این نقطه رسانده است، همان «نیرو» می‌تواند باز هم ما را «حفظ» کند و از هیچ فیضی محروم ندارد و آنگاه در جمله‌یی که حامل پیام یگانگی و انطباق عمیق خودش با خدا و راه اوست، می‌گوید که «به اذن خودش» باز هم می‌تواند ما را به بالاتر از اینها برساند. راستی محمد حنیف‌نژاد در آن لحظات بر روی کدام «قله» ایستاده بود که باز هم قله‌های بالاتری را می‌دید؟! بی‌تردید، او در یقین کامل بود که بذری را که کاشته _ به زبان قرآن _ « همان شجره طیبه» در آینده، در هر مقطع محصولات و ثمرات آن به اذن خدا به بار خواهد نشست.

مجاهدان روئین تن

پس حالا با ادراک بیشتر از مضمون «فدا، ضد نابودی» می‌توانیم آن را در مضمون اجتماعی‌اش تعریف کنیم: بنیانگذاران جان و هستی خود را تقدیم کردند، اما آنها نمردند بلکه در یک سازمان و در یک آرمان زنده شدند. اینجاست که همان افسانه ققنوس و موجود روئین تن در هیأت جمع واقعیت پیدا می‌کند: «فدا عین بقا در جمع و در آرمان». و راستی اگر این مجاهدین در هیأت جمع روئین تن نبودند تاکنون بارها و بارها نابود شده بودند، اینجاست که مریم رجوی می‌گوید:

به «راستی راز ماندگاری و سرفرازی این نسل در برابر این آزمایش‌ها در چیست؟ به‌نظر من در سرچشمه‌اش در چهار خرداد و در رهبری مسعود که از همان جا جوشیده است».

قهرمان نبردی ۴۰ساله

حالا دوباره نگاهی بیاندازیم به صحنه واقعیت. نه راه دور بلکه همین سال۸۲را بنگریم که ۱۲کشور بر سر این سازمان ریختند، بمبارانشان کردند، سلاحهایشان راگرفتند، اینجا و آنجا کشتار و توطئه نرم و سخت کردند، آن تهاجمات و لشکرکشیهای جنایت‌بار در اشرف و لیبرتی و آن موشک‌بارانها و خلاصه ۱۴سال بدون وقفه فشار و سرکوب و توطئه.

آری سازمانی که محمد حنیف‌نژاد بنیان گذاشت طی ۵۳سال با عبور از ۷دریای آتش و خون و مسیری که تماماً در زندان و تبعید و شکنجه و اختفا و توطئه طی شده بوده، به گواهی شخصیتهای برجسته سیاسی و اجتماعی و اعتراف اضداد و دشمنان، مجاهدین امروز جوان تر از همیشه و شاداب تر و و قدرتمندتر است، و هر روز در آغازی تازه، رویان‌تر و جوانتر از قبل ماند و ماندگار شده است.

و در طرف مقابل، نظامی که قرار بود بر پایه قدرت بی‌سابقه غول بی‌شاخ و دمی چون خمینی، اکنون دوران جوانی یک خلافت ۴۰۰ساله را بگذراند در چهلمین سال حاکمیتش زمین‌گیر شده و به‌قول برخی سردمدارانش در نقطه انتخاب بین مرگ و خودکشی از ترس مرگ قرار گرفته است؛ یعنی در این نبرد تاریخی ۴۰ساله، طرف ضعیف که هر بار در چشم دوست و دشمن در مظان نابودی کامل قرار داشته اکنون جوان و شاداب و رویان و تازه نفس ایستاده و غولی که باید در همان خیز اول رقیب خود را با قتل‌عام و نسل‌کشی و بی‌سابقه‌ترین شکنجه‌ها محو و نابود می‌کرد، حالا به زانو درآمده و زوزه پایانی می‌کشد.

طرحی نو در فلک سیاسی و اجتماعی

از چهار خرداد و شهادت بنیانگذاران آغاز کردیم که ظاهراً پایان یک پروسه یا نیمه راه تاریخچه سازمان است اما واقعیت این است که چهار خرداد و آن فدیه عظیم، شاخص و الگوی تمام‌عیار دیدگاه این سازمان و بنیانگذاران آن است. آنها طرحی را در فلک اجتماعی و سیاسی ایران پی افکندند، با گذشته تباه شده در تمام وجوه مرزبندی کردند و در وجوه سه‌گانه مبارزه بن‌بست شکنی و راهگشایی نمودند.

.

محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، علی اصغر بدیع‌زادگان

واقعیت این است که اهمیت فدای بزرگ آنان را وقتی می‌توان خوب فهمید، که تا اندازه‌یی به فضای سیاسی آن موقع ایران اشراف داشته باشیم. دورانی که بعد از خیانتهای حزب توده به مصدق در سال۱۳۳۲، فضا آکنده از یأس و ناامیدی و بی‌عملی بود. در سالهای مقطع تأسیس و تکامل ساختاری سازمان یعنی در فاصله سالهای ۱۳۴۱تا ۱۳۴۸، صحنه سیاسی -‌اجتماعی ایران، آکنده از یأس و سکون و بی‌عملی بود. همه چیز تمام شده به‌نظر می‌رسید.‌ کورسویی از روشنایی و امید حتی دور دستها هم دیده نمی‌شد. به‌اصطلاح مبارزان دیروزی یا گوشه عافیت گزیده و در بازار و تجارت و صناعت دنبال رونق کار و کاسبی خود بودند و یا به طور کامل به ورطه خیانت غلتیده بودند.‌حزب توده (به‌جز چند نفر از عناصر آن) از هضم رابع ساواک و دستگاه آریامهری گذشته ‌بود.

بازیهای شاه از نظر بین‌المللی هم مکمل سیاست‌های داخلی وی بود. او امتیاز ذوب آهن را به شوروی، کارخانه تراکتورسازی را به رومانی، کارخانه ماشین‌سازی را به چکسلواکی و…‌ یعنی به کشورهای بلوک شرق واگذار کرد. همان قراردادها و مناسباتی که دستاویز مجیزگویی بقایای حزب توده برای گرایشهای مثبت در سیاست خارجی رژیم وابسته شاه بود.

ساواک شاه که با همکاری فعال عناصری از حزب توده به شیوه‌ «علمی»‌ بازسازی شده بود، آن‌چنان رعبی ایجاد می‌کرد که مردم عادی فکر می‌کردند ساواک در همه‌جا حضور و حتی بر سر سفره خانه‌های آنها مأمور دارد. فضای بی‌اعتمادی، رشته‌های ارتباط افراد با همدیگر را برای پیش پا افتاده‌ترین صحبت سیاسی، کاملاًً پوسانده ‌بود. حتی برادر هم به برادرش اعتماد نمی‌کرد. از ترس لورفتن و دستگیری توسط ساواک و زندان و شکنجه کسی یارای حرف زدن از سیاست را نداشت…

ساواک برنامه‌های زیادی، به صور گوناگون، برای نشان‌دادن قدرت خود در جامعه اجرا می‌کرد. گویی تار و پود جامعه را ساواک تشکیل داده‌ بود. فضای ادبیات ایران در آن سالها، به استثنای چند جزوه و مقاله و چند قطعه شعر، مشحون از یأس و دلمردگی بود…

دور سیاست گشتن خطرناک تلقی می‌شد چه رسد به تصوری از مبارز بودن و انقلابی‌گری!

ساواک با سوار شدن بر ضعفها و خیانتهای احزاب و جریانهای سیاسی، هم رشته هر گونه ارتباطات جمعی را به آتش می‌کشید و هم این موضوع را جا انداخته بود که همه دنبال منافع فردی خود هستند و صحبت کردن از منافع مردم و مبارزه به‌خاطر آن یک دروغ و صرفاً برای به‌دست آوردن منافع فردی بیشتراست…

ساواک بین مردم و پیشتازش دره‌یی بسیار عمیق از بی‌اعتمادی ایجاد کرده بود که مطلقاً پرشدنی به‌نظر نمی‌رسید. جامعه ایران چیزی جز یک «وادی خاموش و سیاه»‌ نبود.

در آن روزهای بس دشوار طاعون انفعال و بی‌عملی همه‌جا را فراگرفته و حتی پرجوش و خروش‌ترین افراد مهر سکوت بر لب نهاده بودند.

محمد حنیف‌نژاد در جستجوی حرفی نو که طرحی نو در آسمان این میهن درافکند، به هر‌ دری می‌زند. او حتی سعی می‌کند مرده‌های سیاسی را نیز تکانی دهد شاید حرفی برای گفتن داشته ‌باشند.‌ اما پاسخ آنها چیزی جز یأس و تسلیم نیست.

بن‌بست شکنی درسه محور

قبل از محمد حنیف‌نژاد، آن نیروهایی هم که به هرحال در صحنه سیاسی بودند، حالا با رنگ اسلامی یا ملی، قبل از هر چیز تابع تعادل‌قوای بین‌المللی یا تعادل جناحهای درونی حاکمیت بودند. اما در همین شرایط، کانون و هسته مرکزی مجاهدین در سال‌۴۴با زدن مهر بطلان ایدئولوژیکی، سیاسی و تشکیلاتی به اسلام ارتجاعی و زدن مهر بطلان به مبارزه غیرانقلابی تشکیل شد و با همه آنها مرزبندی کرد؛ از لحاظ ایدئولوژیک، با مرزبندی صوری بی‌خدا و باخدا، از لحاظ سیاسی با مبارزه رفرمیستی و قانونی و از لحاظ تشکیلاتی با مبارزه محفلی وغیرسازمان‌یافته. و بدین ترتیب مبارزه انقلابی حرفه‌یی در کادر تشکیلات انقلابی و با اتکا به ایدئولوژی ضداستثماری توحیدی را پیشه کرد. چهار خرداد امتداد طبیعی همین مسیر بود که از سال ۴۴با این دیدگاه آغاز شد. شهادت و از دست دادن بنیانگذاران سازمان که یک سرمایه ملی و میهنی برای تمام مردم ایران بودند، به‌رغم این‌که برای مقاومت مردم ایران بسیار سنگین بود، به‌دلیل آن که بذر یک مبارزه انقلابی را زیر پرچم اسلام انقلابی کاشت، بسیار گرانقدر است. اسلامی که مرتجعان طی یک تاریخ به آن خیانت کرده و آن را به انحرافش کشیده بودند. به همین جهت ۴خرداد که در حقیقت مسیر حوادث آن توسط خود بنیانگذاران رقم زده شد، یک راهگشایی بسیار باشکوه در تاریخ مردم ما بود. اهمیت تاریخساز این مسأله را فقط می‌توان با بازگشت (ولو چند لحظه) به آن روزگار و یادآوری فضای یأس‌آلودی که بر مردم ایران و به‌خصوص روشنفکران حاکم بود، درک کرد و بن‌بست شکنی این ذبح عظیم را نیز فهمید.

مسعود رجوی رهبر مجاهدین در تفسیر این انتخاب بنیانگذاران در چند جمله کوتاه همه حرف را بیان کرده است: «بعد از سه دهه آدم خوب می‌تواند ببیند که این بنیانگذاران سازمان، از لحاظ عنصر انقلابی و ضداستثماری خیلی مایه‌دار، خیلی جگردار بودند از قدم و نفسشان، ایمان می‌بارید. مخصوصاً محمد حنیف‌نژاد که در آن روزگار که کسی با این چیزها کاری نداشت، چنین توانمندی و ظرفیتی داشت... در حقیقت به‌خاطر همان خونها بود که از قضا مجاهدین آن روزگار مجاهدین شدند. در مثل ـ و نه در قیاس ـ اگر امام حسین و عاشورایی نبود، خیلی ارزشها مکتوم می‌ماند و کسی نمی‌فهمید که حسین کیست. چیزی نبود! حتی برای این‌که خودش فهم بشود، باید خودش نثار می‌شد. این خیلی سنگین است، ولی اصلاً امام حسین یعنی همین.... و خون محمد حنیف‌نژاد سنگین‌ترین بهایی بود که مجاهدین پرداختند... آنچه که می‌ماند قدم و نفس صدق است. بله پیام چهار خرداد، پیام ماندگاری و فزایندگی و در حقیقت پیام رستگاری است».

به این ترتیب بهار سال ۵۱رویداد عظیم و تکان‌دهنده را در بطن خود حمل می‌کرد، به‌خصوص روزهای آخر اردیبهشت و اوایل خرداد سال ۱۳۵۱را می‌توان روزهای طراحی یا بازخوانی طرحی از پیش برای آخرین نبرد بنیانگذار کبیر سازمان، توسط شخص وی تلقی کرد.‌ راستی کانون اصلی این طرح شکوهمند چه بود؟

بی‌تردید عبور دادن سازمان از یک نقطه عطف، ارتقاء آن به سطح نوینی از ارزشهای انقلابی و ایجاد سکوی پرش مستحکم برای آن و… کانون اصلی و مبرمترین هدف محمد حنیف‌نژاد در این طراحی بوده‌است. صرفنظر از این‌که او در گفتگوهای خود با همرزمانش به این کانون اصلی و به‌قول شهید بنیانگذار سعید محسن «نقطه کمال»‌ اشاره می‌کرد یا نه، اما حتی برای کسی که حرفهای محمد حنیف‌نژاد را در این زمینه نشنیده‌بود، حدس زدن این کانون طراحی، در فردای چهار خرداد، زیاد مشکل نبود…

شهید بنیانگذار سعید محسن

محمد حنیف‌نژاد هر آنچه از دنیا داشت فروگذاشت و در کمال پاکیزگی و طهارت، قدرت و عزم خود را برای این نبرد بیان کرد و با این شعار که خدا را به کبریاییش می‌خواند، پیروزی محتوم فرزند انسان را در مقابل ذلت و ضربه‌پذیری دشمن به نمایش گذاشت.‌

آری این ندایی بود که به یمن آن قدمها و نفس‌های صدق هرگز گم نشده و پاسخش را در پهنه هستی دریافت می‌کند.

محمد حنیف‌نژاد و آخرین وداع

ساواک شاه مسعود رجوی که حکم اعدام داشت را به یمن تلاشها و افشاگریهای شهید دکتر کاظم رجوی از نیمه راه میدان اعدام برگرداند و مطابق تعریفی که خود مسعود از شامگاه ۳۰اردیبهشت و جابه‌جایی در سلولها در اوین کرد، او را از اعدامیها جدا کردند. به‌هرحال مشیت این بود که پس از اعدام بنیانگذاران مسعود که تنها بازمانده مرکزیت آن زمان سازمان بود بماند و سکان کشتی رهایی مردم ایران را به دست گیرد. سکان‌داری که تا امروز صدها بار آرمان و مشی انقلابی سازمان مجاهدین خلق ایران را در دل سنگین‌ترین خطرات حفظ و حراست کرده است. صحنه آخرین وداع مسعود با حنیف هم که به‌طور اتفاقی و به‌صورت مورس از پشت دیوار سلول محمد حنیف‌نژاد در فلکه (کمیته) صورت گرفت و پیمانی که او با حنیف کبیر بست جدای از این مشیت نیست. صحنه را مجاهد خلق محمود احمدی چنین تعریف کرد: «مسعود یک حالتی داشت، دست‌هایش را تکان می‌داد و در آخرین دقایق وداع این پیام را به او(محمود احمدی) دیکته کرد و او هم به محمد حنیف‌نژاد مخابره نمود. مسعود گفت: «تو معلم بزرگ ما و نسل ما بودی، تاریخ ما هرگز کاری را که تو کردی و راهی که تو رفتی را فراموش نخواهد کرد. مطمئن باش ما راهت را ادامه می‌دهیم. من سعی می‌کنم شاگرد خوبی برای تو و راه تو باشم و با تو پیمان می‌بندم....». آری مسعود پیمان بست و بر پیمانش، جانانه وفادار مانده است. آیا راهی را که مسعود از همان لحظه تا امروز در رهبری سازمان حنیف به پیش برده امتداد همان چهارم خرداد نیست؟! چرا چون که چهار خرداد یک مانیفست، یک راه و روش و یک نقشه‌مسیر برای همیشه است. کافی است لحظاتی به مسیری که تا امروز طی شده نظری بیاندازیم. تاریخچه‌یی پر از نقطه عطف‌های خطیر و سرنوشت‌ساز در دل توفانهاست که بدون کوچکترین گزافه واغراق، همه آنها و تک‌تک آنها با همین الگوی ۴خرداد توسط مسعود، پیشاپیش با فدای بیکران راهگشایی شده و به پیش رفته و البته هربار شر کثیر را به خیر عظیم تبدیل کرده است.

بال بلند‌ترین اوج اندیشه محمد حنیف‌نژاد

تردیدی نیست که راز و رمز عبور دادن سازمان از سرفصلها و گردنه‌های خطرناک که هر کدام برای نابودی یک جنبش کافی بود، همان اندیشه توحیدی و راهگشای حنیف کبیر بود که مسعود رجوی در تمامی میدانهای سنگین نبرد با دشمن، آن را در مداری بالاتر بکار گرفت. در میدانهای عبور دادن سازمان از خیانت اپورتونیستی، چنگ در چنگ شدن با غول ارتجاع خمینی تا ۳۰خرداد و فاز نظامی و پرواز خطیر سرنوشت‌ساز و تشکیل شورا و شکل دهی آلترناتیو و تشکیل ارتش آزادی... و بمبارانهای مهیب ارتش آزادی در عراق و کودتای ۱۷ژوئن در پاریس... تا به هجرت بزرگ و... همه و همه با همان روح فدای بی‌چشمداشت ۴خردادی صورت گرفت.

اما بی‌تردید آرمان انقلابی و ضداستثماری حنیف کبیر را مسعود رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سال ۶۴که جوهره‌اش علیه استثمار جنسی بود به اوج رساند و در سال ۶۸تکمیل کرد. انقلابی که با قرار گرفتن مریم رجوی در جایگاه رهبری، آرمان سازمان مجاهدین را برای همیشه بیمه کرد.

انقلابی که مجاهدین به یمن آن توانستند از صدها ابتلا سنگین که ارتجاع و استعمار در برابرشان قرار دادند، سرفراز بیرون بیایند.

بنابراین چه شایسته و بایسته که از زبان مریم رجوی توصیف بنیانگذاران و ادامه راهشان را بخوانیم:

«سه رادمرد بزرگ تاریخ معاصر ایران، محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع‌زادگان، در تأسیس سازمان مجاهدین آنچه را که میرا و منسوخ و استثماری بود به‌ دور انداختند و به‌جای آن ایده‌ها و راه‌ و روش‌های پیشرو و آزادکننده و بالنده را خلق یا احیا کردند. بدینسان سازمان مجاهدین در شورش علیه کهنگی و بن‌بست و خلق دنیای نو بنیان‌گذاری شد.
آنها به‌قیمت جان خود، سنت درخشان ایستادن بر سر موضع یعنی وفای به‌عهد را بنا گذاشتند. پس سلام‌های بی‌پایان ما به‌بنیانگذاران کبیر مجاهدین که آغازکنندگان راهی بودند که جنبش آزادیخواهی ایران هنوز مدیون آن‌ است.
و سلام‌ها و تبریک‌های بسیار به‌ مسعود رجوی که این جنبش را از گردنه‌های سخت و هولناک عبور داده، مبانی نظری و سیاسی این مبارزه را تدوین کرده، و برای تربیت نسلی که عهده‌دار و پیشتاز این مبارزه است، قیمت سنگینی پرداخته است. کما این‌که مؤسس و احیاکننده یک نبرد تمام‌عیار علیه ارتجاع، استبداد و استثمار بوده و ارزش‌های مبارزاتی و آرمانی این مقاومت را مرحله به‌مرحله فراگیرتر و نافذتر کرده است.
اگر تمام این ۵۲سال را از نظر بگذرانیم، چکیده تاریخ مجاهدین این است که این سازمان دژ استوار آزادی ایران و سازنده و الهام‌بخش ارزش‌های پیشرو مبارزاتی و آرمانی است. مبارزه‌یی که تا سرنگونی استبداد مذهبی و نفی هر جنسی از بهره‌کشی و تبعیض ادامه دارد».

آری چون خدا هست و راه تکامل حقیقت دارد، فداها و صداقت ها نه فقط گم نمی‌شود، بلکه هر لحظه «پیدا»تر می‌شود. بنابراین رسیدن مجاهدین به این نقطه و جایگاه بی‌دلیل نیست.

بدین ترتیب چهار خرداد در تاریخ ایران به یک سرفصل و مرزبندی تاریخی تبدیل شد. همان که مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت و پرچمدار انقلاب درونی مجاهدین تصریحا چهار خرداد را سرفصلی خوانده است که مرز دو ایدئولوژی، دو اسلام و دو دنیای متفاوت در رهبری مبارزات مردمی را ترسیم کرده است؛ «مرز بین اسلام شاه و شیخ و دیگر اسلامهای استثماری با اسلام مجاهدین که از زمین تا آسمان تفاوت دارد».

و راستی که مجاهدین درگذر ۳۶سال پس از شهادت بنیانگذاران، ماندگاری و سرفرازی سازمانشان را در جوشش همان خون و در ادامه همان مشی می‌بینند و به آن سرفراز و شادمان اند.

این چه بذری است که روئیده چنین معجزه وار

کهکشان گونه و جنگل وش و همرنگ بهار

آن که اسطوره شد آن روز در آن سرخ پگاه

صف به صف خانه به خانه شده از یک به هزار

پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱-تاریخ سیاسی ۲۵ساله ایران ـ غلامرضا نجاتی

مطالب مرتبط:

 سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و ارتباط مستقیم سیمای آزادی  تلویزیون ملی #ایران ویژه آخرین اخبار را فالو کنید  
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/

 #سرنگونی  #ایران     #مریم_رجوی
 #IranRegimeChange     
#نه_شاه_نه_شیخ

 

 

۱۴۰۰ خرداد ۴, سه‌شنبه

مسعود رجوی: رژیم ولایت فقیه در سراشیب سرنگونی به‌جانب یکپایگی و انقباض و سرکوب حداکثر می‌شتابد

 


 

مسعود رجوی - ۴ خرداد ۱۴۰۰:

 هم‌چنان که انتظار می‌رفت و مقاومت ایران از قبل اعلام کرده بود

رژیم ولایت فقیه در سراشیب سرنگونی به جانب یکپایگی و انقباض و سرکوب حداکثر می‌شتابد.

جنگ‌افروزی در غزه آتش تهیهٔ خامنه‌ای در مهندسی انتخابات قلابی بود. خامنه‌ای با حذف «خودی» های خودش، از رو بسته است. این علامت اعلام جنگ آشکار و مضاعف با مردم ایران از سوی دزد بزرگ حاکمیت است.

از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ دو قطب بیشتر وجود ندارد:

جبهه خلق و مقاومت و آزادی

در برابر ولایت فقیه و جبهه ارتجاع و دیکتاتوری و حفظ نظام و رژیم قتل‌عام

مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی از روز ۳۰خرداد ۱۴۰۰ را اعلام می‌کنم

حرف فرزندان ایران با خلیفهٴ ارتجاع یک جمله است:

ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم

 

[ Album ]
🚩🚩#مسعود_رجوی  : رژیم ولایت فقیه در سراشیب #سرنگونی به‌جانب یکپایگی و انقباض و سرکوب حداکثر می‌شتابد
 #رئیسی_جلاد۶۷      #مریم_رجوی    #رای_من_سرنگونی      
#آری_به_جمهوری_دمکراتیک  
  @ertebatm2013
https://leader.mojahedin.org/id/e078f6fe-7038-470f-b9c5-28a99a7b682f

https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/

۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

متن و کلیپ برنامه ارتباط مستقیم سیرک انتخابات چرا رای ملت #سرنگونی است؟گفتگو با آقایان سامع و محمد علی توحیدی.


  ارتباط مستقيم

گزیده از برنامه ارتباط مستقیم با سیمای آزادی

در باره سیرک انتخابات ریاست جمهوری رژیم

 

مرتضی :اجازه بدهید که در شروع برنامه این هفته ارتباط مستقیم که به بررسی سیرک انتخابات در نظام ولایت اون رو اختصاص دادیم پیام رهبر مقاومت در همین رابطه رو ببینیم و بشنویم و بعد از اون در خدمت شما همراه با میهمانان برنامه بحث و گفتگوی امشب رو تقدیم حضورتون کنیم .

زیرنویس: ارتباط مستقیم - مهدی سامع

مهدی سامع :ببینید ما در گذشته گروههای  سیاسی اطلاعیه می دادند حالا یا می گفتند شرکت کنید یا می گفتند مثل ما تحریم می کردیم و یا می گفتند بد و بدتره . نمی دونم مشروط بودند  و بهرحال... گروههای سیاسی نظر می دادند، مردم تحریم می کردند ولی حرفش را نمی زدند و در این ابعاد نمی زدند. حالا شما در یک جنبش مطالباتی یعنی نه قیام، نه قیام ۹۸ که کل رژیم را می برند زیر سئوال. شما در یک جنبش مطالعاتی علنی در حالیکه دارند همه نگاه می کنند به آن می بینید که این شعار مطرح می شود و خیلی هم قشنگ مطرح می شه، از بس دروغ شنیدیم. بنابراین این وضعیت خودش یک وضعیت تازه ای هست. علاوه بر این ما، من  رفتم ( و بررسی کردم) شاید مثلا همین ده سال اخیر که جنبش ها اوج گرفته. هیچگاه ما در فروردین چنین ابعادی از حرکت اعتراضی نداشتیم. هیچوقت چون ۱۵ روزش که اصلا حرکت نبود، بعدش هم خیلی ملایم بود تا می آمد اردیبهشت، البته اردیبهشت زیاد می شد.  این هم نکته دوم یعنی شروع سال جدید با توجه به کرونا، اما ابعاد زیادی از حرکت اعتراضی داريم . این نکته دوم. نکته سوم این وضعیت وضعیتی نیست که بتونند آنرا مثلا فرض کنید مثلا اگر که تحریم برداشته شد، حالا هفت تا، ده تا یا ۱۴ تا ۱۵ تا ۵۰ تا . میلیارد بهشون دادند بتونند این را درمان کنند درمانش به این نیست که چونکه با یک نیروها و یک خواسته ها و یک به اصطلاح تضادهایی روبرو هستند که با این وضعیت نمی تونن با این مثلا فرض کنید با این مقدار میلیارد دلار درمانش کنند. حالا بگذریم که آن پولها جیب آقایون خيلي هم گشاده و هم عمیقه . تا اینجای دست باید بره تا بتونن به ته اش برسند. حالا شاید برسمه اینه که این هم خودش مهمه که نمی شه این را ترمیم کرد و همون روزنامه هم همین را نوشته این وضعیتی که کیش و ماتی که داره یعنی بدون اینکه بتونه حرکت کنه مات شده . یعنی  مثلا فرض کنید من یک حرکتی کردم که اون مات شده اصلا وضعیت طوری تنظیم شده که بالفعل طرف مات شده و این وضعیت از استثنا ها و خواص این دوره هست . تو خود هیات حاکمه هم همین وضعیت هست شما ببینید که نماینده مجلس به رئیس قوه مجریه می گه خائن. باید محاکمه بشه وضعیتی که برای ظریف پیش آمده و از این طرف هم حرفهایی که روحانی می زنه . اینه که من فکر می کنم این وضعیت یک  در واقع پیام داره که گفتم حکمش را صادر کرد یعنی این که پیام داره یعنی جامعه، یعنی مردم می گویند آقا  ببین ما دیگر زیر بار حرف شما نمی ریم. و شما را نمی خواهیم.

زیرنویس: ارتباط مستقیم – محمدعلی توحیدی

محمد علی توحیدی : نکته ای که به نظر من می رسد این هستش که از قیام دی ماه ۱۳۹۶، قیام های دیماه ۹۶ و بعد در ادامه اش آبان ۹۸ را هم داشتیم. یک تحول خیلی بزرگ و غیر قابل برگشت در صحنه اجتماعی ـ سیاسی ایران ایجاد کرده ، عطف به شرایط عینی و انفجاری و موقعیت رژیم که به اصطلاح دیکته می کنه به این جور بازیهای سیاسی  رژیم قانون قیام را. قانون سرنگونی را . یکی از روزنامه های رژیم یک تحلیلی کرده بود،

اجازه بدین من یک این تیکه اش را بخوانم. می گه که نه جمعیت هیتهایی موتلفه اسلامی . روزنامه ابتکار است فکر می کنم ۲۰ اردیبهشت یا ۱۹ اردیبهشت. نوشته بود. می گه که : جمعیت هیات های موتلفه اسلامی نه جمعیت هیات های موتلفه اسلامی دلخوش از گشاده دستی به نظامیان است و نه انتخاب یک رئیس جمهور نظامی مطلوب جامعه اسلامی مهندسان است و نه مطلوب بقول خودشون جامعتین. بعد می گه که اگر اگر این صحبت پیش آمده این ناشی از اجباری استراتژیک بوده است. که البته ریشه این اجبار را باید در دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ جستجو کرد. رویدادهایی که روند سیاست ورزی در جامعه ایران را بطور کلی دچار دگردیسی کرده است. با این اوصاف و با توجه به عدم قرابت نام ها و جریانهای مطرح و جریانهای نام آشنای دست راستی باید در انتظار فردا و فرداهای یوم الفتح نشست و ملاحظه کرد که شکافهای موجود کجا و چگونه و به چه شکل دهان باز می کنند. می گه که این دو تاقیام که اتفاق افتاده شکافهایی توی دستگاه، بازیهای خودشون رو داره می گه. یعنی بین باندهای خودشون رو داره می گه. می گه این قیام ها بطور استراتژیک یک چیزهایی رو به این ها دیکته می کنه و این ها را دچار تحول می کنه .

يعني در اون ماده  و اون شعار باصطلاح برتر و استراتژیك قیام ۹۶ را که می گه اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمامه ماجرا. واقعا ماجرا تمامه. یعنی ماجرا های اینجوری را قیام ها عوض کرده و بهم زده است. در نتیجه  همین پدیده ای که الان آقای سامع رویش انگشت گذاشت در آن یادداشت سیاسی بدرستی و به حق.ما اصلا واکنش ها غیر از جریان های سیاسی غیر از مقاومت سازمان یافته که از سی خرداد به بعد تحریم کرده  ما از دل جامعه مثلا فرض کنید یک پدیده بسیار شگفت الان  خانواده های شهیدان ۱۵۰۰ شهید قیام خودشون جریانی از تحریم هستند. یعنی مطالبه خون شهدای خودشون رو در تحریم نمایش انتخابات رژیم می بینند و فعالانه دنبالش هستند همچنانکه در کف خیابان از جریانها و اعتراضات صنفی بازنشستگان که صندوق بازنشستگی را رژیم غارت کرده به خیابون می آیند و شعارشون این است که ازبس دروغ شنیدیم رای نمی دیم. یعنی جامعه نه تنها دیکته می کنه. يعني در واقع ماهمیشه میگفتیم که این بحرانهای بالای رژیم، این کش و واکشهای بالایی النهایه ناشی از پایین و ناشی از تضاد بین ضدخلق  و خلق و بین رژیم و مقاومته .

مرتضی: مي خواستم یک سؤال در واقع دو تا سؤال رو در یک سؤال از آقای سامع بپرسم که به نوعی از زاویه دیگه همین موضوع رو هم مد نظر قرار می‌ده. آقای سامع از همه باندهای رژیم گفتید که توی این نمایش شرکت کرده‌اند. از آخوندی رئیسی بگیرید تا سرتیپ پاسدار علی لاریجانی، تا محمود احمدی نژاد، تا دیگر پاسدارانی که به هر حال اسمهاشون زیاده. تا نمی دونم معاون اول روحانی، اسحاق جهانگیری و بقیه نفرات.

سؤال اینه که فرق این افراد  با هم چی هست  و این که کدومشون مطلوب خامنه‌ایه؟

سامع:‌ اول یک نکته یی در مورد سؤالی که اون دوستمون انجام داد بگم. نظر خامنه ای، نظر واقعی خامنه ای اینه که انتخابات ریاست جمهوری نباشه.

مرتضی: نباشه؟

سامع: این هم یک بار گفت. بله انتخابات ریاست جمهوری نباشه. یک بار گفت که بیایم و مسئله ریاستی رو به پارلمانی تبدیل کنیم. این نظر خودشه. و  در حقیقت هم این پدیده، پدیده انقلاب بهمنه. يعني ما در این قانون اساسی جمهوری اسلامی یک مواردی داریم که البته بیشترش هم رعایت نمی شه، که اینها به خاطر اینه که  انقلاب شد و توی یک شرایط انقلابی  و انتظارات جامعه بود منجمله همین ریاست جمهوری که هی هم محدودش کردن. منجمله در تجدید نظری که توی قانون اساسی کردن باز هم محدودترش کردن و منجمله همین نظارت مطلق و نظارت استصوابی که شورای نگهبان داره. این نکته اول که باید بهش توجه کرد.

اما ببینید یکی از این، چندتا از این رسانه ها تقریباً تعداد ۴۰تا اسم رو مطرح کردند از این پانصد و نود و خرده‌ایی، ۴۰تا اسم رو مطرح کردند که همشون خیلی مقامات مختلفی داشته اند. و بعد نتیجه‌گیری کرده و گفته که به احتمال قوی هفت تا از اینها تأیید صلاحیت می شوند. پیش بینی کرده. که حسین دهقان، سعید محمد، ابراهیم رئیسی، محسن رضایی، علی لاریحانی، اسحاق جهانگیری، سعید جلیلی.

حالا ما اگر که بیایم کمک کنیم به شورای نگهبان، یکی دو تاشون هم حذف کنیم در تحلیل، دو نیرو در مقابل هم قرار می‌گیرند. اگر این  هفت تا تأیید بشن. بنابراین کسانی مثل تاجزاده و اینها و احمدی نژاد حذف می شوند.

حالا این بگذریم. اینهایی که می مونند دو گروهند که اگر برید ته خط میشه رفسنجانی و خامنه ای. همونها. یعنی روحانی – رئیسی. حالا میشود مثلا لاریجانی، رئيسی.

اینها مشکلشون با هم چیه؟ مشکلشون سر ولایت فقیه نیست. درست! گفتم ما بقیه رو، یک عده رو کار نداریم، حتی روی شخص خود خامنه‌ای هم به طور واقعی اختلاف ندارند. نه این که مثلاً تقیه کنند و از این بازیها. اختلاف ندارند. بلکه روی مطلقه بودن ولایت فقیه مسئله دارند. این یک.

دوم روی مسئله جهانی و به خصوص منطقه‌یی با برخی از سیاستهایی که به‌خصوص سپاه پاسداران پیش می‌بره مخالفند و خواستار یک نوع به‌خصوص با آمریکا هستند. ‌جا به جا هم می گویند که ما در حقیقت باید این را پیش ببریم. یکی گفته بود که (حالا یادم نیست کجا تو یکی از این نوشته نوشته بود که)‌ به نظر می‌رسه که کلید روحانی برای اینه که در کاخ سفید رو باز کنه. اون دری که بر روش بسته است رو باز کنه.  این به نظر من حالا نه به این شدت ولی اینها میخواهند که تعامل بکنند‌، خامنه ای و جناحشون می‌گویند نه. ما از موضع قدرت وایمی‌سیم حالا اگر خواستیم تعامل کنیم از موقع قدرته. مگر جایی که مجبور باشه که خوب جای خودش رو داره. ی

مرتضی : این نفراتی که آمده اند در نمایش انتخابات شرکت کردند به نوعی سه قطبی شده . خامنه ای هم که حذر داده بود از دو قطبی شدن در همان پیام فروردین ماه . شما نگاهتون به این موضوع چیه دو قطبی سه قطبیه . در تعارض ورود این نفرات با آنچه که خامنه ای خواسته بود.

فرید: ببینید یکی از مسائل بسیار مهمی که در دیدن تحولات  داخل رژیم  وادبیاتش وترفندهایش وبازیهایش و مانورهاش هست ،که ما ویژگیهای این رژیم  را درنظربگیریم ودربه اصطلاح، فریب این دجال بازیهای اینها در نمایشاشون را نخوریم، من یادم هست که اون زمانیکه تازه خاتمی اومده بود در سال    ۷۶ ،یک استاد دانشگاه فکرکنم اگر اشتباه نکنم  امریکایی بود که نوشته بود، معنی محافظه کارو لیبرال وچپ وراست واین حرفها در رژیم  ایران اصلاهیچ انطباقی با مفاهیم واقعی این کلمات نداره ،حالا این از یک طرف ، از طرف دیگر درخود این رژیم هم ‍ روندی که پیش رفته تابحال تمام این مفاهیم و این به اصطلاح تعریفها این جناح  او ن جناح  این قطب  اون قطب  فی الواقع اینقدردگردیسی و اینقدر  تحول و آشفتگی توش اومده واقعا  تماشائیه ، ببینید  همین لاریجانی من یاد م هست که لاریجانی  الان خودش در  همین بعد از ثبت نامش میگفت تعامل  بین المللی باید کرد و  مسئله حل کرد، با تشر واینها نمیشه مسئله حل کرد و نمیدونم، اینا  وقتی که رژیم موشک زد ،فکرکنم همان دفعه که خودشان گفتند  بعدش گفتند هزار موشک واینا زدیم ، به سراسر نقاط مرزی و  آتش بسو نقض کردند و موشک زدند به پایگاههای مجاهدین زدند و مسجد عراق و مسجد شهرهای عراق وجنوب و شمال عراق را هم موشک باران کردند، بعدش همین اومد گفت، گفتش که  این موشکهایی که مازدیم یک پیامی است به اون کشورهای خلیج فارس که دیگه با دم شیر بازی نکنند، این الان شده چی ، نماینده مثلا  اون کسی که میگه به اصطلاح نباید این، ازاین  کارا کرد ، خیلی مسخره است خیلی مسخره ومضحکه یعنی ببینید چی شده وچی اتفاق افتاده یک روزی بعد از خمینی با انجام قتل عامیکه به زور وضرب خمینی اتفاق افتاد وبا ظرفیتهایی که اون موقع داشت، یک زوج متضاد وجدایی ناپذیری  مثل رفسنجانی و خامنه ای اومدن میراث این مرده ریگ سرقت انقلاب مردم ایرانو،  این رژیم رو قبضه کردند از ترس به اصطلاح ، ارتش آزادیبخش هم ، زود این  خامنه ای را کردند ولی فقیه وبعد این دوتا باهم تاالان باهم ، سرنوشت اون چی شد، همان رفسنجانی که دردوران جنگ درهمان زمانیکه اون خامنه ای را کرد رهبر، اون نصبش کرد ،اون به بقیه گفت بهش رای بدهید فرماندهش بود بعدش هم که پخش کرد  که خامنه ای ازجبهه اجازه میگرفت ازش که من اینکارو بکنم یا نکنم، رفسنجانی اجازه نمیداد،  همین رفسنجانی را تو این چرخه  گوشت آورد با تمام مناصب  باوجودیکه رئیس تشخیص مصلحت نظام بود  یعنی همه مسائل نظام را اون تشخیص میداد  ۸ سال رئیس جمهور رژیم بود فرمانده کل قوا بود بجای خمینی ،  

 

 

یک زمانی ما صحبت از دو قطبی می کنیم بین خامنه ای و رفسنجانی. این یک بحثه، یک زمانی صحبت از این می کنیم که دو مهره ی کهنه کار باند  بقول خودشون اصولگرا که یکیشون لاریجانی باشه، و یکیش رئیسی باشه. این که مسخره است. به نسبت  اونها. این ها همشون از یک جان. از یک باندن از یک چیز در‌آمدند. گردش ایام و روند تجزیه  و تیکه پاره شدن این رژیم زیر ضرب یک مقاومت کار را به اینجا کشونده .

خامنه ای آنچه که می خواهد اینه که هژمونی و قدرت خودش را حفظ کند. اونرو می خواهد. بقیه اش بازیه. بقیه اش بازیه. چه قطبی.

ببینید چقدر مسخره است اوضاع چقدر خنده داره این آمده تو تلویزیون لاریجانی بیست و پنجم، همون روز ثبت نام مهلت هم نداده. می گه آقای لاریجانی، حرف این باباست آقای لاریجانی نمی تواند یک فاصله مصنوعی با آقای رئیسی ایجاد کند این به نظر من بیشتر باعث زدگی در افکار عمومی می شود. از شخصیت ایشان نوعی فرصت طلبی معطوف می شود. آقای لاریجانی بهرحال خواستگاهش و جنسش از آقای رئیسی هست و آقای رئیسی هم از آقای لاریجانی این ها را نمی توانند در ده روز بیست روز انتخابات بیایند یک ژستی بگیرند. یک کسی که کانهو این سوابق را در نظر نمی گیرد کار مشکلی ایشان دارد. اگر کوچکترین خطایی هم بکند از جهتی نوعی تبلیغات و این حرفها آنوقت با یک سابقه بد از این انتخابات بیرون خواهد آمد. این آمد ژست گرفت . بعداز وزارت کشور آمد بیرون گفت آقا  با پادگان که نمی شه مسئله رو حل کرد. با دادگاه هم نمیشه حل کرد. یکی دیگر درآمد گفت آقا جون تو هرچی داری از دادگاههای داداشت داری. که هشت  سال سردژخیم قضایی بود. و منجمله دزدی برادرت را احمدی نژاد برد بهش داد هیچ کاری نکرد. پس تو داری چی می گی. بعد با کمال مسخرگی این همین آدم می گه که با دادگاه نمی شه، با پادگان نمی شه. گفت تو هر چی داری از پادگانهای پشت جبهه داری.پاسدار سرتیپی. بعد ببینید که به کجا رسیده در زیر ضرب مقاومتی که  اینها را افشا کرده که خودشون بعداز ثبت نام سرتاپای رژیم را به لجن می کشند. خود این لاریجانی می گوید که وعده بهشت ندید اگر راست می گویید بیایید  جهنم اختلافات را حل و فصل کنید. پس تو جهنم هستید الان. تمامشون می گن اوضاع بسیار خرابه .       فقط یکی می گه تو مسئولی اون می گه تو مسئولی. چه قطب بندی چه دو قطبی. دو قطبی در جنگ قدرت و غارت. و چند قطبی و صد قطبی البته. همه دزدند هر کدوم می خواد از آن یکی بدزده. ولی در صحنه سیاسی به معنای راه حل به معنای حرفی برای جامعه و حرفی برای ... مطلقا سرو ته یک کرباس همه دزدند. وجنایتکار و آدمکش و جلاد یکی از اون یکی بدتر. چه دو قطبی. از نظر سیاسی هم خامنه ای حرفش را به کرسی نشاند. جایی که به حسن خمینی گفت خیر. علنا در تلویزیونش هم اعلام کرد. حسن خمینی می خواست کاندید بشه . رفت سوال کرد گفت خیر حق نداری . نوه خمینی  همان دو قطبی که می خواست می گفت این نباید باشه. چرا به صلاح نیست.

مرتضی: آقای سامع شما در صحبتهاتون اشاره کردید به موضوع مذاکراتی که الان در جریان هست در وین بین رژیم و کشورهای غربی بر سر برجام. حتماً‌خودتون هم بهتر می‌دونید که قبل از این مذاکرات برخی از مقامات کشورهای شرکت کننده در این مذاکرات احاله می دادند به سرنوشت این مذاکرات و پیوستن آمریکا و یا برگشتن رژیم به تعهداتش طبق برجام رو به مشخص شدن نتیجه نمایش انتخابات رژیم. حالا به  هر حال هر کدام از کاندیداها که از توی صندوق بیایند بیرون سؤال این که این موضوع چه تأٍثیری داره روی سیاست خارجی رژیم و مشخصاً همین مذاکراتی که الان در جریان هست.

سامع: خوشبختانه طرف اصلی این مذاکرات که آمریکا باشه، با صراحت گفته که خامنه ای همه کاره است. و این خوب مهمه. البته قبلاً هم می دونستند ولی خوب نمی گفتند. اروپایی ها هم می دونند که کسی که حاکمه اون تکلیف رو روشن می کنه. با وجود این که بارها همین ظریف هم گفته بود بر سر برجام و اینها که همه کارها زیر نظر خامنه ای بوده. این نکته اول

نکته دوم خامنه ای گفت اجازه مذاکرات داده. با کی؟ مذاکرات که با اروپائیها جریان داشته. اجازه نمی خواست. در حقیقت اون حرفی که زده بود که اول آمریکائیها بیایند همه تحریمها را بردارند، ما راستی‌آزمایی بکنیم، اگر دیدیم که خوبه بعد حتماً یکی دو تا مثلاً فرض کن ساندویچ استیک آمریکایی هم بدهند بهش اضافه، اونوقت می روند در چیزهای برجامی از اون هم کوتاه اومد. حالا آومدن مذاکره می کنند با آمریکاییها. آمریکاییها هم که گفته اند تحریمها رو مقداریش رو بر می داریم. به شرط این که رژیم برگرده. این تا اینجا. این صحنه واقعی.

ولی به طور قوی هنوز نمی شه  گفت که در عرض این دوماهی که، دو ماه هم بیشتر، شايد مثلاً سه ماه و خرده یی که دولت روحانی ماندگاره نتیجه بدهد. معلوم نیست. نمیشه قطعاً  گفت که نتیجه می دهد. به خصوص اگر که دو طرف روی مواضعشون ایستادگی بکنند.

مرتضی:‌ این نمایش برای رژیم چه خواهد بود و اینکه خلاصه هر کدوم که از صندوق در بیان چه پیامدها و  عواقبی برای رژیم خواهد داشت؟ 

زیرنویس ارتباط مستقیم-:محمد علی توحیدی

فرید: در همون کادری که ما داریم بحث میکنیم نه یعنی انتخابات معمولی که در دنیا هست در بحران و در تشتت و در باصطلاح تجزیه و شکنندگی این رژیم.

تو انتخابات هم این بازیهایی که میکنه این ببینید در سال 88 شروع به یه نمایشی کرد برای همون روند حذف رفسنجانی که البته بعد از نماز جمعه کنار ش گذاشت و اینها ولی در جریان اولین مناظره هایی که اتفاق افتاد بین احمدی نژاد و موسوی و اینها داستان بازی انتخابات بدجوری روسرش خراب شد و قیامهای 88 و 89 دراومد / رای من کو تبدیل شد به مبارک بن علی نوبت سید علی در کف خیابونهای تهران. این بازیها رو ادامه داد و بعد هم عرض کردم بعد از قیامهای دیماه 96 و بعد هم آبان 98 صورت مساله الان قیامه

بنظر من خروجی این انتخابات تصویر و باصطلاح زمینه سازی برای قیام و سرنگونی این رژیم خواهد بود این قطعی است این نمایش انتخابات مهمه

قابل مهار یه بار جستی ملخک دو بار جستی ملخک این بار به ما تو مشهد اینجوری میگفتیم اینبار نشستی ملخک اینبار گریزی نداره

یکی به دلیل شما نگاه کنید اونجا بازیها رفت رفت به آخرین مناظره ها که شد الان از در ثبت نام که میان بیرون شروع میکنن به به اصطلاح تخریب و  اعتراف به اینکه در جهنم هستیم هزار فامیل هستیم اینو میزنیم اونو میزنیم

جامعه هم که در مقابل هنوز شروع نشده اوندفعه شروع کردند کار زیر ضرب تحریم و زیر ضرب نه شیاد نه جلاد نه جلاد نه شیاد روحانی مجبور شد که بگه 38سال رییسی اعدام و زندان کرده

 و خامنه‌ای هم گفت سیلی خواهی خورد. بعد هم اون از توش درآمد. این بار هنوز هیچی نشده الان هزار فامیلی که باید محاکمه بشه دادگاههای رییس مصلحت نظام به رخ لاریجانی میکشند این هم که به اونا میگه شما دارید داغ و دشنه و دادگاه پیش آوردید.

در جریان این بازی در جریان این تلاش همچنانکه عرض کردم یا این موفق میشه دوباره با تجزیه یک قاتل منفور این شکلی را که دیگه لاریجانی و امثالهم هم باصطلاح تحملش نمیکنند این را تحمیل کنه به داخل رژیمش و بعد به این وسیله چشم دنیا را هم بیشتر از اونچه که مقاومت ایران می گفت باز   بکنه که با کی طرفه و یک رئیس جمهوری داشته باشه که نمیتونه به هیچ کشوری بره به خاطر محاکمه جلاد۶۷ یا این کار را میکنه که خوب عواقبش تسریع سرنگونیش هست یا نمیتونه که وسط این بندبازیها از بالای اون طنابهای سیرک با کله به زمین میخوره و زوارش در میره باز هم جور نیست جامعه‌ای هستش که منتظر ترک برداشتن قضیه است و باز هم قیام و سرنگونی در چشم اندازش هست.

مهدی سامع: خروجی نهایی اش یعنی اون روزی که اعلام میشه و میآید مثلا هر کی حالا برخی ها میگویند ممکنه این دو تا هم نباشن دهقان بیاد از صندوق بیرون نمیدونم هر چی . نمیتونه بر بحران انقلابی غلبه کنه بنابراین چون بحران انقلابی هست شرایط به سود جنبش پیش میره و اونجایی که تحریم پیش میره در روانشناسی اجتماعی تاثیر مثبت   میذاره تحریم به این شکلی که الان هست ولی میان میگن مرتب پخش میکنند همانطور که فرید هم گفت خانواده ها میگن جنبش اجتماعی میگه چون تغییر روانشناسی هم یکی از علائم یکی از پارامترهایی است که یکی از نیازهای برای سرنگونی هست به این ترتیب که این نیرو در ذهنیت تغییر میکنه و میگه میتوانید همانطور که تونستید تحریم بکنید میتوانید رژیم را هم تغییر بدهید و این خب هم نیرو به سود جنبش مقاومت و کانونهای شورشی ایجاد میکنه و هم نیرو ی توده‌ای ایجاد میکنه و هم شرایط انقلابی را به سمت اعتلای بیشتر پیش می بره.

سلام لطفا- توییتر- تلگرام. و ارتباط مستقیم سیمای آزادی  تلویزیون ملی #ایران ویژه آخرین اخبار را فالو کنید 
https://www.facebook.com/Ertebat-Mostaghim-1052371034793113/
https://twitter.com/ertebatm2013
@ertebatm2013
https://telegram.me/Ertebat_M
یوتوبhttps://www.youtube.com/user/ertebatm
وبلاگhttps://ertebatmostaghim.blogspot.com/
#سراوان   #سيستان_و_بلوچستان  #سرنگونی  #ایران     #مریم_رجوی
 #IranRegimeChange